بخشی از اطلاعاتی که در شبکههای اجتماعی میبینید، «تبلیغات» هستند. پستهای تبلیغاتی صرفا تجاری نیستند، بلکه گروههای سیاسی هم در شبکههای اجتماعی تبلیغ میکنند.
گروههای سیاسی در ایام انتخابات بودجههای زیادی را صرف تبلیغات مجازی میکنند. مثلا در انتخابات ۲۰۲۰ ریاست جمهوری آمریکا، هزینه تبلیغات در فضای مجازی از ۲.۸ میلیارد دلار تجاوز کرد که نصف بیشتر آن نصیب فیسبوک و گوگل شد.
مزیت تبلیغ در فضای مجازی آن است که، بر خلاف رسانههای سنتی چون رادیو و تلویزیون، تبلیغکنندهها قادرند پیامهای خود را متناسب با علایق مخاطبان خاص تهیه کنند.
اطلاعاتی که در پروفایل مجازیتان علنی کردهاید، نظیر محل تولد، تحصیلات، محل زندگی یا وضعیت تأهل، حداقل دادههایی هستند که به این منظور استفاده میشوند.
اما آنچه بیشتر به درد تبلیغات میخورد، «فعالیتهای» مجازی شماست: از قبیل این که کدام پست را لایک زدهاید یا چه کسانی را دنبال میکنید.
در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ آمریکا، شرکت «کمبریج آنالیتیکا» با جمعآوری و تحلیل اطلاعات ۸۷ میلیون کاربر فیسبوک، به تبلیغات هوشمند ستاد انتخاباتی دونالد ترامپ کمک مؤثری کرد. چون بر مبنای این اطلاعات، مثلا تبلیغاتی که در صفحه فیسبوک یک پدربزرگ سیاهپوست مذهبی و یک دختر جوان سفیدپوست غیرمذهبی به نمایش در میآمدند، تفاوت داشتند. البته به دنبال واکنشهای گسترده به استفاده بدون اجازه کمبریج آنالیتیکا از اطلاعات شخصی افراد برای کمپینهای سیاسی، این شرکت در سال 2018 اعلام ورشکستگی کرد.
مطالب تبلیغاتی در فیسبوک و اینستاگرام با کلمه Sponsored مشخص میشوند.
همین مطالب در توییتر با کلمه Promoted مشخص میشدند. «میشدند» چون توییتر در سال ۲۰۱۹ پذیرش تبلیغات سیاسی را متوقف کرد. هرچند تبلیغات غیرمستقیم، کماکان از روشهای دیگر ممکن است. از قضا همین موضوع است که شناسایی تبلیغات سیاسی روی شبکههای اجتماعی را پیچیده میکند.
درواقع، تا آنجایی که به ایرانیها مربوط میشود، اساسا شبکههای اجتماعی به خاطر تحریمهای آمریکا، امکان پذیرش و نمایش مستقیم آگهیهای انتخاباتی و سیاسی از ایران را ندارند. در نتیجه تبلیغات جریانهای سیاسی، عمدتا از طریق بسیج تیمهای مجازی برای انتشار مطالب و trend کردن هشتگهای خاص صورت میگیرد.
در حالت کلی البته خیلی از trendها، حاصل فعالیت شهروندانی با دغدغههای مشابه هستند؛ مثلا شهروندان مخالف اعدام. اما بسیاری دیگر، نتیجه فعالیت تشکلهایی هستند که برای تبلیغات سیاسی، پول خرج میکنند.
در ایران، انجام این نوع تبلیغات، مکررا خبرساز شده است. به عنوان نمونه در دومین سالگرد کشته شدن قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس، هشتگ #Hero در توییتر ترند شد.
اما بعد، علی اکبر رائفیپور مدیر مؤسسه «مصاف» گلایه کرد که کسانی ترند شدن این هشتگ از سوی این مؤسسه را «به نام خودشان فاکتور کردهاند». گلایهای که به وضوح، به بودجه صرف شده برای تبلیغات اشاره داشت.
با توجه به چنین واقعیاتی، همیشه باید کنجکاو بود که آیا داغ شدن موضوعات در فضای مجازی، به خاطر توجه شهروندان معمولی بوده، یا نتیجه پروژههای تبلیغاتی؟
بررسی هشتگهای ترند شده، می تواند برای پاسخ به این پرسش مفید باشد. مثلا در توییتر، میشود با کلیک کردن روی یک هشتگ، توییتهای منتشرکننده آن را دید.
بعضی اوقات با این کار، به حسابهایی بر میخورید که یک هشتگ را دهها یا حتی صدها بار توییت کردهاند. خیلی از آنها اسامی مستعار دارند و آدرسشان، مجموعهای پرتعداد از حروف و اعداد بیربط است.
استفاده از اسامی مستعار، البته برای کسانی که علیه حکومت فعال باشند، به علت خطرات این فعالیت در کشور قابل فهم است. اما اگر حسابهایی بیشمار، فرضا برای دفاع از حکومت از نامهای ساختگی استفاده کنند، به ویژه اگر مدعی فعالیت در داخل باشند، باید به واقعی بودنشان شک کرد.
اگر بسیاری از این حسابها بهتازگی ایجاد شده باشند، باید بیشتر شک کرد. چون این احتمال که ایجادشان بخشی از پروژهای تبلیغاتی در یک زمان خاص باشد، تقویت میشود.
در سایر شبکههای اجتماعی هم، با دنبال کردن هشتگهای ترند شده و حسابهای مبلّغ آنها، میتوان در مورد ماهیت این حسابها اطلاعات بیشتری به دست آورد. این کار، هرچند لزوما به نتیجه قطعی نمیانجامد، اما اغلب کمک میکند تا در مورد واقعی یا پروژهای بودن ترندها، تصورات واقعیتری داشته باشیم.