برو به محتوای اصلی
  • فکت‌نامه چیست؟
  • روش کار ما
English
پادکست
جستجو
خانهفکت‌خانهدرستی‌سنجی

چرا آمریکا به سراغ استفاده از پهپادهای انتحاری شبیه شاهد ۱۳۶ رفته‌است؟

درستی‌سنجی

زمان خواندن: ۳۳ دقیقه

اگر وقت ندارید …

  • فرماندهی مرکزی ایالات متحده، از راه‌اندازی نیروی ویژه واکنش سریع با نام «ضربت عقرب» خبر داد که مجهز به پهپادهای انتحاری لوکاس (LUCAS) است. 
  • واژه LUCAS مخفف Low-Cost Uncrewed Combat Attack System (سامانه تهاجمی بدون‌سرنشین ارزان) است. شکل ظاهری و اندازه این پهپاد بسیار شبیه شاهد-۱۳۶ است.
  • یک مقام نظامی آمریکایی تایید کرده که این طراحی پس از مهندسی معکوس پهپاد شاهد سپاه به‌دست آمده و هدف آن «برگرداندن ورق بازی پهپادی به ضرر ایران» عنوان شده است.
  • با رونمایی ارتش آمریکا از یگان جدیدی از پهپادهای انتحاری با طراحی مشابه شاهد-۱۳۶، رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی با موجی از تبلیغات درباره «اعتراف غیرمستقیم» به برتری فناوری پهپادی ایران، خبر را پوشش دادند.
  • تفاوت‌های کلیدی در دقت و معماری زیرساختی و سیستمی این سامانه‌ها وجود دارد و به‌کارگیری این مدل پهپاد، لزوما بیانگر برتری فناورانه نیست، بلکه بازتابی از تغییرات رویکرد رزمی-عملیاتی قدرت‌های جهانی در برابر تهدیدات نوین است.
  • شاهد-۱۳۶ (محصول صنایع هوافضای سپاه) یک مهمات پرسه‌زن یا پهپاد انتحاری برد بلند است که برای حمله یک‌طرفه با هزینه کم طراحی شده و عملکردی شبیه موشک کروز دارد در حالی که بسیار ارزان‌قیمت‌تر است.
  • شاهد-۱۳۶ فاقد دوربین و سنسورهای اپتیکی برای شناسایی اهداف در حین پرواز است. به همین دلیل به صورت خودکار و از پیش برنامه‌ریزی‌شده به سوی مختصات هدف پرواز می‌کند. 
  • هزینه پایین این نوع پهپاد (تخمین بین ۲۰ تا ۵۰ هزار دلار) باعث می‌شود استفاده انبوه از آن از نظر اقتصادی نیز برای حملات فرسایشی به‌صرفه باشد.
  • در اواسط دهه ۱۹۸۰، آلمان پهپاد انتحاری DAR را تولید کرد که مشابه شاهد-۱۳۶ است. در دهه ۱۹۹۰، اسرائیل پهپاد ضد‌رادار را به نام Harpy توسعه داد که مشابه شاهد-۱۳۶ است.
  • روسیه نیز در نبرد اوکراین با تغییراتی در شاهد-۱۳۶ گرانیوم-۲ را تولید کرد. این تغییرات عبارتند از ساختار بدنه، ظرفیت سرجنگی و سیستم‌های مقابله با جمینگ.
  • چین دست‌کم دو نمونه پهپاد انتحاری با الهام از شاهد را معرفی کرده: آفتابگردان-۲۰۰ (Sunflower 200) و اژدهای پرنده-۳۰۰ دی (Feilong-300D).
  • پنتاگون دو نمونه عملیاتی از LUCAS را رونمایی کرد. یکی نسخه‌ای پایه شبیه شاهد-۱۳۶ است که برای حمله خودکار به اهداف ثابت به‌کار می‌رود. دیگری نسخه پیشرفته‌تر است که یک دوربین در دماغه و یک آنتن ارتباط ماهواره‌ای کوچک در پشت بدنه دارد.
  • اضافه‌شدن این تجهیزات، توانمندی LUCAS را به میزان چشمگیری بالاتر از شاهد-۱۳۶ می‌برد. پهپاد LUCAS پیشرفته می‌تواند پس از شلیک، توسط اپراتور کنترل و هدایت شود.
  • لینک ماهواره‌ای بستر را برای هماهنگی دسته‌جمعی (Swarming) فراهم می‌کند. بدین صورت که فقط تعداد کمی از پهپادهای LUCAS دارای تجهیزات کامل (دوربین و ترمینال ماهواره‌ای) باشند و عمل‌کرد «رهبر گروه» را ایفا کنند.
  • در استراتژی ایران و روسیه، شاهد-۱۳۶ عمدتا نقش سلاح فرسایشی و روانی را ایفا می‌کرد. اما آمریکا موشک‌های کروز دقیق (با CEP زیر چند متر) در زرادخانه دارد که می‌توانند اهداف مهم را با اطمینان منهدم کنند. 
  • دلایل اصلی آمریکا برای روی آوردن به این پهپاد: مزیت هزینه و تعداد، اشباع دفاع دشمن و نقش طعمه و سپر بلا، سرعت تولید و جبران کمبود مهمات و قابلیت‌های شبکه‌ای و ترکیب با جنگ الکترونیک
  • تفاوت فنی شاهد و لوکاس، بازتاب‌دهنده تفاوت راهبردی آن دو در رویکرد عملیاتی است. ایران (و روسیه) به سراغ کمیت رفته‌اند چون دقت و کیفیت را در این پهپاد فدا کرده‌اند؛ آنها با شلیک انبوه سعی می‌کنند اثر تجمعی ایجاد کنند.
  • آمریکا اما ضمن درک ارزش کمیت، می‌خواهد از کیفیت هدایت نیز بهره‌مند شود تا اثربخشی هر حمله را بالاتر ببرد.
  • آمریکا با افزودن قابلیت نقطه‌زنی و کنترل شبکه‌ای به یک پلتفرم ارزان‌قیمت، کاربرد استراتژیک پهپادهای انتحاری را از یک سلاح صرفا انتحاری و اشباع پدافندی به یک ابزار چندمنظوره‌ی موثر ارتقا داده است. 
  • در حالی که ایران از شاهد برای دور زدن ناتوانی در ساخت موشک‌های کروز پیشرفته استفاده کرد، آمریکا از LUCAS برای تکمیل طیف جنگ‌افزارهای خود در مقابله با انبوه تهدیدات ارزان بهره می‌برد.

روز چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۴، فرماندهی مرکزی ایالات متحده، از راه‌اندازی نیروی ویژه واکنش سریع با نام «ضربت عقرب» (Scorpion Strike) خبر داد که مجهز به پهپادهای یک‌طرفه تهاجمی (انتحاری) لوکاس (LUCAS) بود. ظاهر این پهپاد بسیار شبیه پهپاد شاهد-۱۳۶ سپاه است. براساس مقاله‌ای که این فرماندهی، به فارسی در توییتر منتشر کرد:

سنتکام نیروی ویژه «اسکورپیون استرایک» را چهار ماه پس از صدور دستور پیت هگست، وزیر جنگ آمریکا، برای تسریع در خرید و به‌کارگیری فناوری پهپادهای مقرون‌ به‌ صرفه راه‌اندازی کرد. هدف این نیروی ویژه این است که قابلیت‌های پهپادی کم‌هزینه و مؤثر را با سرعت بالا در اختیار نیروهای عملیاتی قرار دهد.

با رونمایی ارتش آمریکا از یگان جدیدی از پهپادهای انتحاری با طراحی مشابه شاهد-۱۳۶، رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی ایران بار دیگر با موجی از تبلیغات به استقبال این خبر رفتند (تسنیم، فارس، جماران).

در شبکه‌های اجتماعی، جریان رسانه‌ای وابسته به سپاه، این تحول را «اعتراف غیرمستقیم» به برتری فناوری پهپادی ایران دانسته و تلاش کرده با استفاده از این خبر، روایت خود از قدرت نظامی جمهوری اسلامی را تقویت کند.

اما بررسی دقیق فنی نشان می‌دهد تفاوت‌های کلیدی در دقت و معماری زیرساختی و سیستمی این سامانه‌ها وجود دارد و به‌کارگیری این مدل پهپاد، لزوما بیانگر برتری فناورانه نیست، بلکه بازتابی از تغییرات رویکرد رزمی-عملیاتی (Operational Approach) قدرت‌های جهانی در برابر تهدیدات نوین است.

فکت‌نامه در زمان شروع استفاده روسیه از این پهپاد در تجاوز به اوکراین، در گزارشی مفصل با عنوان «پهپادهای ایرانی در آسمان اوکراین» به ویژگی‌های دو پهپاد شاهد-۱۳۱ و شاهد-۱۳۶ و معادل روسی آنها گرن-۱ و گرن-۲ پرداخته‌بود.

اما در اینجا بر این موضوع تمرکز می‌کنیم که چرا ارتش‌های قدرتمند دنیا، از جمله، آمریکا، چین و روسیه، بعد از توسعه این پهپادها به‌دست سپاه، شروع به تجهیز نیروهای خود به پهپادهای مشابه کردند.

از پهپاد شاهد ۱۳۶ چه می‌دانیم؟

برای بررسی این موضوع ابتدا باید ببینیم ویژگی‌های شاهد-۱۳۶ چیست (خلاصه‌ای از گزارش‌های پیشین فکت‌نامه درباره شاهد- ۱۳۶ و به‌روز‌رسانی‌های اخیر):

۱) نگاه به شاهد-۱۳۶ از بعد فنی

شاهد-۱۳۶ (محصول صنایع هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) یک مهمات پرسه‌زن یا پهپاد انتحاری برد بلند است که برای حمله یک‌طرفه با هزینه کم طراحی شده و عملکردی شبیه موشک کروز دارد در حالی که بسیار ارزان‌قیمت‌تر است. این پهپاد طرح بال دلتا یا مثلثی (Tailless Delta) دارد.

ابعاد تقریبی شاهد-۱۳۶ حدود ۳/۵ متر طول و ۲/۵ متر عرض بال بوده و وزن آن در حدود ۲۰۰ کیلوگرم است. این پهپاد می‌تواند کلاهکی جنگی تا حدود ۵۰ کیلوگرم حمل کند. برد عملیاتی شاهد-۱۳۶ بنا بر تخمین‌ها تا حدود ۲۰۰۰ کیلومتر است و سرعت آن در پرواز حدود ۱۸۰ کیلومتر بر ساعت ذکر شده است.

شاهد-۱۳۶ از یک موتور پیستونی بنزینی ملخ‌دار قسمت عقب بدنه استفاده می‌کند که توان حدود ۵۰ اسب‌بخار دارد. گزارش‌ها حاکی است این موتور در اصل یک موتور چینی مخصوص موتورسیکلت بوده که در ایران با مهندسی معکوس برای پهپاد به‌کار گرفته شده است. شرکت ایرانی «اوج پرواز ما دو نفر» (ما دو) وابسته به سپاه در تولید بومی این موتور دخیل بوده است (تصویر پایین موتور MD-550).

بهره‌گیری از این موتور ساده و ارزان، قیمت تمام‌شده هر فروند شاهد-۱۳۶ را تنها حدود ۲۰هزار دلار نگه داشته است. هزینه پایین ساخت و استفاده از قطعات تجاری (مانند جی‌پی‌اس، بردهای الکترونیکی و موتورهای آماده) یکی از مزیت‌های اصلی این پهپاد است که تولید انبوه ارزان‌قیمت آن را امکان‌پذیر کرده است.

شاهد-۱۳۶ برخلاف برخی مهمات پرسه‌زن پیشرفته، فاقد دوربین و سنسورهای اپتیکی برای شناسایی اهداف در حین پرواز است. به همین دلیل این پهپاد معمولا به صورت خودکار و از پیش برنامه‌ریزی‌شده به سوی مختصات هدف پرواز می‌کند و عملا مانند یک موشک کروز ارزان‌قیمت عمل می‌کند. هدایت شاهد-۱۳۶ عمدتا بر اساس سامانه‌های ناوبری ماهواره‌ای (احتمالا GPS/GLONASS) و سامانه اینرسی (ژیروسکوپ داخلی) انجام می‌شود و در مرحله نهایی از الگوریتم‌های ساده برای اصابت به مختصات از پیش تعیین‌شده بهره می‌برد.

درباره دقت برخورد آن برای اهداف ثابت اختلاف نظر وجود دارد، اما به علت نبود سامانه‌های هدایت دقیق‌تر (مثل جستجوگر اپتیکی یا هدایت انتهایی)، قابلیت نقطه‌زنی دقیقی ندارد و احتمال خطا در حد چند ده متر وجود دارد. بنابراین شاهد-۱۳۶ برای انهدام اهداف گسترده یا تاسیسات ثابت به کار می‌رود و علیه اهداف متحرک کارآیی بالایی ندارد.

پهپادهای شاهد معمولا از روی یک پرتابگر نصب‌شده روی کامیون، به صورت خوشه‌ای شلیک می‌شوند. هر پرتابگر می‌تواند چندین فروند (معمولا ۵ تا ۶ فروند) شاهد-۱۳۶ را که به راکت‌های بوستر کوچک متصل شده‌اند، به‌سرعت یکی پس از دیگری به هوا پرتاب کند. این راکت کمکی پس از تامین شتاب اولیه جدا می‌شود و موتور اصلی پهپاد شروع به کار می‌کند.

شلیک دسته‌جمعی این پهپادها تاکتیکی برای اشباع پدافند هوایی دشمن است؛ به طوری که تعداد زیادی هدف کم‌ارزش به طور همزمان به سمت شبکه دفاع هوایی روانه می‌شوند و احتمال دارد تعدادی از آنها از سد پدافند عبور کرده و به هدف اصابت کنند. تجربه جنگ اوکراین نشان داد که شلیک رگباری شاهد-۱۳۶ می‌تواند سامانه‌های ضدهوایی را درگیر کرده و حتی با وجود سرنگونی اکثر پهپادها، چند فروند معدود به اهداف برسند.

۲) شاهد-۱۳۶ در بعد عملیاتی

مهمات پرسه زن (Loitering Munitions - LMs) که اغلب به صورت پهپادهای انتحاری یا موشک‌های کروز بدون سرنشین هستند، یک مفهوم کلیدی در جنگ مدرن هستند. این تسلیحات قابلیت جستجو و پرسه زدن در یک منطقه هدف را دارند و در نهایت با برخورد مستقیم به هدف، خود را منهدم می‌کنند.

ظهور آنها به دهه ۱۹۸۰ بازمی‌گردد؛ زمانی که برنامه‌هایی مانند IAI Harpy اسرائیل (تصویر پایین) و AGM-136 Tacit Rainbow آمریکا برای نقش سرکوب پدافند هوایی دشمن (SEAD) توسعه یافتند (تاکتیک اشباعی - Saturation Attack). این سامانه‌های اولیه، حسگرهای ضد تشعشع را با قابلیت‌های کنترل و پرسه زنی ادغام می‌کردند.

در حالی که تبلیغات رسانه‌ای پیرامون موفقیت شاهد-۱۳۶ اغلب بر ابعاد فنی آن تمرکز می‌کنند، اما بررسی‌های فنی نشان می‌دهند که موفقیت این پلتفرم در نوآوری‌های آیرودینامیکی یا سامانه‌های پیشران آن نیست. مزیت کلیدی شاهد-۱۳۶ در اقتصادی بودن تولید و قابلیت آن برای استفاده گسترده در حمله اشباعی است.

شاهد-۱۳۶ را می‌توان ترکیبی از فناوری‌های ساده اما موثر در نظر گرفت. این پهپاد با وجود سادگی فنی، در میدان‌های نبرد مدرن کارایی خود را به عنوان سلاحی برای فرسایش پدافند اهداف استراتژیک (مانند تاسیسات انرژی، انبار مهمات و ...) ثابت کرده است. البته نبود سامانه‌های پیشرفته شناسایی و هدایت باعث شده که نقش آن بیشتر مکمل سایر ابزارهای تهاجمی باشد و به‌تنهایی تعیین‌کننده نباشد.

هزینه پایین این نوع پهپاد (تخمین بین ۲۰ تا ۵۰ هزار دلار) باعث می‌شود استفاده انبوه از آن از نظر اقتصادی نیز برای حملات فرسایشی به‌صرفه باشد. در مقابل، شلیک موشک‌های گران‌قیمت هوابه‌هوا AIM-120 یا دوش‌پرتاب‌های پدافندی مانند جاولین یا استینگر ۷۵ هزار دلاری برای انهدام هر پهپاد مشابه شاهد، از نظر هزینه‌-فایده به نفع مدافع نیست.

تصویر زیر شواهد دو نمونه از انهدام (کیل مارک) پهپاد شاهد (گرن) به‌دست اف-۳۵ دانمارک و ای-۱۰ آمریکا را نشان می‌دهد. همچنین صحنه‌هایی از انهام شاهد (گرن) با استفاده از تیربار M134 نصب‌شده روی هلی‌کوپتر میل-۸ اوکراین و همچنین موشک پدافندی تمیر گنبد آهنین اسرائیل هم منتشر شده‌است. بهترین راه مقابله، استفاده از توپ‌های ضدهوایی ارزان یا پدافند نزدیک برد مانند گپارد خودکششی یا ZU-23 قدیمی است.

در مجموع در جبهه شرق اوکراین که برتری هوایی عموما در دست روسیه است، پهپادهای انتحاری از پس وظایف محوله مکمل برآمدند اما در جنگ ایران و اسرائیل تاثیر خاصی نداشته و با وجود پرتاب چند صد فروند در چند موج مختلف (در هر سه دوره وعده صادق ۱ و ۲ و ۳)، تقریبا به هدف خاصی نرسیدند (لینک۱، لینک۲).

نکته جالب دیگر در مورد شاهد-۱۳۶ به‌خصوص در اوکراین تأثیر روانی صدای منحصر‌به‌فرد موتور آن است. موتور دو زمانه پیستونی شاهد حین پرواز صدایی شبیه موتور گازی براوو یا چمن‌زن تولید می‌کند که به‌ویژه هنگام شیرجه روی هدف بسیار پرطنین و ترسناک است. این صدای بلند (که یادآور آژیر شیرجه هواپیمای اشتوکا آلمان در جنگ جهانی دوم است) نوعی جنگ روانی ایجاد می‌کند و باعث وحشت و سردرگمی بیشتر در میان نیروهای زمینی می‌شود.

پیشینه و نمونه‌های پیشرو در طراحی پهپادهای انتحاری

پیکربندی مثلثی یا بال دلتا (به دلیل شباهت به حرف یونانی Delta) یک نوآوری معاصر نیست. این پیکربندی، به دلیل سادگی ساخت، استحکام بالا، و کارایی مناسب در نسبت ابعاد پایین (که برای پلتفرم‌های پرتابی مانند موشک و مهمات پرسه‌زن ضروری است)، برای سامانه‌های بدون سرنشین و ارزان قیمت، بسیار مطلوب است.

در جنگ سرد، طرح‌های بدون سرنشین پیشرفته‌ای مانند لاکهید D-21 که یک پهپاد شناسایی مافوق صوت بود، از یک بال دلتای مضاعف استفاده می‌کرد. حتی پیش از آن، مدل‌های آزمایشی مانند Consolidated-Vultee Model 7002 در اواخر دهه ۱۹۴۰ برای بررسی رفتارهای آیرودینامیکی بال دلتا در سرعت‌های مادون صوت ساخته شده بودند.

هرچند ظهور پهپادهای انتحاری کم‌هزینه مانند شاهد-۱۳۶ در سال‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته، ایده‌ ساخت هواپیماهای بدون سرنشین یک‌بار مصرف برای حمله به اهداف ارزشمند پیشینه‌ای چند ده‌ساله دارد. در دوران جنگ سرد، آمریکا و آلمان غربی روی پروژه‌ای به نام DAR (مخفف آلمانی پهپاد ضد‌رادار یا Drohne Antiradar) کار می‌کردند که شباهت زیادی به مهمات پرسه‌زن امروزی داشت.

در اواسط دهه ۱۹۸۰، شرکت Dornier آلمان با همکاری تکنولوژیکی تگزاس اینسترومنتز آمریکا، پهپاد انتحاری DAR را تولید کرد. وزن این پهپاد حدود ۱۱۰ کیلوگرم، سرعت آن ۲۵۰ کیلومتر بر ساعت و بردش تا حدود ۶۰۰ کیلومتر بود. موتور پیستونی آن را شرکت آلمانی Fichtel & Sachs تامین می‌کرد و هر پرتابگر کامیونی می‌توانست تا شش فروند DAR را به‌صورت دسته‌ای شلیک کند؛ دقیقا مشابه روشی که امروز برای شاهد-۱۳۶ استفاده می‌شود.

مأموریت اصلی DAR حمله خودکار به رادارهای پدافندی شوروی (سرکوب پدافند هوایی دشمن - SEAD) یا ایفای نقش طعمه برای مشغول‌کردن سامانه‌های دفاع هوایی بود. قرار بود این پهپاد در اوایل دهه ۱۹۹۰ وارد خدمت ارتش آلمان شود، اما با پایان جنگ سرد و از بین رفتن تهدید شوروی، پروژه متوقف شد. تنها چند نمونه‌ی آزمایشی DAR ساخته شد که اکنون در موزه‌های نظامی هستند. هرچند اطلاعات دقیقی در دست نیست، برخی کارشناسان معتقدند این پروژه آلمانی-آمریکایی سرآغاز ایده ساخت پهپادهای ضد‌رادار خودمختار بود و شاید بعدها الهام‌بخش پهپاد اسرائیلی هارپی شده باشد.

در دهه ۱۹۹۰، صنایع هوافضای اسرائیل (IAI) نخستین پهپاد کاملا عملیاتی ضد‌رادار را به نام Harpy (هارپی) توسعه داد که به مفهوم مهمات پرسه‌زن جان داد. هارپی یک پهپاد کوچک با طراحی بال دلتا و موتور ملخ‌دار بود که برای شکار رادارهای دشمن ساخته شد و پس از پرواز در منطقه تا زمان روشن‌شدن رادار دشمن پرسه می‌زد و سپس به‌طور خودکار شیرجه می‌زد و خود را منهدم می‌کرد. پهپاد هارپی در اوایل دهه ۱۹۹۰ وارد خدمت شد و بعدها نسخه پیشرفته‌تر Harop نیز با قابلیت هدایت اپراتور عرضه شد (تصویر زیر).

گفته می‌شود جمهوری اسلامی ایران در دهه‌های بعد تعدادی هارپی از بازار سیاه تهیه کرد یا فناوری آن را از طریق چین به‌دست آورد و احتمالا در طراحی پهپادهای انتحاری خود از آن بهره گرفته است.

چین در اواسط دهه ۱۹۹۰ چند ده فروند هارپی از IAI خرید (احتمالا ۱۰۰ فروند با قراردادی به ارزش حدود ۵۵ تا ۷۰ میلیون دلار) و سپس در سال ۲۰۰۴ آنها را برای به‌روزرسانی به اسرائیل بازگرداند. اما تحت فشار شدید ایالات متحده به دلیل نگرانی از تهدید بالقوه برای تایوان و نیروهای آمریکایی در منطقه، اسرائیل در سال ۲۰۰۵ طوری توافق کرد که هیچ به‌روزرسانی انجام نشود و پهپادها بدون ارتقا به چین بازگردانده شوند. این ماجرا به تنش دیپلماتیک و موقت بین اسرائیل و آمریکا منجر شد (جیمزتاون، الجزیره، هاآرتص و سایر منابع آرشیوی لینک۱، لینک۲، لینک۳).

شاهد-۱۳۶ از نظر شکل ظاهری و کارکرد شباهت زیادی به هارپی اسرائیلی دارد (تصویر پایین)؛ هر دو دارای بال دلتا، موتور پیستونی عقب‌ملخ‌دار و ماموریت انتحاری علیه اهداف زمینی هستند. احتمالا این پهپاد اسرائیلی زمینه مهندسی معکوس شاهد در صنایع هوافضای سپاه را ایجاد کرده‌است.

پهپادهای انتحاری بال دلتا در صحنه جهانی

ظهور پهپادهای بال دلتا محدود به محور ایران-روسیه نبوده و قدرت‌های بزرگ دیگر نیز با پذیرش مدل اقتصادی این تسلیحات، نسخه‌های خود را توسعه داده‌اند. در ادامه به بررسی سه نمونه شاخص در روسیه، چین و آمریکا می‌پردازیم:

۱) نمونه‌های روسی: «گرانیوم-۱ و ۲» (ژرانیوم) و تلاش برای تولید بومی

روسیه بزرگ‌ترین بهره‌بردار پهپادهای شاهد-۱۳۶ در جنگ اوکراین بوده است. ارتش روسیه از اواسط ۲۰۲۲ تاکنون صدها فروند شاهد-۱۳۶ (و برادر کوچکترش شاهد-۱۳۱) را که از ایران دریافت کرده بود، با نام‌های روسی گرانیوم-۲ (وگرانیوم-۱ به اختصار گرن و به معنای گل شمعدانی) به کار گرفت. در ظاهر و اساس، گرانیوم-۲ همان شاهد-۱۳۶ ایرانی است که فقط برچسب روسی خورده‌است. اما شواهد نشان می‌دهد روس‌ها به تدریج به دنبال بومی‌سازی و ارتقای این پهپاد برآمده‌اند.

روسیه در سال ۲۰۲۳ قرارداد بزرگی با جمهوری اسلامی ایران منعقد کرد تا تحت پروژه‌ای موسوم به «قایق»، خط تولید داخلی این پهپادها را در منطقه تاتارستان راه‌اندازی کند. هدف اعلام‌شده، تولید ۶۰۰۰ فروند پهپاد انتحاری تا سال ۲۰۲۵ بود (بایگانی). کارخانه روسی (در منطقه آلابوگا) با دریافت قطعات و کیت‌های آماده از ایران کار مونتاژ را آغاز کرد و برنامه داشت طی سه فاز، ابتدا مونتاژ، سپس ساخت بدنه و در نهایت تولید کامل را بومی‌سازی کند.

با این حال، گزارش‌ها حاکی است روس‌ها با چالش‌های فنی جدی مواجه شدند. بزرگ‌ترین مشکل، کپی‌سازی موتور پیستونی شاهد (موتور MD550 مادو) بود که در واقع خود کپی معکوس ایرانی از یک موتور سبک هواپیماهای غیرنظامی آلمانی است. روسیه برای مهندسی معکوس این موتور دچار دردسر شده و به کمک پیمانکاران چینی و بلاروسی روی آورده است.

گرانیوم-۲ در مقایسه با شاهد-۱۳۶ اولیه، تغییراتی را تجربه کرده است که نشان‌دهنده تطبیق با محیط جنگ الکترونیک (EW) اوکراین است (منبع۱، منبع۲):

  • ساختار بدنه: روس‌ها برخی بهبودهای کیفی روی نسخه مونتاژی خود اعمال کردند از جمله ضدآب کردن بدنه (برای مقاومت در شرایط رطوبت)، جایگزینی چسب‌های اتصال با انواع بهتر. گرانیوم-۲ از فایبرگلاس روی فیبر کربن بافته شده استفاده می‌کند، در حالی که شاهد اولیه از ساختار سبک لانه زنبوری استفاده می‌کرد. این تغییر، احتمالا به منظور افزایش استحکام و بهبود کیفیت تولید است.
  • بار جنگی: ظرفیت سرجنگی در نمونه‌های روسی افزایش یافته و علاوه بر ۵۰ کیلوگرم اولیه، گزینه‌های ۵۲ کیلوگرمی و حتی ۹۰ کیلوگرمی نیز گزارش شده است. این امر توان تخریب را علیه زیرساخت‌ها و اهداف مستحکم افزایش می‌دهد.
  • مقابله با جمینگ: مهم‌ترین ارتقا، افزودن قابلیت‌های ضد جمینگ به سیستم ناوبری است. گرانیوم-۲ به ماژول‌های ناوبری ماهواره‌ای ضد جمینگ مانند Cometa-M12 با آنتن‌های تطبیق‌پذیر ۱۲ عنصری مجهز شده است. این ارتقا نشان می‌دهد که ضعف اصلی پلتفرم اولیه (آسیب‌پذیری در برابر جنگ الکترونیک) را روسیه شناسایی کرده و با استفاده از استفاده از الکترونیک چینی اصلاح کرده‌است تا نرخ موفقیت در حملات اشباع تضمین شود.

همچنین کیفیت پاره‌ای از قطعات ایرانی پایین گزارش شد (طبق اسناد، ۲۵درصد قطعات وارداتی معیوب بودند) و جمهوری اسلامی نیز ظاهرا تمامی مستندات فنی را در اختیار روس‌ها قرار نداده است.

از منظر قابلیت‌های عملیاتی، نسخه روسی در حالت استاندارد تفاوت عمده‌ای با نمونه ایرانی ندارد و همان نقش پهپاد انتحاری برد بلند را ایفا می‌کند. با این حال، ابتکارات جدیدی توسط روس‌ها در حال انجام است. به تازگی (اوایل دسامبر ۲۰۲۵) اوکراینی‌ها لاشه‌ی یک گرانیوم-۲ مجهز به موشک هوابه‌هوای R-60 را نمایش دادند. ظاهرا روسیه این شاهد تغییر یافته را (با نصب ریل پرتاب و یک موشک فروسرخ قدیمی) برای مقابله با بالگردها و پهپادهای اوکراینی آزمایش کرده است.

هرچند این ابتکار در حد آزمایشی گزارش شده، نشان می‌دهد روسیه در تلاش است کاربردهای تازه‌ای برای پهپادهای انتحاری بیابد، مثلا به عنوان پلتفرم ارزان ضدهوایی جهت محافظت از موج پهپادها در برابر رهگیرهای دشمن.

به علاوه، برخی منابع از ظاهر شدن مدل‌هایی با موتور جت از پهپاد شاهد نیز خبر داده‌اند (مانند موتور چینی Telefly JT80). گفته شده شاید نسخه‌ جدیدی با نام شاهد-۲۳۸ (با موتور جت کوچک) به دست ایران یا روسیه در دست توسعه است که روس‌ها آن را معادل گرانیوم-۳ تلقی می‌کنند.

در یک ویدیوی منتشرشده اوکراینی‌ها، مشاهده شده پهپادی شبیه شاهد ولی با اگزوز جت در حال پرواز است که احتمال وجود چنین نمونه‌ی سریعی را مطرح می‌کند. در مجموع، روسیه با تکیه بر تجربه میدانی وسیع خود، در حال تکامل تدریجی پهپادهای شاهد به اشکال متنوع‌تر (از جمله بهبود کنترل، افزودن جنگ‌افزار تکمیلی، یا تغییر پیشران) است تا کارایی آنها را افزایش دهد.

با این مشخصات، گرانیوم-۳ عملا از تعریف یک مهمات پرسه زن تاکتیکی دور شده و به یک موشک کروز زیرصوت ارزان قیمت (Low-Cost Cruise Missile) تبدیل می‌شود. این تحول فنی به روسیه این امکان را می‌دهد تا استراتژی فرسایش خود را با یک پلتفرم سریع‌تر و مقاوم‌تر تکمیل کند و حملات عمیق‌تر را با هزینه‌ای به مراتب پایین‌تر از موشک‌های کروز سنتی انجام دهد.

موفقیت مدل شاهد-۱۳۶ و بومی‌سازی سریع آن در روسیه، به وضوح وابستگی این سامانه‌ها به زنجیره تامین جهانی را نشان می‌دهد. اگرچه ایران مدعی تولید داخلی است، اما روسیه برای تولید گرانیوم، به ترکیبی از قطعات الکترونیکی قاچاق شده غربی و اجزای حیاتی چینی (مانند موتورهای کپی و قطعات توربوجت) وابسته است.

گزارش‌ها حاکی از آن است که روسیه برای تسریع روند تولید در آلابوگا، حتی از کارگران خارجی (غالبا جوانان آفریقایی) که برای مونتاژ تحت فشار قرار گرفته‌اند، استفاده می‌کند. این واقعیت نشان‌دهنده تلاش گسترده برای مقیاس‌دهی صنعتی تولید این تسلیحات از طریق منابع غیرمعمول و فرامرزی است.

۲) نمونه‌های چینی: آفتابگردان-۲۰۰ و اژدهای پرنده-۳۰۰

چین به عنوان یکی از بازیگران صنعت پهپادی، به سرعت از روند موفقیت‌آمیز پهپادهای شاهد الگوبرداری کرده است. دست‌کم دو نمونه پهپاد انتحاری با الهام از شاهد توسط چینی‌ها معرفی شده است:

آفتابگردان-۲۰۰ (Sunflower 200): در نمایشگاه تجهیزات نظامی روسیه (Army 2023) که در اوت ۲۰۲۳ برگزار شد، یک شرکت چینی از پهپاد انتحاری جدیدی به نام Sunflower-200 رونمایی کرد. بنا بر اطلاعات منتشرشده، این پهپاد از نظر شکل و عملکرد «عملاً کپی شاهد-۱۳۶» است. طول بدنه آن حدود ۳/۲ متر، دهانه بال ۲/۵ متر و وزن کل هنگام پرتاب ۱۷۵ کیلوگرم اعلام شده است.

آفتابگردان-۲۰۰ از موتور بنزینی استفاده می‌کند و کلاهک جنگی آن ۴۰ کیلوگرم است که قابل مقایسه با شاهد است. برد پروازی این پهپاد بسته به منابع، ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ کیلومتر و سرعت کروز آن ۱۶۰–۲۲۰ کیلومتر/ساعت عنوان شده است.

نکته جالب، وزن کمتر آن نسبت به شاهد است که احتمالا به دلیل استفاده از مواد کامپوزیتی سبک‌تر یا طراحی بهینه‌تر بدنه است. به خاطر سبک‌تر بودن، گمان می‌رود این پهپاد چینی نیاز به راکت بوستر کمکی برای پرتاب نداشته باشد و شاید بتواند با یک پرتابگر ساده‌تر (مثلا پنوماتیکی یا ریلی) به پرواز درآید. حتی اشاره شده این پهپاد قابلیت برخاست عمودی بدون بوستر را دارد که البته جزئیات آن روشن نیست.

همچنین در اطلاعات منتشره، ظرفیت سوخت ۱۰ کیلوگرم (حدود ۱۳ لیتر) ذکر شده که نشان‌دهنده موتور کم‌مصرف و طراحی بهینه است. هرچند صحت برخی جزئیات نیاز به تایید دارد، ظهور آفتابگردان-۲۰۰ نشان می‌دهد چین آماده است پهپادی هم‌رده شاهد را با اندکی بهبودهای فنی احتمالا برای صادرات یا شاید تأمین نیازهای روسیه عرضه کند.

اژدهای پرنده-۳۰۰ دی (Feilong-300D): این پروژه را شرکت دولتی نورینکو NORINCO چین توسعه یافته و در نمایشگاه هوایی ژوهای ۲۰۲۴ رونمایی شد. فیلونگ-300D تقریبا یک همتای مستقیم شاهد-۱۳۶ است که چین با رویکرد تولید انبوه فوق ارزان آن را عرضه کرده است. قیمت هر فروند Feilong-300D تنها حدود ۱۰ هزار دلار اعلام شده که حتی از برآورد قیمت شاهدهای ایرانی نیز ارزان‌تر است.

این پهپاد نیز طرح بال دلتا و موتور پیستونی بنزینی دارد و برد عملیاتی بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر برای آن گزارش شده است. مهم‌ترین نکته در مورد فیلونگ-300D تاکید چین بر تولید انبوه با مقیاس صنعتی است. پکن با این پهپاد در پی آن است که مفهوم «کمیت به جای کیفیت» را در نبردهای آینده محقق کند؛ به طوری که صدها یا هزاران فروند پهپاد ارزان بتوانند شبکه دفاعی مدرن را اشباع و نابود کنند.

تحلیل‌گران نظامی ظهور این پهپاد ۱۰ هزار دلاری را نشانه‌ای از یک تغییر رویکرد عملیاتی بزرگ می‌دانند، چرا که چین نشان داد می‌تواند سلاحی با کارایی معادل نمونه‌های غربی یا روسی را با ۱۰درصد هزینه بسازد.

از لحاظ فنی، فیلونگ-300D دارای پیکربندی ساده اما موثر است: بدنه کامپوزیتی با سطح مقطع راداری کم، بال‌های دلتا برای پایداری، موتور پیستونی تعمیرپذیر، و قابلیت حمل انواع کلاهک‌های ماژولار (انفجاری شدید، ترموباریک، ترکش‌شونده و...).

گزارش شده این پهپاد در آزمایش‌ها موفق به پرواز بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر و انجام حمله دقیق به هدف از پیش تعیین‌شده شده است. همچنین ترکیب سامانه‌های ناوبری اینرسی و ماهواره‌ای با احتمال بهره‌گیری از هوش مصنوعی جهت افزایش دقت در محیط‌های جنگ الکترونیک برای آن ذکر شده است. سرعت کروز آن حدود ۱۸۵ کیلومتر بر ساعت تخمین زده می‌شود که مشابه شاهد است. چین این پهپاد را برای تقویت توان نامتقارن خود مثلا در قبال تایوان یا دریای چین جنوبی و همچنین ارائه به مشتریان خارجی (کشورهای با بودجه دفاعی کمتر) توسعه داده است.

۳) نمونه آمریکایی، برنامه LUCAS و اسکادران پهپادهای انتحاری CENTCOM

قابل‌توجه‌ترین تحول، گرایش ایالات متحده آمریکا به بهره‌گیری از پهپادهای انتحاری ارزان شبیه به شاهد است. اگرچه ارتش آمریکا سال‌ها روی پهپادهای پیشرفته و گران‌قیمت متمرکز بود، تجربه جنگ اوکراین و تهدید فزاینده پهپادهای ارزان در خاورمیانه باعث ایجاد یک رویکرد عملیاتی در پنتاگون و به‌ویژه منطقه سنتکام شده است. در اواخر سال ۲۰۲۵، وزارت دفاع آمریکا (که در دولت جدید عنوان «وزارت جنگ» برای آن به کار می‌رود) از تشکیل یک گروه رزمی ویژه پهپادی خبر داد که مجهز به پهپادهای انتحاری LUCAS است.

واژه LUCAS مخفف Low-Cost Uncrewed Combat Attack System (سامانه تهاجمی بدون‌سرنشین ارزان) است. به گفته سنتکام (فرماندهی مرکزی آمریکا)، نخستین اسکادران پهپادهای LUCAS هم‌اکنون در منطقه خاورمیانه مستقر شده و عملیاتی است. تصاویر منتشرشده از این پهپادها نشان می‌دهد شکل ظاهری و اندازه آنها بسیار شبیه شاهد-۱۳۶ است. یک مقام نظامی آمریکایی تایید کرده که این طراحی پس از مهندسی معکوس پهپاد شاهد ایران به‌دست آمده و هدف آن «برگرداندن ورق بازی پهپادی به ضرر ایران» عنوان شده است.

وزارت دفاع آمریکا در ژوئیه ۲۰۲۵ طی نمایشگاهی بیش از دوازده طرح اولیه از این پهپادهای انتحاری را به نمایش گذاشت که همگی با الهام از شاهد یا پهپادهای یک‌بارمصرف مشابه ساخته شده بودند. در واقع، ارتش آمریکا به این نتیجه رسیده که نیازمند انبوهی از پهپادهای ارزان و آماده مصرف برای نبردهای آینده است. فرماندهان ارتش آمریکا به ویژه در منطقه هند-آرام (آسیاپاسیفیک) اعلام کردند یک پهپاد ارزان و قابل تولید انبوه شبیه شاهد دقیقا همان قابلیتی است که برای بازدارندگی چین نیاز دارند.

پهپادهای LUCAS طی چند ماه گذشته در آمریکا توسعه یافته و توسط شرکت‌های خصوصی (از جمله SpektreWorks) ساخته شده‌اند (مدل FLM-136). در نوامبر ۲۰۲۵، پنتاگون دو نمونه عملیاتی از LUCAS را رونمایی کرد. یکی نسخه‌ای پایه شبیه شاهد-۱۳۶ است که برای حمله خودکار به اهداف ثابت به‌کار می‌رود. دیگری نسخه پیشرفته‌تر است که تفاوت‌های مهمی دارد:

  1. یک دوربین گیمبال در دماغه
  2. یک آنتن ارتباط ماهواره‌ای کوچک در پشت بدنه

اضافه‌شدن این تجهیزات، توانمندی LUCAS را به میزان چشمگیری بالاتر از شاهد-۱۳۶ می‌برد. پهپاد LUCAS پیشرفته می‌تواند پس از شلیک، به صورت Beyond-Line-Of-Sight (فراتر از دید مستقیم) توسط اپراتور کنترل و هدایت شود. به بیان دیگر، از طریق لینک ماهواره‌ای، امکان کنترل دینامیک پهپاد از فواصل بسیار دور و حتی تغییر هدف در حین پرواز وجود دارد. این ویژگی به پهپاد اجازه می‌دهد اهداف متحرک یا فرصت‌محور را نیز مورد اصابت قرار دهد، قابلیتی که شاهد-۱۳۶ به علت نداشتن دوربین و لینک داده لحظه‌ای از آن محروم بود.

تصویر: نمای دماغه لوکاس و دوربین روی آن:

علاوه بر این، وجود این لینک ماهواره‌ای بستر را برای هماهنگی دسته‌جمعی (Swarming - گله‌ای) فراهم می‌کند. بدین صورت که فقط تعداد کمی از پهپادهای LUCAS دارای تجهیزات کامل (دوربین و ترمینال ماهواره‌ای) باشند و عمل‌کرد «رهبر گروه» را ایفا کنند، در حالی که پهپادهای دیگر ارزان‌تر و صرفا حامل کلاهک بوده و از طریق لینک‌های رادیویی ساده برد کوتاه با پهپاد رهبر در ارتباط هستند. پهپاد رهبر داده‌های ماهواره‌ای را دریافت و به سایرین منتقل می‌کند و نوعی شبکه هماهنگ در آسمان شکل می‌گیرد که طی آن چندین پهپاد انتحاری می‌توانند به‌صورت همزمان و هوشمند به اهداف متعدد حمله‌ور شوند.

تصویر: نمای پشت لوکاس و آنتن ارتباط ماهواره‌ای روی آن:

این معماری ماژولار و شبکه‌محور باعث می‌شود بدون نیاز به نصب تجهیزات گران روی همه پهپادها، مجموعه‌ای از پهپادهای ساده همراه با تعداد کمی پهپاد هوشمندتر، تاثیر جمعی یکسانی با حالت تجهیز کامل همگی داشته باشند. این رویکرد «مجموعه‌ای که از جمع تک‌تک اجزا مؤثرتر است» یک اصل مهم در جنگ‌افزارهای پهپادی نوین است.

از منظر هزینه نیز، آمریکایی‌ها تلاش کرده‌اند قیمت را نزدیک به نمونه‌های ایرانی نگه دارند. بر اساس اعلام مقامات سنتکام، هزینه هر فروند LUCAS حدود ۳۵ هزار دلار است. این رقم در همان حدود برآورد قیمت شاهدهای ایرانی است و به مراتب ارزان‌تر از موشک‌های کروز یا پهپادهای رزمی متعارف آمریکایی تمام می‌شود.

یگان عملیاتی جدید سنتکام موسوم به نیروی ویژه ضربت عقرب (TFSS)، تشکیل شده تا این قابلیت‌ها را در اختیار نیروهای عملیات ویژه (SOCCENT) قرار دهد. این اقدام تاکیدی بر نیاز ارتش آمریکا به پر کردن شکافی است که توسط قابلیت‌های ارزان قیمت و انبوه ایران در منطقه ایجاد شده است.

۴) سایر نمونه‌های الهام‌گرفته

علاوه بر سه قدرت نظامی فوق، کشورهای دیگر نیز به فکر توسعه پهپادی شبیه شاهد افتاده‌اند. برای مثال، مصر اخیرا پهپاد انتحاری جدیدی به نام «جبار-۱۵۰» رونمایی کرده است. طراحی جبار-۱۵۰ «به طور قابل توجهی از شاهد-۱۳۶ الهام گرفته شده است». این پهپاد را یک شرکت نظامی مصری ساخته شده و قرار است در نمایشگاه EDEX 2025 قاهره به نمایش درآید.

از اخبار دیگر برمی‌آید که کشورهای متعددی خواهان دستیابی به فناوری پهپادهای ایرانی شده‌اند. به گفته یحیی رحیم‌صفوی، مشاور نظامی علی خامنه‌ای، رهبری جمهوری اسلامی ایران، تا سال ۲۰۲۲ بیش از ۲۰ کشور (از جمله الجزایر، ارمنستان و صربستان) برای دریافت فناوری پهپادی ایران اعلام علاقه کرده بودند.

هرچند جزئیاتی از انتقال فناوری شاهد-۱۳۶ به الجزایر منتشر نشده، اما شایعاتی درباره مذاکره ایران و الجزایر در این زمینه وجود داشته است. همچنین برخی منابع اسرائیلی در ۲۰۲۳ هشدار دادند ایران در حال گفتگو برای فروش پهپاد و موشک به ده‌ها کشور از جمله کشورهای آفریقایی است. به طور کلی، طراحی شاهد-۱۳۶ به دلیل موفقیت عملیاتی و صرفه اقتصادی اکنون مورد توجه بین‌المللی قرار گرفته و کپی‌برداری یا بومی‌سازی آن توسط سایر کشورها دور از انتظار نیست.

همچنین ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز پهپاد مشابه دیگری به‌نام آرش دارد که یک پهپاد انتحاری با برد بلند است که برای حمله به اهداف استراتژیک طراحی شده و می‌تواند تا فاصله‌های چند صد کیلومتری به اهداف حمله کند.

تفاوت‌های فنی و استراتژیک میان پهپادهای شاهد و لوکاس

اکنون که به مشخصات و نمونه‌های مختلف این پهپادها پرداختیم، پرسش مهم این است: آیا تفاوت‌های فنی پهپادهای آمریکایی با نمونه‌های ایرانی-روسی نشان‌دهنده تفاوت استراتژی به‌کارگیری آنهاست؟ به بیان دیگر، وقتی آمریکا قابلیت هدایت دقیق و نقطه‌زنی برای این پهپادها فراهم کرده، آیا دیگر نیازی به شلیک انبوه به سبک ایران و روسیه وجود دارد؟ و با توجه به این که آمریکا سلاح‌های هدایت‌شونده پیشرفته‌تری (مثل انواع موشک کروز تاماهاوک و ...) دارد، انگیزه ساخت پهپادهای شاهدگونه برای آمریکا چیست؛ صرفا کاهش هزینه یا ملاحظات دیگر؟

۱) دقت ناوبری و هدایت

بزرگ‌ترین تفاوت فنی میان LUCAS و شاهد در سامانه‌های هدایت و کنترل آنهاست. همان‌طور که اشاره شد، شاهد-۱۳۶ سنتی یک سلاح «شلیک کن و فراموش کن» بود که پس از پرتاب، صرفا تا رسیدن به مختصات هدف برنامه‌ریزی‌شده پرواز می‌کرد. هیچ امکان مداخله اپراتور یا تغییر مسیر در میانه راه وجود نداشت. این امر از یک سو سادگی و ارزانی سیستم را تضمین می‌کرد، اما از سوی دیگر دقت آن محدود به دقت GNSS و اینرسی بود و در صورت جابجا شدن هدف یا خطای مختصات، احتمال از دست رفتن حمله وجود داشت.

در مقابل، نسخه آمریکایی (LUCAS) با افزودن دوربین الکترواپتیک و لینک ماهواره‌ای دوطرفه، عملا ضعف فوق را برطرف کرده است. حال اپراتور می‌تواند تا آخرین لحظات پهپاد را کنترل و تصحیح نماید و حتی هدف متفاوتی را به آن اختصاص دهد. بنابراین قابلیت نقطه‌زنی واقعی برای LUCAS فراهم شده و می‌تواند اهداف کوچک متحرک (مثلا یک خودروی در حال حرکت یا یک قایق تندرو) را نیز شکار کند؛ ماموریتی که برای شاهد-۱۳۶ غیرممکن بود.

این تفاوت فنی مهم، نشان‌دهنده تفاوت در فلسفه کاربرد است: ایران و روسیه پهپاد شاهد را به عنوان سلاحی «تقریبا غیر هوشمند اما پرتعداد» به کار بردند تا با شمار بالای آنها خطای هدف‌گیری را جبران و پدافند را خسته کنند. در مقابل، آمریکا LUCAS را به عنوان سلاحی «هوشمند و دقیق» در نظر دارد که هر فروند آن می‌تواند ماموریت خود را با احتمال موفقیت بیشتر انجام دهد. بدین ترتیب آمریکا برای انهدام یک هدف، نیاز به شلیک خوشه بزرگی از پهپادها نخواهد داشت اگرچه می‌تواند در صورت لزوم از شلیک انبوه هم بهره ببرد.

۲) تاثیر راهبردی و تاکتیک به‌کارگیری

در استراتژی ایران و روسیه، شاهد-۱۳۶ عمدتا نقش سلاح فرسایشی و روانی را ایفا می‌کرد. ایران انبوهی از این پهپادهای نسبتا کم‌دقت را به نیروهای نیابتی (حوثی‌ها، حشد شعبی، حزب‌الله) داده تا علیه اهداف گسترده مانند پالایشگاه‌ها یا پادگان‌ها استفاده کنند و با ایجاد رعب و وادار کردن دشمن به مصرف انبوه مهمات پدافندی، او را فرسوده کنند.

روسیه نیز همین رویکرد را در اوکراین اتخاذ کرد: پرتاب ده‌ها شاهد برای ایجاد خاموشی برق یا آسیب به زیرساخت‌ها، بدون اینکه تک‌تک حملات لزوما دقیق باشند. این رویکرد حتی اگر از هر ۱۰ پهپاد یکی به هدف بخورد باز مؤثر است و بقیه پهپادهایی که در طول راه از بین رفته‌اند هم به عنوان طعمه پدافندی نقش خود را ایفا کرده‌اند.

اما آمریکا نیاز کمتری به چنین سلاحی دارد چون موشک‌های کروز دقیق (با CEP زیر چند متر) در زرادخانه دارد که می‌توانند اهداف مهم را با اطمینان منهدم کنند. پس چرا آمریکا به سراغ پهپادهای سبک شاهدگونه آمده؟

دلایل اصلی را می‌توان در چند محور خلاصه کرد:

  • الف) مزیت هزینه و تعداد: حتی کشور ثروتمندی مانند آمریکا نیز در یک جنگ طولانی با دشمنی صاحب فناوری (مثلاً چین یا حتی ایران مجهز به پدافند) نمی‌تواند صرفا بر موشک‌های میلیون دلاری تکیه کند. موشک تاماهاوک حدود ۱/۵ میلیون دلار و هر بمب هدایت‌شونده ده‌ها هزار دلار قیمت دارد. در حالی که یک پهپاد LUCAS با ۳۵ هزار دلار قابل تهیه است.
    این تفاوت هزینه یعنی آمریکا می‌تواند با بودجه برابر، ده‌ها برابر تعداد بیشتری سلاح در اختیار داشته باشد. استراتژی نظامی جدید به سمت «کمیت انبوه از کیفیت کمتر» متمایل شده است. آمریکا متوجه شده رقبایی چون چین نیز همین مسیر را می‌روند و برای اجتناب از موج انبوه پهپادهای دشمن، بهتر است خود نیز موجی بزرگ‌تر داشته باشد. به قول ضرب‌المثل انگلیسی «Quantity has a quality all its own».
  • ب) اشباع دفاع دشمن و نقش طعمه و سپربلا: آمریکا در یک درگیری با یک قدرت صاحب پدافند (مثل چین و روسیه) می‌تواند از این پهپادهای ارزان برای اشباع سامانه‌های دفاع هوایی دشمن بهره گیرد، درست همان کاری که روسیه با اوکراین کرد. در حمله به یک سایت استراتژیک محافظت‌شده، ابتدا ده‌ها پهپاد انتحاری LUCAS روانه می‌شوند تا رادارها و موشک‌های سطح‌به‌هوا را درگیر و خسته کنند. حتی اگر پدافند چندتایی را بزند، تعدادی به اهداف پدافندی برخورد می‌کنند یا لااقل موقعیت آنها را آشکار می‌سازند. سپس در موج بعد، موشک‌های کروز پیشرفته یا جنگنده سرنشین‌دار با خطر کمتر می‌توانند وارد عمل شوند. این همان مفهوم «برگرداندن سناریوی شاهد علیه سازندگانش» است که مقامات آمریکایی درباره جمهوری اسلامی ایران مطرح کرده‌اند.
    آنها تصریح کرده‌اند که جمهوری اسلامی ایران فاقد شبکه یکپارچه و پوشش راداری گسترده مانند آمریکا و اسرائیل است و در برابر حملات انبوه پهپادی بسیار آسیب‌پذیر خواهد بود. بنابراین، به‌کارگیری پهپادهای LUCAS در خاورمیانه برای بازدارندگی جمهوری اسلامی معنی پیدا می‌کند: پیامی مبنی بر اینکه آمریکا می‌تواند همان حربه‌ای را که ایران با پهپادهایش علیه دیگران به کار می‌برد، علیه خود ایران استفاده کند (اصطلاح «flip the script» دقیقا به همین وارونه‌سازی اشاره دارد).
  • ج) سرعت تولید و جبران کمبود مهمات: جنگ اوکراین نشان داد در یک نبرد شدید، ذخایر مهمات هدایت‌شونده مدرن به سرعت ته می‌کشد. آمریکا مقادیر زیادی موشک استینگر و تیر ضدهوایی در اوکراین مصرف کرد. تولید انبوه پهپادهای ارزان می‌تواند به سرعت شکاف کمبود مهمات را پر کند.
    این پهپادها را می‌توان در خطوط تولید غیر پیچیده (حتی چاپ سه‌بعدی قطعات) با تیراژ بالا ساخت، چیزی که درباره موشک‌های کروز پیچیده صادق نیست. در واقع LUCAS و امثال آن نوعی مهمات مقرون‌به‌صرفه مصرفی به حساب می‌آیند. به قول یک مقام آمریکایی «این سیستم با هزینه ناچیز، قابلیت‌هایی پیشرفته در مقیاس وسیع به ما می‌دهد که قبلا با سیستم‌های گران‌قیمت ممکن بود».
  • د) قابلیت‌های شبکه‌ای و ترکیب با جنگ الکترونیک: آمریکا قصد دارد از پهپادهای LUCAS به شکل شبکه‌محور و همراه با سایر ابزارهای جنگی استفاده کند. بدین صورت که اطلاعات اهداف از طریق ماهواره، هواپیماهای آواکس، پهپادهای شناسایی و غیره به گله پهپادها داده می‌شود و آنها به‌طور هماهنگ حمله می‌کنند.
    همچنین ممکن است برخی LUCASها مجهز به سنسورهای ضد‌رادار (سیکر ضد تشعشع) شوند تا نقش سرکوب پدافند (SEAD) را نیز ایفا کنند. گزارش TWZ اشاره می‌کند که شاید نسخه‌ای از LUCAS برای شکار رادار (همانند ایده قدیمی DAR و هارپی) در نظر گرفته شده باشد که بتواند پس از ورود به عمق قلمرو دشمن، روشن‌شدن یک رادار را ردیابی کرده و خودکار به سمت آن شیرجه برود. حتی احتمال نصب تجهیزات ELINT سبک برای مکان‌یابی تجمعی سیگنال‌های راداری توسط چند پهپاد نیز مطرح شده است.
    این موارد نشان می‌دهد آمریکا به پهپادهای شاهدگونه نه صرفا به چشم «بمب‌های پرنده» بلکه به عنوان جزئی از یک شبکه شکار و حمله هوشمند می‌نگرد که می‌توانند نقش چشم، گوش و مشت را توامان بازی کنند.

در نهایت، در پاسخ به سوال استراتژیک باید گفت تفاوت فنی شاهد و لوکاس، بازتاب‌دهنده تفاوت راهبردی آن دو در رویکرد عملیاتی است:

  • ایران (و روسیه) به سراغ کمیت رفته‌اند چون دقت و کیفیت را در این پهپاد فدا کرده‌اند؛ آنها با شلیک انبوه سعی می‌کنند اثر تجمعی ایجاد کنند.
  • آمریکا اما ضمن درک ارزش کمیت، می‌خواهد از کیفیت هدایت نیز بهره‌مند شود تا اثربخشی هر حمله را بالاتر ببرد. با پهپادهای دقیق‌تر، آمریکا لزوما برای هر هدف ثابت نیازی به رگبار پهپاد ندارد و می‌تواند با تعداد کمتر به موفقیت برسد.

هدف اصلی آمریکا از توسعه این پهپادها مسائل اقتصادی و عملیاتی است، نه ضعف فناوری. ارتش آمریکا پیشتر هم انواع مهمات سرکوب دفاع (مانند موشک‌های ضد‌رادار یا طعمه‌های MALD) را در اختیار داشته است، اما LUCAS ترکیب قابلیت سرکوب و انهدام را با قیمتی بسیار نازل عرضه می‌کند که در نبردهای طولانی مزیت بزرگی محسوب می‌شود. بنابراین انگیزه تولید این پهپادها برای آمریکا عمدتا کاهش هزینه، افزایش مقیاس نبرد و افزودن انعطاف به دکترین عملیات بوده است.

به بیان دیگر، LUCAS قرار نیست جایگزین موشک‌های کروز دقیق مانند تاماهاوک شود (آنها همچنان برای حملات استراتژیک نقطه‌زن استفاده خواهند شد)، بلکه این پهپادها شکاف موجود بین سلاح‌های دقیق گران‌قیمت و توپخانه سنتی را پر می‌کنند. در سناریوهای «جنگ پهپادی» آینده، پهپادهای ارزان چون شاهد/LUCAS نقش سربازان خط مقدم را بازی می‌کنند که با فدا شدن، راه را برای سلاح‌های گران‌تر و تعیین‌کننده باز می‌کنند. در عین حال اگر بتوانند خود نیز با هوشمندی هدفی را نابود کنند که چه بهتر.

به طور خلاصه، آمریکا با افزودن قابلیت نقطه‌زنی و کنترل شبکه‌ای به یک پلتفرم ارزان‌قیمت، کاربرد استراتژیک پهپادهای انتحاری را از یک سلاح صرفا انتحاری و اشباع پدافندی به یک ابزار چندمنظوره‌ی موثر ارتقا داده است. این تفاوت رویکرد، نتیجه تفاوت توانمندی‌های فناوری و نیازهای عملیاتی طرفین است. در حالی که ایران از شاهد برای دور زدن ناتوانی خود در ساخت موشک‌های کروز پیشرفته استفاده کرد، آمریکا از LUCAS برای تکمیل طیف جنگ‌افزارهای خود در مقابله با انبوه تهدیدات ارزان بهره می‌برد.

جمع‌بندی

موفقیت پهپاد شاهد-۱۳۶ و مشتقات آن، یک زنگ خطر استراتژیک برای تمام قدرت‌های نظامی جهان به صدا درآورده است. این موفقیت نه از طریق یک جهش تکنولوژیک در آیرودینامیک یا پیشران، بلکه از طریق یک نوآوری رویکردی در تولید انبوه کم‌هزینه و کاربرد اشباعی حاصل شده‌است.

روند جهانی نشان می‌دهد که آینده جنگ‌ها به طور فزاینده‌ای توسط سامانه‌های بدون سرنشین و قابل تلف شدن شکل خواهد گرفت. این امر نیاز به تمرکز بر پدافند هوایی مقرون به صرفه (مانند استفاده از پهپادهای رهگیر ارزان قیمت، سامانه‌های لیزری یا سامانه‌های جنگ الکترونیک گسترده) را بیش از پیش حیاتی می‌سازد.

ظهور Geran-3 جت و LUCAS هوشمند با لینک دیتای ماهواره‌ای، نشان می‌دهد که نسل بعدی این مهمات پرسه زن، علاوه بر قیمت پایین، از سرعت و دقت بالاتری نیز برخوردار خواهند بود، که چالشی مضاعف برای شبکه‌های دفاعی ایجاد خواهد کرد. در نهایت، موفقیت استراتژیک در این عرصه به توانایی طرفین در صنعتی‌سازی و استقرار سریع تسلیحات کم‌هزینه در مقیاس انبوه بستگی دارد.

پرش به فهرست

گزارش‌های مرتبط

فکت‌نامه اولین سایت درستی‌سنجی (فکت‌چکینگ) سیاسی درباره ایران است.پیشنهاد سوژه
فکت‌نامه اولین سایت درستی‌سنجی (فکت‌چکینگ) سیاسی درباره ایران است.پیشنهاد سوژه

آخرین گزارش‌ها

فکت‌نامه

فکت‌نامه اولین سایت درستی‌سنجی (فکت‌چکینگ) سیاسی درباره ایران است.

درباره ما

  • فکت‌نامه چیست؟
  • روش کار ما
  • نشان‌های میرزا
  • تیم ما

پروژه‌ای از

حریم خصوصی

این وبسایت تحت پروانه کریتیو کامنز اختیار-غیرتجاری اشتراک همانند 4.0 بین المللی است.