شبکههای اجتماعی
تلگرام، توییتر، اینستاگرام، فیسبوک،...
سلمان رشدی در زندگینامهاش نوشته «یک تیم انگلیسی» مسلط به اسلام، به او پیشنهاد نوشتن کتاب آیات شیطانی را داده است.
شاخدار
پس از حمله به سلمان رشدی، نویسنده سرشناس رمان «آیات شیطانی» در روز ۱۲ آگوست ۲۰۲۲ (۲۲ مرداد ۱۴۰۱)، انبوهی از اظهارنظرها و نقلقولها از این نویسنده و درباره او، در شبکههای اجتماعی فارسیزبان مطرح و منتشر شدهاند. در یکی از این نقلقولها، کاربری به نام لیا آبنوس متنی را توییت کرد که ادعا میکرد بخشی از کتاب خاطرات رشدی است و این کتاب به فارسی ترجمه شده:
«چندسال پیش زندگینامه خودنوشته #سلمان_رشدی رو خوندم،یه جا میگه:
تیمی که بمن پیشنهاد نوشتن کتاب رو داد،انگلیسی بودند و اندازه یک محقق مسلمان از اسلام اطلاع کامل داشتند!
واسه این چیزاس میگن سفارت انگلیس نذری هم داد باور نکنید.»
این توییت مورد توجه بسیاری از کاربران قرار گرفته است، اما آیا ادعاهای مطرح شده در این توییت و سایر ادعاهایی که در گفتوگو با سایر کاربران درباره این نقل قول مطرح شده صحت دارد؟ آیا سلمان رشدی کتاب خاطراتی منتشر کرده و در صورت انتشار، آیا این کتاب به فارسی ترجمه شده است؟ آیا چنین نقل قولی در این کتاب وجود دارد و رشدی به پیشنهاد «یک تیم انگلیسی» که به اندازه «یک محقق مسلمان» از اسلام «اطلاع کامل» داشتند آیات شیطانی را نوشته؟
در سال ۲۰۱۲ (۱۳۹۱) از سلمان رشدی کتاب خاطراتی با عنوان «جوزف آنتون: یک خاطره» چاپ شد که در آن رشدی به خاطرات خود در سالهای بعد از صدور فتوای قتلش توسط خمینی میپردازد. کتاب توسط انتشارات Random House منتشر شده است.
۲۴ سال پیش از آن، در سال ۱۹۸۸ (۱۳۶۶) بعد از آنکه سلمان رشدی چهارمین رمان خود «آیات شیطانی» را منتشر کرد، بحث بر سر رمان تازه این نویسنده شهیر بالا گرفت. رشدی پیش از آن با رمان «بچههای نیمهشب» جایزه ادبی معتبر بوکر را برده بود. در ایران هم در سال ۱۳۶۴ رمان دیگر این نویسنده با نام «شرم» برنده جایزه بهترین رمان خارجی کتاب سال شده بود. کمتر از یک سال بعد از انتشار آیات شیطانی و در فوریه سال ۱۹۸۹ (بهمن ۱۳۶۷)، روحالله خمینی، رهبر وقت جمهوری اسلامی ایران، فتوایی مبنی بر ارتداد و قتل رشدی صادر کرد. نویسنده بالاجبار به زندگی مخفیانه روی آورد و تا سالها تحت حفاظت پلیس انگلستان روزگار گذراند.
کتاب «جوزف آنتون: یک خاطره» خاطرات سالهای زندگی او بعد از صدور فتوا و در فضای رعب و وحشت ناشی آن است. جوزف آنتون نام مستعار رشدی در سالهای بعد از صدور فتوای خمینی بود. این نام ترکیبی از نام نویسندگان محبوب رشدی؛ جوزف کنراد و آنتوان چخوف است.
برخلاف آنچه که اکانت مورد نظر ادعا کرده، کتاب خاطرات سلمان رشدی تا آنجایی که ما میدانیم نه در داخل و نه در خارج از ایران به فارسی ترجمه نشده. این کتاب همزمان در ۲۷ کشور به چند زبان گوناگون منتشر شد، اما فارسی در بین این زبانها نیست.
تا آنجایی که ما گشتیم چنین جملهای یا حتی عبارتی نزدیک به این مضمون در کتاب وجود ندارد: «تیمی که به من پیشنهاد نوشتن کتاب رو داد، انگلیسی بودند و اندازه یک محقق مسلمان از اسلام اطلاع کامل داشتند!»
ما با کلیدواژههای گوناگون در نسخه انگلیسی کتاب که نزدیک به ۶۰۰ صفحه است، جستجو کردیم در هیچ جای کتاب اثری از این ادعا نیست.
در عین حال رشدی کتاب خاطرات خود را از نگاه سوم شخص نوشته است و اساسا گویی در حال سخن گفتن از زبان جوزف آنتون است و هیچگاه در طول کتاب از زبان اول شخص، به شکلی که این کاربر آن را نقل قول کرده سخن نگفته است.
رشدی در کتاب خود درباره نحوهی شکلگیری تدریجی داستان و شخصیتهای این کتاب، توضیح میدهد. او میگوید که چگونه این رمان به مرور در ذهنش رشد کرد و قطعات متعدد، پراکنده و به ظاهر متفاوت آن که در نهایت بدنه کتاب را تشکیل میداد، به هم پیوستند. در حالی که در ابتدا طبیعت دقیق کتاب برای خود نویسنده هم مبهم و ناشناخته بود.
رشدی مینویسد، کتاب «شرم» که منتشر شد زمان پرداختن به این موضوع بود که «جهان چگونه بههمپیوسته شد، نه فقط اینکه غرب چگونه در شرق جاری شد و غرب در شرق». او نیاز داشت که دنیاهای پیشیناش را به این دنیای جدید متفاوت پیوند بزند.
رشدی شرح میدهد که چگونه کتاب نیمهشکلگرفتهاش در طی یادداشتهای حین پرواز بر فراز زادگاهش بمبئی با «مهاجران» هندی، پاکستانی و بنگلادشی و مفهوم «اینجا» و «آنجا» پیوند خورده و شخصیتهای کتاب آیات شیطانی، همچون «جبرئیل» و «صلاحالدین چامچا» در این میان متولد شدند.
او در ادامه درباره منابع الهامش برای شخصیتها و نامهایشان و داستانهای فرعی کتاب توضیح میدهد.
در نهایت الهامبخش صحنه آغازین کتاب یک فاجعه بود. زمانی که در سال ۱۹۸۵ پرواز شماره ۱۸۲ ایر ایندیا توسط تروریستهای جداییطلب سیک سرنگون شد. هواپیما به درون اقیانوس آتلانتیک سقوط کرد و همه ۳۲۹ سرنشین آن کشته شدند. در میان آنها دوست دوران کودکی رشدی هم بود. رشدی بعد از شنیدن این خبر سهمناک، صحنه آغازین کتاب آیات شیطانی را نوشت.
در هشت صفحهای که رشدی مراحل شکلگیری ایدههای رمان را توضیح میدهد، نشانی از پیشنهادش از سوی یک تیم انگلیسی مسلط به به اسلام دیده نمیشود.
این روایت کم و بیش در جاهای دیگر نیز تکرار میشود.
به عنوان مثال در مقدمه ترجمه فارسی کتاب «آیات شیطانی»، که توسط «روشنک ایرانی» (که به نظر میرسد نامی مستعار است) ترجمه شده، درباره انگیزههای رشدی برای نوشتن این کتاب به نقل از او آمده است:
«در بچههای نیمهشب هند را توصیف کردهام. هند کودکیام، هند نسلی که همراه با استقلال هند بدنیا آمد. رمان شرم درباره پاکستان است. کشوری که پدرم و مادرم در آن پناه گرفتند. آنها نیز چون بسیاری از مسلمانان از آزار هندوها گریختند. اما پس از نقل آنچه تا آن زمان گذشته بود خواستم بخش دیگری از داستان زندگیم را بازگو کنم: مهاجرتم به انگلستان. ۱۴ ساله بودم که به این کشور آمدم، غریب و از سرزمین خود واکنـده بـودم در اینجا سرما، تحقیر و نژادپرستی انتظارم را میکشید، اما بعدها دنیای دیگری یافتم. دنیایی تازه با ارزشهای متفاوت، و طرح کتاب «آیههای شیطانی» از این تجربه مایه گرفته است. می خواستم روند مهاجرت را توصیف کنم. از یک سو آن همه شکستگی و واکندگی و رنج و تحمل و از سوی دیگر کشف و دریافت ارزشهای نو را بیان کنم.»
رشدی در مصاحبهای که در سال ۲۰۱۵، با Harvard Business Review انجام داد هم باز بر این نکته تاکید کرد که آیات شیطانی رمان آخر از کتابهای سهگانه او درباره زندگیش در هند، پاکستان و انگلستان بوده است.
او در گفتوگو با کاترین بوش در مجله (دوسالانه) ادبی Conjunctions هم گفته که آیات شیطانی تلاشی برای نوشتن درباره مهاجرت، فشارها و تحولات آن است.
نویسنده کتاب آیات شیطانی در گفتوگوی دیگری با The Paris Review درباره این اثر میگوید که این کتاب از همه کتابهای دیگرش کمتر سیاسی است و در عین حال تاکید میکند:
«آیات شیطانی بسطیافتهترین چیزی است که تا به حال در مورد انگلستان نوشتهام اما هیچکس آن را رمانی درباره انگلیس نمیداند. این در حالی است که در واقع تا حد زیادی رمانی درباره لندن است. درباره زندگی مهاجران در لندنِ تاچر.»
در بخش دیگری از همین گفتوگو رشدی به کشمکشهای عاطفی که در رابطهاش با پدرش داشته اشاره میکند میگوید که پدرش قبل از انتشار «آیات شیطانی» از دنیا رفته و هر چند که کتابهای دیگر او را صدبار خوانده بود، حتی یک کلمه محبتآمیز هم در این باره به او نگفته بود. او درباره آیات شیطانی میافزاید:
«من کاملاً مطمئنم که پدرم پانصد درصد در جبهه من میبود. او یک پژوهشگر دینی ( scholar of Islam) بود و به زندگی پیامبر، منشأ اسلام اولیه و در واقع نحوه آشکار شدن قرآن و… بسیار آگاه بود، اما در عین حال هیچ اعتقاد دینیای نداشت… او میدید کاری که من در آن کتاب انجام میدهم، تحقیق یک فرد غیرمذهبی در مورد ماهیت وحی، با استفاده از مثال اسلام است، زیرا این چیزی بود که من بیشتر از هر چیزی درباره آن میدانستم.»
در شبکههای اجتماعی شایعه شده، سلمان رشدی در زندگینامهاش نوشته «یک تیم انگلیسی» مسلط به اسلام، به او پیشنهاد نوشتن کتاب «آیات شیطانی» را دادهاند.
این شایعه یک تئوری توطئه بیاساس است. در کتاب خاطرات سلمان رشدی چنین چیزی نوشته نشده و هیچ منبع معتبر یا نیمهمعتبری آن را تایید نمیکند.
رشدی در کتاب خاطرات خود درباره نحوه شکلگیری ایدههای اولیه رمانش و وقایع الهامبخش توضیح داده است.
او در چند مصاحبه دیگر نیز تاکید کرده این کتاب، رمان آخر از سهگانه او درباره زندگیش در هند (محل تولد او)، پاکستان و انگلستان (جایی که از ۱۴ سالگی به آنجا مهاجرت کرده) است.
او میگوید آیات شیطانی از همه کتابهای دیگرش کمتر سیاسی است؛ رمانی درباره لندن در زمان مارگارت تاچر و زندگی مهاجران در این دوره است.
با این اوصاف فکتنامه به این ادعا که کتاب آیات شیطانی توسط یک تیم انگلیسی مسلط به اسلام به سلمان رشدی پیشنهاد شده نشان «شاخدار» میدهد.
شاخدار
گفته یا آمار، به قدری نادرست و مضحک است که حتی مرغ پخته هم به خنده میافتد!
درباره نشانهای میرزاروش کار ما