توضیح: لحظاتی پیش از انتشار این گزارش، فیلمی با عنوان تصاویر دوربینهای مداربسته از حضور مهسا امینی در ساختمان وزرا، در صدا و سیما منتشر شد. فکتنامه این فیلم و سایر اطلاعات احتمالی که در ساعات و روزهای آینده منتشر میشوند، با دقت پیگیری میکند.
نیروی انتظامی، روز پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۴۰۱ اطلاعیهای صادر کرده و گفته:
«خانمی برای توجیه و آموزش به یکی از بخشهای پلیس تهران بزرگ هدایت شده بود که در جمع سایر افراد بهطور ناگهانی دچار عارضه قلبی شد.»
این اطلاعیه درباره مهسا (ژینا) امینی است. دختر جوانی که خبر به کما رفتن و بستری شدن او در بیمارستان تهران، از روز چهارشنبه در شبکههای اجتماعی و رسانهها بازتاب گستردهای داشت.
سایت ایران وایر یک روز پیش از اطلاعیه نیروی انتظامی، گفتوگویی با کیارش امینی، برادر مهسا منتشر کرد. بر اساس روایت برادر مهسا، ماموران گشت ارشاد او را عصر سهشنبه ۲۲ شهریور در بزرگراه حقانی بازداشت میکنند و برای «کلاس آموزشی» یک ساعته به بازداشتگاه وزرا میبرند. دو ساعت بعد مهسا، در حالی که بنابه گفته پزشکان «به کما رفته و مغزش هشیار نیست»، به بیمارستان کسری تهران منتقل میشود.
برادر مهسا در مصاحبه خود به شواهدی اشاره میکند که حاکی از ضرب و جرح او در زمان بازداشت است. او به بلند شدن صدای «جیغ و داد بلند» از پشت درهای وزرا اشاره میکند و میگوید: «هر دختری که بیرون میآمد میگفت که یک نفر را کشتند.»
از سوی دیگر حساب کاربری دیدهبان آزار، در یک رشتهتوییت به نقل از یکی از زنانی که همراه با مهسا سوار ون شده و به بازداشتگاه برده شده، نوشته است هم در هنگام بازداشت و انتقال به وزرا با خشونت فیزیکی روبهرو بودهاند و هم در بازداشتگاه با باتوم و گاز فلفل مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند.
۲/یکی از زنانی که به همراه مهسا بازداشت شده گفته: «من و خانم امینی به بازداشت خود اعتراض کردیم. در خلال جروبحثها مأموران با خشونت فیزیکی سعی داشتند ما را ساکت کنند که در همین حین او مورد ضرب و شتم قرار گرفت. تا رسیدن به وزرا هوشیاری داشت، اگرچه که از لحاظ جسمی بسیار بیحال بود.»
— harasswatch (دیدهبان آزار) (@harasswatch) September 15, 2022
این روایت به طور واضح متفاوت از ادعایی است که در اطلاعیه نیروی انتظامی مطرح شده است. علاوه بر این ابهامهای دیگری هم وجود دارد که اعتبار گفته پلیس را زیر سوال میبرد.
از جمله میتوان به توییت مهدیار سعیدیان، پزشک و سردبیر ماهنامه دانستنیهای پزشکی اشاره کرد که با استناد به تصویر مهسا در بیمارستان «خونریزی از گوش و خونمردگی زیر چشم» را شایعترین علائم ضربه به سر نشانه «شکستگی قاعده جمجمه» عنوان کرده است. این تصویر اوایل بعد از ظهر روز پنجشنبه ۲۴ شهریور در شبکههای اجتماعی منتشر شد. هر چند، تقریبا یک روز بعد با اشاره به اینکه با یک پزشک آگاه به جزییات پرونده پزشکی صحبت کرده است و بخاطر "جو ایجاد شده و سواستفاده برخی" آن را پاک کرد.
اما صرف نظر از ابهامها، دلایل دیگری هم وجود دارد که اعتبار ادعای نیروی انتظامی را زیر سوال میبرد؛ سابقه ادعاهایی خلاف واقع که پیشتر در موارد مشابه از سوی نیروهای انتظامی و امنیتی مطرح شده.
در صفحه ویکیپدیای «زندانیان کشتهشده در زندانهای ایران» نام ۴۷ نفر ذکر شده است. احتمالا آمار واقعی بیش از این است، اما بررسی همین اطلاعات نشان میدهداد از این میان این ۴۷ نفر، دستکم نیمی از آنها به صورت جدی مشکوک به قتل بر اثر شکنجه یا ضرب و شتم ماموران انتظامی است.
بخشی از این موارد عمدتا مربوط به اعتراضات سال ۱۳۸۸، ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ است و در زمان جان باختن قربانیان، نیروهای امنیتی اطلاعیه یا توضیح خاصی ارائه نکردهاند. در واقع روایت رسمی وجود نداشته که در تناقض با روایت خانواده جانباختگان و نهادهای حقوق بشری باشد. تنها در مورد سه نفر از قربانیان کهریزک (محسن روحالامینی، محمد کامرانی و امیر جوادیفر) قتل بر اثر شکنجه در بازداشتگاه از سوی نهادها و رسانههای رسمی تایید شده است.
برای اینکه بتوانیم درک ملموسی از این سابقه داشته باشیم، هشت پرونده مشهور مرگ افراد در بازداشتگاههای جمهوری اسلامی و روایتهای رسمی و غیررسمی درباره آنها را کوتاه مرور میکنیم.
۱- علیاکبر سعیدی سیرجانی، نویسنده و پژوهشگر در پی انتشار نامههای انتقادی خطاب به سران وقت جمهوری اسلامی در اواخر اسفند ۱۳۷۳ بازداشت شد. او روز چهار آذر ۱۳۷۴ در جانباخت.
اکبر هاشمیرفسنجانی در خاطرات خود به تاریخ ۷ دی ۱۳۷۳ به نقل از محمد یزدی، رئیس وقت قوه قضائیه مینویسد که طبق گزارش پزشکی قانونی، مرگ او طبیعی بوده است.
با این همه روایتهای دیگری، از جمله روایت امیرفرشاد ابراهیمی درباره قتل او پس از دوران طولانی شکنجه توسط ماموران امنیتی منتشر شده است. آقای ابراهیمی از اعضای سابق انصار حزبالله و از افراد نزدیک به محافل امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی بود. او در ۱۳۸۲ از ایران خارج شد و به یک سلسله افشاگریها علیه جمهوری اسلامی دست زد.
۲- سعید امامی، از ماموران ارشد و معاونان وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در دهه ۱۳۷۰ بود. خبر بازداشت و مرگ او به صورت همزمان روز ۳۰ خرداد ۱۳۷۸ در رسانههای ایران منتشر شد.
محمد نیازی، رییس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح ایران همان روز به خبرنگار ایرنا گفت:
«سعید امامی روز شنبه ۲۹ خرداد موقع استحمام در بازداشتگاه با خوردن داروی نظافت خودکشی کرده است.»
این روایت از همان زمان در نشریات رسمی داخل ایران، مورد تردید قرار گرفت. برخی مقامهای سیاسی - امنیتی جمهوری اسلامی، از جمله روحالله حسینیان روایت خودکشی او را زیر سوال برده و گفتهاند او به قتل رسیده است.
۳- زهرا کاظمی، خبرنگار ایرانی-کانادایی روز دوم تیر ۱۳۸۲ در جریان عکاسی از خانواده زندانیان در مقابل زندان اوین بازداشت میشود. او پس از سه روز در بازداشت در تاریخ ششم تیر ۱۳۸۲ در بیمارستان بقیهالله فوت میکند.
۱۵ روز بعد، محمدحسین خوشوقت، مدیرکل مطبوعات و رسانههای خارجی وزارت ارشاد در مصاحبه به تاریخ ۲۱ تیر ۱۳۸۲ با خبرگزاری ایرنا میگوید:
«زهرا کاظمی شب گذشته در سن ۵۴ سالگی به علت سکته مغزی دارفانی را وداع گفته است.»
اما دو هفته بعد گزارش ویژه هیات ریاست جمهوری که در تاریخ ۳۰ تیر ۱۳۸۲ منتشر شد «بنا به گزارش پزشکی قانونی علت فوت خانم کاظمی شکستگی جمجمه خونریزی مغزی و عوارض آن در اثر "اصابت جسم سخت به سر و یا برخورد سر به جسم سخت" است.»
علی یونسی، وزیر پیشین اطلاعات در مصاحبهای که در سال ۱۳۹۶ با روزنامه ایران داشته، به نقش «سعید مرتضوی» دادستان وقت تهران در قتل زهرا کاظمی اشاره کرده و ماجرا را این طور روایت کرده است:
«زهرا کاظمی، گویا در فرآیند بازرسی، تحویل اشیا و انتقال به بازداشتگاه و نه در بازجویی، بهدلیل مقاومت برای تحویل اشیای همراه خود، مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و سر او به جدول خیابان اصابت میکند و منجر به خونریزی مغزی او میشود»
۴- زهرا بنییعقوب، پزشک ایرانی، روز بیستم مهر ۱۳۸۶ در همدان توسط نیروهای بسیجی بازداشت و به بازداشتگاه ستاد امر به معروف و نهی از منکر اعزام میشود.
دو روز بعد گفته میشود که او با استفاده از پارچه پلاکارد تبلیغاتی خودکشی کرده است. در منابع رسمی گفته میشود پزشکی قانونی علت مرگ را «فشار بر عناصر حیاتی گردن توسط جسم رشته مانند و قابل انعطاف و عوارض ناشی از آن» اعلام میکند.
اما خانواده زهرا بنیيعقوب با استناد به کبودی موجود بر جسد، مرگ فرزند خود را مشکوک میدانند. آنها میگویند ۱۵ دقيقه قبل از زمان اعلام شده مرگ (۹ شب ۲۱ مهر ماه) با زهرا مکالمه تلفنی داشتهاند و معتقدند هيچ دليل قانع کنندهای برای خودکشی وی وجود ندارد. و خواستار نبش قبر وی و تعيين مجدد علت مرگ میشوند. خواستهای که هیچگاه به نتیجه نمیرسد.
۵- ابراهیم لطفاللهی، دانشجوی سال چهارم حقوق دانشگاه پیام نور سنندج، روز ۱۶ دی ۱۳۸۶ توسط ماموران اطلاعات بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج منتقل میشود. ۱۱ روز بعد از اداره اطلاعات به خانواده او اطلاع میدهند به گورستان سنندج مراجعه کنند. ماموران اطلاعات علت مرگ را خودکشی اعلام میکنند، اما روشن نیست چرا جسد را مخفیانه و بدون حضور خانواده دفن کردهاند. تا آنجایی که ما گشتیم در گزارشهای رسمی اشارهای به مرگ ابراهیم لطفاللهی نشده است.
۶- ستار بهشتی، کارگر وبلاگنویس روز ۹ آبان ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا دستگیر میشود. ۷ روز بعد به خانواده او گفته میشود که برای تحویل جنازه به پزشکی قانونی کهریزک مراجعه کنند. به شهادت زندانیانی که در بند ۲۵۰ اوین ستار بهشتی را دیده بودند «آثار شکنجه در تمام قسمت های مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملا دردناک و مجروحی قرار داشت.»
با این همه روز ۲۲ آبان، رئیس وقت کمیسیون امنیت ملی که مسئول پیگیری پرونده در مجلس شده بود، اعلام کرد: «طبق اطلاعات اولیه آثار ضرب و شتم در بدن این فرد دیده نشده است.»
همان روز غلامحسین محسنی اژهای، دادستان وقت کل کشور در یک نشست خبری گفت ستار بهشتی روز ۱۱ آبان از زندان اوین تحویل نیروی انتظامی شده و ماموران روز ۱۳ آبان وقتی برای او غذا بردهاند متوجه مرگ او شدهاند. او گفت بر اساس گزارش پزشکی قانونی در چند نقطه بدن او (ساق پا، دست، پشت کتف و ران پا) علائم کبودی وجود داشته، اما هیچ شکستگی در جمجمه، دست یا پا وجود نداشته است.
دادستانی تهران، روز دوم آذر اطلاعیهای صادر کرد. در بخشی از این اطلاعیه به نظریه کارشناسی هیات ۷ نفره پزشکی قانونی اشاره شده بود که گفته بودند:
«محتملترین علت منجر به فوت میتواند پدیدهی شوک باشد که در صورت احراز ایراد ضربه یا ضربات به نقاط حساس بدن یا فشارهای شدید روانی، این عوامل میتواند عامل شوک مذکور باشد».
دو روز پیش از گزارش دادستانی، رئیس سازمان پزشکی قانونی گفته بود: « از نظر ما این فرد به مرگ طبیعی مرده است.»
۷- کاووس سیدامامی، استاد دانشگاه، فعال محیط زیست و شهروند ایرانی- کانادایی روز چهارم بهمن ۱۳۹۶ دستگیر میشود. خبر مرگ او روز ۱۹ بهمن به خانواده اعلام و گفته میشود او در زندان خودکشی کرده است.
عباس دولتآبادی، دادستان وقت تهران روز ۲۲ بهمن به رسانهها گفت کاووس سیدامامی خودکشی کرده است، با این حال این روایت از همان ابتدا از سوی خانواده، نهادهای حقوق بشری، دولت کانادا و حتی برخی مقامهای رسمی مورد تردید قرار گرفت.
از جمله مقامهای رسمی میتوان به توییت حسامالدین آشنا، مشاور و از افراد نزدیک به حسن روحانی -رئیسجمهوری وقت- اشاره کرد.
علاءالدین بروجردی، رئیس وقت کمیسیون امنیت ملی مجلس میگوید، اطلاعات سپاه روز ۲۳ بهمن «فیلم خودکشی» کاووس سیدامامی را به اعضای کمیسیون نشان داده است، اما به گفته علی مطهری لحظه خودکشی در فیلم قابل مشاهده نیست.
۸- محمد راجی، یکی از دراویش گنابادی بود که روز اول اسفند ۱۳۹۶ در جریان اعتراضات دراویش بازداشت شد. خبر مرگ او روز ۱۲ اسفند توسط ماموران آگاهی شاهپور تهران به خانواده راجی داده و به آنها گفته شد او «در اثر ضربات وارده هنگام بازجویی جان خود را از دست دادهاست.»
با این حال، عباس جعفری دولتآبادی دادستان وقت تهران روز ۱۴ اسفند ماه مرگ در جریان بازجویی را رد کرد. همزمان خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضائیه مدعی شد «در شب حادثه در همان خیابان پاسداران در درگیری مجروح شده و به بیمارستان بقیهالله منتقل شد، اما فوت کرد.»
نیروی انتظامی در اولین واکنش به ماجرای مرگ مهسا (ژینا) امینی، اطلاعیهای صادر و اعلام کرده او «بهطور ناگهانی دچار عارضه قلبی» شده است.
اولین بار نیست که بعد از انتشار خبر مرگ افراد در زندان و بازداشتگاههای جمهوری اسلامی، چنین اطلاعیههایی صادر میشود، اما این اطلاعیه به چند دلیل فاقد اعتبار است و به عنوان یک فکت قابل استناد نیست.
اولا، این روایت در تناقض با روایت خانواده مهسا و شاهدان عینی است.
دوم، از سوی دیگر شواهد و قرائن و تصاویری که از مهسا در بیمارستان منتشر شده، احتمال «شکستگی قاعده جمجمه» را تقویت میکند.
سوم، پیشینه نیروهای امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی در موارد مشابه اعتبار این اطلاعیه را زیر سوال میبرد.
در ماجرای مرگ علیاکبر سعیدی سیرجانی، رئیس وقت قوه قضائیه گفته بود طبق گزارش پزشکی قانونی، مرگ او طبیعی بوده است. سالها بعد برخی افراد نزدیک به محافل امنیتی در آن زمان، روایت دیگری از شکنجه و قتل او توسط ماموران امنیتی منتشر کردند.
در جریان مرگ سعید امامی گفته شد «سعید امامی با خوردن داروی نظافت خودکشی کرده است.» این روایت از همان زمان در نشریات رسمی داخل ایران، مورد تردید قرار گرفت. برخی مقامهای سیاسی - امنیتی جمهوری اسلامی، از جمله روحالله حسینیان روایت خودکشی او را زیر سوال برده و گفتهاند او به قتل رسیده است.
حدود دو هفته پس از مرگ زهرا کاظمی، محمدحسین خوشوقت، مدیرکل مطبوعات و رسانههای خارجی وزارت ارشاد اعلام کرد او «به علت سکته مغزی دارفانی را وداع گفته است.» دو هفته بعد در گزارش ویژه هیات ریاست جمهوری به صراحت علت مرگ «اصابت جسم سخت به سر» اعلام شد.
مراجع رسمی دلیل مرگ زهرا بنییعقوب، پزشک جوان ایرانی را که توسط بسیج در همدان بازداشت شده بود «خودکشی» اعلام کردند. خانواده بنیيعقوب با استناد به آثار ضرب و شتم خواستار تحقیقات مستقل شدند، اما نهادهای قضایی و امنیتی مخالفت کردند.
۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۴، ابراهیم لطفاللهی، دانشجوی حقوق، در سنندج بازداشت میشود. ۱۱ روز بعد از اداره اطلاعات به خانواده او اطلاع میدهند به گورستان سنندج مراجعه کنند. ماموران اطلاعات علت مرگ را خودکشی اعلام میکنند، اما روشن نیست چرا جسد را مخفیانه و بدون حضور خانواده دفن کردهاند.
پلیس فتا ستار بهشتی، کارگر وبلاگنویس را بازداشت میکند. ۵ روز بعد او کشته میشود. در هفتههای اول گفته میشود او به طور طبیعی از دنیا رفته و آثار ضرب و شتم در بدن او دیده نشده، اما دست آخر اعلام میشود محتملترین علت مرگ «شوک» در اثر «ضربه یا ضربات به نقاط حساس بدن یا یا فشارهای شدید روانی» است.
خبر مرگ کاووس سیدامامی، ۱۵ روز بعد از بازداشت او توسط سپاه منتشر میشود. گفته میشود او در زندان خودکشی کرده است. اما این روایت حتی از سوی برخی مقامهای رسمی در جمهوری اسلامی نیز مورد تردید قرار میگیرد.
۱۲روز پس از بازداشت محمد راجی، درویش گنابادی خبر مرگ او به خانواده داده میشود. ماموران آگاهی شاهپور به خانواده راجی میگویند او «در اثر ضربات وارده هنگام بازجویی جان خود را از دست دادهاست.» اما مقامهای قضایی اما مدعی میشوند دلیل مرگ جراحات ناشی از درگیری خیابان پاسداران در شب حادثه است.
با این اوصاف میتوان گفت تا زمانی که اسناد روشن قابل راستاییآزمایی در تایید ادعاهای نیروی انتظامی در دست نباشد، نمیتوان به اطلاعیههای رسمی را معتبر و قابل استناد دانست و به آن به چشم فکت نگاه کرد.