موضوع شماره قبلی «واژهنامه دروغپراکنی»، ادعاهای ساختگی حکومت درباره تولید دستاوردهای علمی جدید بود.
در شماره حاضر، به ادعاهای بزرگتری میپردازیم که موضوع آنها، تولید نسخههایی جدید از علوم است: مشخصا، نسخههایی که در ادبیات حکومتی، تحت عنوان «علوم اسلامی» نام برده میشوند.
در گفتمان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، «علوم مادی» باید در چارچوب «علوم الهی» قرار گیرند تا به این وسیله «مهار شوند». (۱۳ تیر ۵۸)
ردپای این دیدگاه، معمولاً در ادبیات روحانیون حاکم نیز برجسته بوده است. جمعی از آنان بهصراحت رشتههای دانشگاهی را نتیجه «علوم غربی» میدانند، که معتقدند بر خلاف علوم اسلامی، انحرافات یا کاستیهای بسیار دارند.
محمدتقی مصباح یزدی، نظریهپردازی که در زمان حیات خود در حلقه معتمدان علی خامنهای قرار داشت، در همین ارتباط میگوید: «ما اگر در مقابل علوم غربی موضعگیری داریم و خواستار آن هستیم که دانشگاههای خود را از علوم غربی پاک سازی کنیم، به خاطر نقصها و کمبودهایی است که در علوم غربی وجود دارد.» مصباح ادعا میکند او و همفکرانش، در برابر «روش ناقص» علوم غربی، «روشهای جایگزینی» را معرفی میکنند که کاملترند. (۲ خرداد ۹۱)
صادق لاریجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، حتی خیلی از «علوم پایه» را غربی و غیر معتبر اعلام میکند. او معتقد است: «بسیاری از علوم پایه در غرب بر پایه نظریههایی است که ما اصلاً آنها را قبول نداریم.» (۷ مهر۱۴۰۰)
در چنین حال و هوایی، جای تعجب ندارد که برخی از مسئولان آموزش عالی ایران، مدعی ایجاد ملاکهای اساساً جدیدی برای ارزیابی موسسات علمی شده باشند.
به عنوان مثال، کامران دانشجو، در زمان تصدی وزارت علوم در کابینه محمود احمدینژاد، اعلام میکند که رتبهبندی دانشگاههای دنیا قابل قبول نیست زیرا مبنای آنها «مادی» است. دانشجو خبر میدهد که وزارت علوم، برای رتبهبندی دانشگاهها مبنای متفاوتی دارد. به بیان او: «آنها [غربیها] معنا را در شاخصهایشان اصلاً دخالت نمیدهند، اما ما معنویت را در شاخصهایمان حتماً دخالت میدهیم.» (۷ دی ۸۹)
اکثر ادعاهای حکومت ایران در مورد تعریف جدید «علم»، به علوم انسانی ارتباط دارند.
علی خامنهای در این ارتباط، این علوم را «علوم انسانی غرب» مینامد که «متعارض با مبانی قرآنی و دینی» هستند. او معتقد است «پایه و اساس علوم انسانی را باید در قرآن جستجو کرد». (۲۹ مهر ۸۸) خامنهای حتی از تعداد زیاد دانشجویان علوم انسانی در ایران ابراز نگرانی میکند، زیرا به باور او «بسیاری از مباحث علوم انسانی» مبتنی بر «حیوان انگاشتن انسان» هستند. (۸ شهریور ۸۸)
این در حالی است که همزمان، نهادهای زیر نظر ولی فقیه، امکاناتی گسترده را در اختیار بخشی از دانشجویان علوم انسانی قرار میدهند که حاضر به ترویج افکار رهبر باشند. به عنوان مثال، پس از پیام خامنهای به مناسبت چهلمین سال پیروزی انقلاب، معروف به «بیانیه گام دوم انقلاب»، سپاه پاسداران از پروژه تولید «بیش از هزار عنوان پایاننامه دانشگاهی در مقاطع دکترا و کارشناسی ارشد» در مورد این بیانیه خبر میدهد. (۲۵ شهریور ۹۸)
از سوی دیگر، ادعای بازتعریف علم، منحصر به علوم انسانی نمیشود و سایر علوم را نیز در بر میگیرد.
علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر و رئیس هیئت امنای دانشگاه آزاد، خطاب به کسانی که «میگویند مهندسی و پزشکی اسلامی نداریم» تأکید میکند: «شیمی، پزشکی، مهندسی [هم] به خدایی و غیر خدایی تقسیم میشوند، زیرا جهانبینی باعث میشود که یک علم خدایی باشد یا مادی.» (۹ اسفند ۹۶)
علیرضا اعرافی، مدیر حوزههای علمیه کشور، اصرار دارد که بایستی تحصیل در رشتههای علوم پایه مبتنی بر نگاه دینی باشد. او توصیه میکند: «دانشجو وقتی میآید فیزیک، شیمی، فنی و مهندسی و پزشکی میخواند، باید زوایای دید اسلامی را نسبت به رشته خود بداند.» (۲۷ فروردین ۱۴۰۲)
توصیه مشابه عبدالله جوادی آملی، از مراجع تقلید، این است که ضرورت دارد «فیزیک و شیمی ما اسلامی باشد». در نگاه او: «ما اصولاً علم غیر اسلامی نداریم. فیزیک فقط اسلامی است، شیمی فقط اسلامی است، ریاضی فقط اسلامی است.» (۲۳ آذر ۸۵)
در ادامه این تصورات، حتی مرتضی حسینی الهاشمی، عضو هیأت علمی فرهنگستان علوم اسلامی، میگوید علمی به نام «ریاضیات اسلامی» وجود دارد که از «ریاضیات قدیم» و «ریاضیات جدید» متفاوت است. او معتقد است: «در مفاهیم پایه و اعمال ریاضی وجود خدا، توحید، نبوت، امامت، معاد و عدل اخذ شده باشد.» سپس نتیجه میگیرد: «اگر توانستیم اینها را در بنیانهای علم ریاضیات دخالت دهیم، قطعاً به آن ریاضیات میتوان گفت اسلامی.» (۲ آبان ۹۷)
گذشته از تمام تصورات ذکر شده، احتمالاً جنجالیترین تلاشها برای «اسلامی کردن» علوم در سالهای گذشته، در زمینه «پزشکی اسلامی» صورت گرفتهاند.
نمیتوان انکار کرد که مفهوم «پزشکی اسلامی»، در سطح جمعی از مسئولان یا برخی روحانیون، مخالفانی دارد. اما همزمان، مدافعان سرسختی هم دارد که به کرات، برای ترویج دیدگاههای خود از تریبونهای رسمی استفاده میکنند.
بهعنوان مثال، محمدحسن طریقت منفرد، وزیر بهداشت دولت احمدینژاد، در سال ۹۸ سخنران پیش از خطبههای نماز جمعه تهران میشود تا مردم را در خصوص «ضرورت احیای طب اسلامی برای نیازمندیهای اساسی درمان بشریت» توجیه کند. او در این سخنرانی یادآور میشود که علی خامنهای، در سال ۹۱ به مسئولان دولت وقت تذکر داده: «دغدغه قلبی امروز من طب ایرانی اسلامی است، به آن بپردازید.» (۱۷ مهر ۹۴)
در همان مقطع، محمدرضا شمس اردکانی، مدیرکل وقت دفتر طب ایرانی و مکمل وزارت بهداشت، خبر از تأسیس «۷ دانشکده و ۱۳ گروه طب سنتی در کشور» از سال ۸۶ به بعد میدهد (۱۹ دی ۱۳۹۸). تأسیس دانشکدههای طب سنتی در دانشگاههای ایران، با حمایت علنی رهبر صورت میگیرد. او در زمان دولت دوم احمدینژاد، در سخنرانیای در جمع اساتید دانشگاه، خبر تشکیل دانشکدههای طب سنتی را «یک مژده» مهم میداند. (۱۴ شهریور ۸۹)
البته طب سنتی -که به درمانهای رایج در گذشتهها تکیه دارد- و طب اسلامی -که مبتنی بر روایات مذهبی است- در تعریف، مشابه نیستند. اما این دو، در بسیاری از موارد مرز شفافی ندارند. چون گروهی از جنجالیترین فعالان طب سنتی، مدعی معالجه بیماریهای مختلف با استناد به روشهایی هستند که ریشه در روایات مذهبی دارند.
بهعنوان مثال، عباس تبریزیان، که خود را «پدر طب اسلامی» در ایران میداند، در زمان کرونا روشهایی را برای مصونیت از این بیماری تجویز میکند که ترکیبی از باورهای مذهبی و سنتی هستند. تجویزهای تبریزیان، از شانه زدن موی سر و خوردن پیاز و سیب و شلغم گرفته تا استفاده از «داروی امام کاظم» و قراردادن «پنبه آغشته به روغن بنفشه در مقعد» را شامل میشوند. (۷ اسفند ۹۸)
جمعی از مروجان این نوع معالجات، اساساً آن را پزشکی «اسلامی-ایرانی» مینامند. شاید مشهورترین نمونه، حسین روازاده باشد که لقب «پدر طب ایرانی-اسلامی» را برای خود انتخاب کرده است.
روازاده نیز در دوره کرونا، برای مصونیت از این بیماری، ترکیبی از روشهای مذهبی و سنتی را تجویز میکند؛ از جمله، استفاده از روغن حنظل (۲۲ اسفند ۱۳۹۸) و ظروف مسی (۲۸ فروردین ۱۳۹۹)، یا مصرف سیب، سیر، پیاز، انار و نمک طبیعی، به همراه «توسل و ذکر» روزانه. (۸ اسفند ۱۳۹۸)
البته گروهی از مقامهای رسمی با تجویزهای امثال روازاده و تبریزیان مخالفت کردهاند. اما قابل انکار نیست که دانشگاههای رسمی کشور، در سالهای اخیر به طور گسترده با همفکران چنین افرادی همکاری کردهاند. مروری بر عناوین طیفی از پایاننامههای کارشناسی ارشد و دکترا در دانشگاههای مختلف، بهخوبی ابعاد این پدیده را نشان میدهد.
عناوینی از قبیل: «نقش طب اسلامی در درمان بیماری گوارشی مبتنی بر روایات شیعه» (دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، ۱۳۹۵)، «تبیین حافظه در طب سنتی ایرانی و بررسی اثر مویز در تقویت حافظه دانشجویان» (دانشگاه شاهد، ۱۳۹۸)، «تبیین روح حیوانی و روح نفسانی در منابع طب سنتی ایران و مطالعه بالینی آن در بیماران» (دانشگاه علوم پزشکی ایران، ۱۳۹۲)، و «آداب خوردن و آشامیدن از منظر دین و طب سنتی» (دانشگاه علوم حدیث، ۱۳۸۹).
یا حتی: «ارزیابی اثر تلاوت سوره حمد بر سلولهای سرطان پروستات» (دانشگاه آزاد اسلامی واحد زرقان، ۱۳۹۶)، «تبیین یبوست عملکردی بالغین از دیدگاه طب سنتی ایران و تعیین اثر داروی پنیرک بر آن» (دانشگاه علوم پزشکی ایران، ۱۳۹۴)، «تبیین سهر (بیخوابی) و بررسی اثر روغن بنفشه بادام بر بیخوابی مزمن بیماران ۱۶ تا ۵۰ ساله» (دانشگاه شاهد، ۱۳۹۱)، «تبیین ضعف بینایی در طب ایرانی و بررسی تأثیر قطره داخل بینی روغن بنفشه بادام بر روی بیماری خشکی چشم» (دانشگاه شاهد، ۱۳۹۸)... و «اثر دهانشویه عنبرنسارا بر پلاک میکروبی، در یک مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور» (دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۹۶).
لازم به توضیح است که «عنبرنسارا»، در واقع مدفوع خشک شده الاغ است.
دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روحالله خمینی اعلام میکند: «تمام این مصیبتها که برای بشر پیش آمده است، ریشهاش از دانشگاه بود... از دانشگاه هرچه فساد در این مملکت [بود] پیدا شد.» (۲۷ آذر ۵۹)
علی خامنهای، دو سال پس از مرگ آیتالله خمینی، میگوید «دین را باید در دانشگاهها زنده کرد»، زیرا «دانشگاه ما بیدین متولد شده است». او همزمان تأکید میکند که پس از انقلاب برای اسلامی کردن دانشگاهها تلاش زیادی شده، اما این پروژه «نیمهتمام است». (۲۰ آذر ۷۰)
خامنهای، ۳۰ سال بعد نیز، همچنان این پروژه را تمامنشده میداند. به بیان او: «همچنان این قضیه، یک قضیه مهم روی دست نظام اسلامی است و باید تحقق پیدا کند.» (۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰)
در نهایت، البته تعجبی ندارد که پروژه بازتعریف دانشگاه و علم در ایران، به مدت بیش از چهار دهه، اصطلاحاً «روی دست» حکومت مانده باشد. همانطور که احتمالاً بعید است که این پروژه، در آینده هم به نتایج خیلی متفاوتی برسد.
اما این واقعیت، مانع از آن نمیشود که تولیدکنندگان شبهعلم، تا اطلاع ثانوی پروژه نگیرند، پایاننامه ننویسند و جای متخصصان واقعی را در نهادها و مؤسسات مختلف اشغال نکنند.
تولیدکنندگانی که قطعاً تا زمانی که توهم بازتعریف علم ادامه داشته باشد، راههای فراوان سود بردن از آن را پیدا میکنند.