روز ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، یک حساب کاربری ترکیهای با نام turqoisè (به معنی فیروزه) پستی را منتشر کرد که بازخورد بسیار زیادی در بین کاربران ایرانی گرفت. در این پست، تصویری از یک محراب کاشیکاریشده دیده میشود و در توضیح آن نوشته شده: آبی ترکی (Turkish Blue).
Turkish Blue. pic.twitter.com/ICqmPn8OHA
— turqoisè (@tuurqoise) August 20, 2025
در ادامه تلاش میکنیم که ابعاد مختلف این مناقشه توییتری درباره «آبی ترکی» و «آبی ایرانی یا پرشین» را بررسی کنیم. تصویری که این کاربر منتشر کرده کجاست و آیا همین رنگی است یا رنگش دستکاری شده؟ اسم رنگی که دیده میشود چیست؟ تعریف فنی و گرافیکی از رنگها «آبی ترکی»، «آبی ایرانی»، «سبز ایرانی» و «فیروزهای» چیست؟ و مرجع استانداردهای رنگ کجاست؟ نحوه نامگذاری این رنگها چگونه بوده و تاریخ نامگذاری این چهار رنگ را بررسی میکنیم.
در اشل تمدنی، رنگها تنها جلوه بصری نیستند؛ حامل تاریخ و هویتاند؛ بهخصوص رنگ آبی که به دلایل فیزیکی و به تبع آن تکاملی، روی زمین منابع کمیابتری نسبت به بقیه رنگدانهها دارد. نقاشیهای پیشاتاریخ نشان میدهد «رنگسازی» از «تمدن» قدیمتر است؛ اما نه برای رنگ آبی. تولید رنگ آبی، نیازمند دانش مقدماتی و منابع انرژی و فناوری لازم برای تخلیص مس و کنترل فرآیند شیمیایی جایگزینی آن با کبالت بود.
تنها منبع رنگ آبی، معادن لاجورد (لاژورد یا Azure) و فیروزه بود که از حدود ۵هزار سال پیش به طور گسترده در بینالنهرین، تمدن دره سند و مصر (ماسک توتعنخآمون) رواج یافت. در اواخر قرون وسطی، لاجورد از افغانستان به اروپا وارد شد و در آنجا با زحمت فراوان آسیاب و خالصسازی شد تا گرانترین و ارزشمندترین رنگدانه تمام دوران، یعنی اولترامارین (Ultramarine) به معنای «فرای دریا» به دست آمد. هزینه بالای این رنگ باعث شد که تنها برای مقدسترین موضوعات در هنر رنسانس به ویژه جامه مریم عذرا استفاده شود.
هرچند فیروزهای و لاجوردی از نمادهای فرهنگ و تمدن اسلامی هستند اما از نظر جغرافیایی، در پهنه وسیعی از آسیای میانه، خاورمیانه، آناتولی و شمال آفریقا بهکار میرفته و از نظر تاریخی هم در طول بیش از ۵هزار سال چه پیش از گسترش تمدن ایرانی (امپراتوری هخامنشیان) چه در دوره درخشش تمدن ایرانی تا ظهور اسلام و چه پس از آن در اوج و افول تمدن اسلامی و هم در دوران معاصر (عثمانی و صفوی) در این ناحیه از جهان اهمیت فرهنگی-هنری داشته است.
بقایا به همراه نمای بازسازیشده دروازه ایشتار در بابل که به دستور بختالنصر ساختهشد. کوروش کبیر با گذر از آن همه ملوکالطوایف بینالنحرین، پارس و انشان را یکپارچه کرد که بهطور نمادین مبدا تاسیس کشور ایران، بنابر محاسباتی، در ۷ آبان ۲۵۸۴ سال پیش ب
کاربر turqoisè که در کپشن توییت فوق نوشته «آبی ترکی» در Alt تصویر نوشته جامع «سبز» (Yeşil Cami)! بررسی هم نشان میدهد که اینجا مسجد «جامع سبز» یا اولو بورسا در شهر بورسای ترکیه، نخستین پایتخت امپراتوری عثمانی، پیش از فتح قسطنطنیه (استانبول امروز) به دست سلطان محمد فاتح است. این مسجد مکان مهمی است که تعدادی از «اولینهای» امپراتوری عثمانی در آن رخ دادهاست. بنابراین همواره مورد توجه سلاطین عثمانی بوده و هرکسی چیزی به آن افزودهاست. اما معماری کلی آن ملهم از سلجوقی و تیموری بوده و بیش از ۱۹۲ اثر خوشنویسی ثلث و نستعلیق فارسی و عربی در و دیوار آن، این مکان را به یکی از مهمترین موزههای خوشنویسی تبدیل کردهاست (۱۴۱۹–۱۴۲۴ میلادی). جامع بورسا در «فهرست میراث جهانی» قرار دارد و روی کتیبهای کاشیکاریشده در محراب آن به فارسی نوشته شده: «عمل (کار) استادانی از تبریز».
کاشیکاری این مجموعه با تکنیک Cuerda Seca (کوئرداسکا به اسپانیایی) است؛ شیوهای که در کارگاههای تبریز توسعه یافته و سپس به آناتولی انتقال یافت. یکی از مهمترین بناهای تاریخی با این تکنیک ساخته شد، مسجد کبود تبریز در دوره قراقویونلو و مدرسه گوهرشاد هرات در دوره تیموری هستند. هرات و تبریز، مبدا این فناوری دقیق در تزیینات ساختمان بودهاند. در این تکنیک خطوط نازک و سیاه جداکننده حاوی اکسید منگنز بین طیف فیروزه و لاجورد با ترکیبات شیمیایی کبالت و مس قرار میگیرد و با لعاب براق سرب و قلیا پوشانده میشود تا هنگام پخت مخلوط نشوند. اسپانیاییها بهجای منگنز از روغن استفاده میکردند.
«اشباع بالای طیف آبی تا فیروزهای» در تصویر، ذات همین مواد در تکنیک کوئرداسکا است. اما دوربینهای موبایل و ادیت اینستاگرامی معمولا کنتراست را بالا میبرند و دمای رنگ را سردتر میکنند و چون صحنه داخلی با نور جهتدار است، سایهها کبودی را تشدید میکند. بدون متادیتا/RAW نمیشود حکم قطعی داد؛ ولی با توجه به اینکه عکسهای مستند از یشیل نیز همین شدت طیف آبی تا فیروزهای را نشان میدهند، اگر هم دستکاری باشد، احتمالا کمی افزایش کنتراست است نه «تغییر رنگ» اساسی.
برای پاسخ دقیق باید به مراجع استاندارد رنگ مراجعه کنیم. مراجعی مثل:
آبی ترکی: در هیچیک از سیستمهای بینالمللی (HTML، ISCC–NBS) نام Turkish Blue یا «آبی ترکی» دیده نمیشود. در سیستم RAL Design یک ورودی به نام «Turkish Blue 250 50 35» وجود دارد (HEX: #007FAE).
آبی ایرانی یا Persian Blue در استانداردهای وب (HTML/CSS) در لیست رسمی W3C و در Wikipedia Color List ثبت شده (HEX: #1C39BB). این رنگ نام رسمی در لیست رنگهای CSS ندارد، اما در منابع شناختهشده مثل ISCC–NBS و ویکیپدیا آمده.
سبز ایرانی یا Persian Green هم در ویکیپدیا و برخی استانداردهای رنگ وجود دارد، ولی مثل Persian Blue در CSS رسمی نیست (HEX: #00A693).
فیروزهای یا Turquoise یک رنگ رسمی در استانداردهای وب است (HEX: #40E0D0). این نام در لیست X11 و HTML color names وجود دارد، یعنی در CSS هم میتوان با اسم turquoise استفاده کرد.
پیش از هر چیز باید بدانیم نامهای «تُرکی»، «ایرانی» و حتی «فیروزهای» (از سنگ تُرکی) همگی نامهای بیرونی (Exonyms) هستند، یعنی نامهایی که از سوی بیگانگان (در این مورد، اروپاییان) داده شدهاند. این نامها نقطه تماس تجاری اروپا را منعکس میکنند، نه نقطه مبدأ یا نام محلی رنگ (مانند واژه فارسی لاجوردی). به لحاظ شیمیایی، همه این رنگها حاصل استفاده از کبالت و مس در لعاب هستند. کبالت آبی لاجوردی تولید میکند، مس رنگهای سبز-فیروزهای، و ترکیب آنها طیفهای میانی. بنابراین از دید علمی هیچ «مولکول ترکی» یا «مولکول ایرانی» وجود ندارد؛ تنها نامگذاریهای فرهنگی است که تفاوت ایجاد میکند.
در تاریخ هنر اسلامی، اوج استفاده از فیروزه و لاجورد در معماری تیموری ایران و ماوراءالنهر (ازبکستان) بود. شاهزنده در سمرقند و مسجد گوهرشاد در مشهد نمونههای شاخص این ترکیب رنگاند. در اوایل عثمانی، همین فناوری بهدست استادکاران ایرانی به بورسا منتقل شد. کاشیهای یشیل، دقیقا محصول همین انتقالاند.
در قرن شانزدهم، با شکوفایی صنعت «سفال ایزنیک» این سنت بهصورت محلی در عثمانی ادامه یافت و بعدها به اروپاییان معرفی شد که چون با عثمانیها در تماس بودند، این طیف را «ترکی» نامیدند. در نتیجه، نام تثبیتشده در زبانهای اروپایی لزوما نشاندهنده منشأ فنی یا معدنی نیست. سرامیکهای باکیفیت اولیه عثمانی، معروف به سفال ایزنیک، در اواخر قرن پانزدهم با تقلید صریح از ظروف چینی آبی و سفید دورهی مینگ که در دربار عثمانی بسیار ارزشمند بود، آغاز شد.
کاخ توپکاپی در استانبول
سفالگران عثمانی خمیری منحصربهفرد از کوارتز-فریت (Fritware) ابداع کردند که سطحی سخت و سفید، ایدهآل برای نقاشی زیرلعابی ایجاد میکرد. در ابتدا، تنها آبی کبالتی روی زمینه سفید بود. حدود سال ۱۵۲۰، فیروزهای اضافه شد و سپس سبز مرمری و بنفش کمرنگ. دوره «کلاسیک» ایزنیک (اواسط قرن شانزدهم) با ابداع «قرمز گِلی» (Bole Red) درخشان و برجسته و سبز زمردی تعریف میشود که پالتی چندرنگ و منحصرا عثمانی را به وجود آورد. اما منشا این کبالت، معدنی در قمصر کاشان بود. این واقعیت بر وابستگی اقتصادی و مادی صنعت سرامیک نوپای عثمانی به رقیب خود، ایران، تأکید میکند. سفالگران چینی نیز برای قرنها کبالت خود را از ایران تأمین میکردند. معرفی و تکمیل رنگهای دیگر (فیروزهای از مس، بنفش از منگنز، قرمز از گِل ارمنی غنی از آهن) را میتوان نه تنها یک انتخاب زیباییشناختی، بلکه یک حرکت استراتژیک برای تنوع بخشیدن به پالت رنگی و کاهش وابستگی به یک منبع واحد تحت کنترل خارجی دانست. در نتیجه، تکامل پالت ایزنیک از آبی و سفید به چندرنگی کامل را میتوان داستانی از جایگزینی واردات و نوآوری فناورانه دانست که هم با میل زیباییشناختی و هم واقعیتهای ژئوپلیتیکی هدایت میشد. این رنگهای زیبا، سندی از روابط پیچیدهی بینالمللی هستند.
واژه «turquoise» (فیروزهای) هم از فرانسوی میآید و به معنای «سنگ تُرکی» است؛ زیرا این سنگ نیمهقیمتی از نیشابور یا صحرای سینا، از طریق بازرگانان عثمانی به اروپا میرسید. بنابراین «ترکی» بودن آن حاصل مسیر تجاری است، نه منشا معدنی. از سوی دیگر، در ایران «فیروزه» بهعنوان سنگ و رنگ، هویتی مستقل داشت. معادن نیشابور از دوران باستان تا امروز شهرت جهانی داشتهاند. بنابراین رنگی که در اروپا «سنگ ترکی» خوانده شد، در ایران هزاران سال با نام «فیروزه» شناخته میشد و بخشی از سنت معماری، زیورآلات و هنر بود.
در مقابل نام «آبی ایرانی» (Persian Blue) اشاره به سنت استفاده از لاجورد دارد که مبدا آن بدخشان در افغانستان بودهاست. رنگ «Persian Green» نیز به سنت استفاده از مالاکیت در ایران اشاره دارد. این ماده سبزی متمایل به فیروزهای تولید میکرد و در کاشیکاری صفوی و تیموری بهوفور دیده میشود.
بنابراین، تفاوت اصلی نه در ماده یا رنگ، بلکه در مسیر واژگانی است: اروپاییها فیروزه را «ترکی» نامیدند چون از مسیر عثمانی وارد شد، در حالیکه برای لاجورد، صفت «ایرانی» تثبیت شد چون از مسیر خراسان و ایران شناخته میشد. در حالی که منابع سنگ «ترکی» در ایران و مصر و منابع رنگ آبی ایرانی، افغانستان است.
رنگ مورد بحث در محراب مسجد جامع سبز بورسا برآمده از فناوری دوره تیموری است که در اوایل عثمانی در بورسا ادامه یافت. بنابراین نسبت دادن آن به ترکیه یا ایران یا افغانستان یا ازبکستان بهتنهایی، روایت ناقصی از یک انتقال فناورانه-فرهنگی پیچیده است.