الهه حسیننژاد، شهروند ۲۴ ساله ساکن اسلامشهر، در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴ پس از خروج از محل کارش در تهران ناپدید شد. گزارش ناپدید شدن او خیلی زود به یکی از دغدغههای اصلی کاربران شبکههای اجتماعی تبدیل شد. سرانجام در ۱۵ خرداد، دادستان تهران اعلام کرد که «جسد او در بیابانهای حومه شهر پیدا شده و قاتل او دستگیر شدهاست».
اما از زمان اعلام این خبر تا امروز، ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، با گذشت زمان، انتشار شواهد تازه، پخش ویدیوهایی از بازجویی متهم و اظهارات مقامات رسمی، نه تنها به شفافسازی ابعاد پرونده کمک نکرده، بلکه بر حجم ابهامات آن افزوده است.
در این گزارش، مجموعهای از مهمترین تناقضها، ابهامها، و نشانههای گمراهکننده در روایت رسمی این پرونده بررسی میشود.
در مرکز پرونده قتل الهه حسیننژاد، پرسشبرانگیزترین و متناقضترین عنصر، انگیزه عامل قتل است. از زمان اعلام کشف جسد در ۱۵ خرداد تا امروز، چهار روایت متفاوت از سوی متهم، نهادهای رسمی و تحلیلگران درباره انگیزه این قتل مطرح شدهاند. تغییر پیدرپی این روایتها، در کنار شواهد متضاد، موجب شده است که روایت غالبی درباره علت قتل شکل نگیرد و تردیدها درباره واقعیت ماجرا افزایش یابد.
روایت اول: سرقت
در نخستین روزهای پس از کشف جسد، پلیس آگاهی تهران و رسانههای نزدیک به آن، انگیزه قتل را سرقت اعلام کردند. بهمن فرزانه، متهم ۲۷ ساله و دارای سوابق کیفری مرتبط با شرارت، در اعترافات اولیهاش مدعی شد که هنگام مواجهه با گوشی آیفون مقتول وسوسه شده و برای سرقت آن دست به جنایت زده است. برخی منابع این ادعا را با ارجاع به سابقه مالی متهم محتمل دانستند.
با این حال، شواهد بعدی این روایت را به چالش کشیدند. طلاهای مقتول به سرقت نرفته بودند و گوشی تلفن همراه نیز در محل وقوع یا در مسیر فرار رها شده بود. خود متهم نیز در بازجوییهای بعدی به تناقضگویی پرداخت: از یکسو گفت که از ترس شناسایی، گوشی را دور انداخته، و از سوی دیگر تأکید کرد که نیازی به سرقت نداشته و اگر نیتش سرقت بود، طلاهای مقتول را نیز میبرد. انتشار تصاویری از وضعیت ظاهری زندگی متهم و خانوادهاش در شبکههای اجتماعی نیز این گمانه را تقویت کرد که انگیزه سرقت واقعیت نداشته است.
روایت دوم: «نیت شوم»
اندکی پس از اظهارات اولیه پلیس، خبرگزاری میزان وابسته به قوه قضائیه در گزارشی اعلام کرد که قاتل «نیت شوم» داشته است. این اصطلاح در ادبیات رسانهای جمهوری اسلامی معمولا به معنای تلاش برای تعرض جنسی است. اما چند ساعت بعد، همین منبع با حذف این واژه، انگیزه قتل را به «نیت سرقت» بازگرداند، بدون ارائه توضیحی درباره این تغییر.
فقدان نتیجه قطعی از سوی پزشکی قانونی در مورد احتمال تعرض، و همچنین لغو ناگهانی بازسازی صحنه جرم که قرار بود در حضور متهم انجام شود، به ابهامات دامن زد. نبود توضیح رسمی درباره علت این تغییر روایت، موضوع «نیت شوم» را بهعنوان یک خطروایی حلنشده در پرونده باقی گذاشت.
روایت سوم: واکنش آنی به کلام مقتول
در یکی از بریده های ویدیوی بازجوییهای بهمن فرزانه، او انگیزه خود را خشمی آنی ناشی از صحبتهای مقتول عنوان کرد. به گفته او، الهه حسیننژاد به افسردگیش اشاره کرده و با لحنی تمسخرآمیز از او خواسته بود از زندگی لذت ببرد. متهم در این روایت مدعی شد که یاد همسر سابقش افتاده و دچار نوعی جنون آنی شدهاست. در این بازجویی، او به صراحت انگیزه سرقت یا هرگونه قصد قبلی برای قتل را انکار میکند.
این روایت، اگرچه متفاوت با ادعای اولیه سرقت است، اما همچنان قادر به توضیح برخی شواهد کلیدی مانند عدم سرقت اموال یا نحوه تعامل پیش از وقوع قتل نیست. همچنین مشخص نیست این روایت چگونه با اطلاعات قبلی درباره محل، ابزار قتل، و مدت زمان پنهانکاری متهم مطابقت دارد.
روایت چهارم: اختلاف بر سر حجاب و «بیحیایی»
در ویدیوی دیگری که بهصورت گسترده در شبکههای اجتماعی بازنشر شد، بهمن فرزانه با عباراتی توهینآمیز قربانی را «بیحیا» میخواند و تلویحاً اشاره میکند که دلیل قتل، نوع پوشش و رفتار او بوده است. این اظهارات با سابقهای از برخورد رانندگان تاکسیهای اینترنتی با مسافران زن بر سر حجاب در سالهای اخیر همراستا تلقی شد. تحلیلگران با استناد به این ویدیو و محتوای منتشرشده در حسابهای کاربری متهم، احتمال وقوع یک مشاجره بر سر پوشش الهه حسیننژاد را مطرح کردهاند که ممکن است درگیری لفظی اولیه را به خشونت فیزیکی کشانده باشد.
پیشینه ایدئولوژیک متهم به قتل
پس از انتشار هویت متهم، کاربران شبکههای اجتماعی حسابهای اینستاگرامی منتسب به او را شناسایی کردند. در این حسابها، پستهایی با محتوای صریح در حمایت از سید علی خامنهای و جمهوری اسلامی ایران دیده میشود، از جمله جملاتی نظیر «عشق یعنی رهبرم». تصویری نیز منتشر شده که متهم را در کنار مداحی نشان میدهد که در حضور رهبر جمهوری اسلامی ایران برنامه اجرا کرده است.
همزمان با کشف این محتواها، تصاویر متهم با دو ماسک پزشکی که چهرهاش را بهطور کامل پوشانده بود، در رسانههای رسمی منتشر شد؛ اقدامی که برخلاف رویه معمول نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی است و در برخی تحلیلها به عنوان تلاشی برای جلوگیری از آسیب به وجهه سیاسی خاصی تلقی شد.
بنابراین چهار روایت مختلف درباره انگیزه قتل — شامل سرقت، تعرض، خشم آنی، و درگیری بر سر پوشش — نهتنها با یکدیگر ناسازگارند، بلکه هرکدام به بخشی از شواهد پرونده اشاره دارند، بیآنکه بتوانند مجموعه رویداد را بهصورت یکپارچه توضیح دهند. این تغییرات مداوم میتواند ناشی از تلاش متهم برای یافتن روایتی با پیامدهای قضایی سبکتر باشد، یا نشانهای از تزلزل روانی، یا حتی پیامد القای روایتی خاص در فرایند بازجویی.
در سوی دیگر، عدم هماهنگی در روایتهای رسمی، از پلیس جمهوری اسلامی ایران (فراجا) تا قوه قضائیه و دادستانی، این احتمال را نیز مطرح میکند که بخشی از حقیقت به دلایل امنیتی یا سیاسی، عمدا کمرنگ یا مخدوش شده است. در غیاب یک روایت شفاف، همراه با مستندات پزشکی قانونی و شواهد فنی، بررسی انگیزه قتل الهه حسیننژاد همچنان در هالهای از ابهام باقی مانده و به یکی از مهمترین نقاط کور این پرونده بدل شده است.
یکی از نخستین و مهمترین ابهامات در پرونده قتل الهه حسیننژاد، فقدان کامل تصاویر دوربینهای مداربسته از لحظه ناپدید شدن او بود. حسیننژاد در ۴ خرداد ۱۴۰۴ پس از خروج از محل کارش، در میدان آزادی تهران، بهعنوان یکی از پرترددترین و تحتنظارتترین نقاط پایتخت، سوار یک خودرو شد و ناپدید شد. با این حال، تا تاریخ ۱۴ خرداد، هیچ تصویری از او، نه از لحظه سوار شدن به خودرو و نه پیش یا پس از آن، در دسترس نبود. عموی او نیز در گفتگو با رسانهها، تنها یک روز پیش از اعلام کشف جسد، تأیید کرد که هیچ تصویری از او پیدا نشدهاست.
فقدان تصاویر، با توجه به زیرساختهای گسترده نظارتی جمهوری اسلامی، پرسشهای فراوانی را در افکار عمومی برانگیخت. در این میان ویدیوهای قدیمی و نادرستی هم منتشر و ادعا شد که فیلم لحظه ربودن اوست.
میدان آزادی یکی از نقاط مجهز به دوربینهای متعددی است که هم برای کنترل ترافیک و هم برای اهداف امنیتی به کار گرفته میشوند. این ادعا با واقعیت زیرساختهای نظارتی تهران در تضاد کامل قرار دارد. اما تناقض اصلی زمانی آشکار شد که پلیس اعلام کرد متهم را از طریق تصاویر دوربینها و شناسایی پلاک خودرو او دستگیر کردهاست.
علاوه بر دوربینهای شهری، دستگاههای امنیتی و پلیسی در سالهای اخیر به طور فزایندهای از فناوریهای احراز هویت شهروندان در فضای عمومی برای کنترل پوشش زنان و سرکوب مخالفان بهره بردهاند. این تناقض زمانی عمیقتر میشود که توجه کنیم این سیستمها تنها به پایش تصویری محدود نیستند.
جمهوری اسلامی ایران از طریق سامانههای یکپارچهای مانند «شاهکار» (شبکه احراز هویت کاربران)، «سیام» (سامانه یکپارچه استعلامات مشترکان) و «همتا» (سامانه هوشمند مدیریت تجهیزات ارتباطی)، کنترل دقیقی بر تمام سیمکارتها و گوشیهای تلفن همراه دارد. با استفاده از این زیرساخت، مکان یک فرد از طریق تلفن همراهش به سادگی قابل ردیابی است. برای مقایسه، همین سیستمها قادرند در کسری از ثانیه، فردی که تن به پوشش اجباری حکومتی نداده را در نقاط شلوغ و توریستی شناسایی کرده و بلافاصله برای او یا بستگانش پیامک تهدیدآمیز ارسال کنند. با این حال، به نظر میرسد همین فناوری پیشرفته برای یافتن مکان گوشی موبایل الهه حسیننژاد در طول ده روز ناپدید شدن او به کار گرفته نشد.
طبق یکی از روایتهای متهم، الهه حسیننژاد کرایه سفر را از طریق کارت به کارت به حساب بانکی او واریز کرده است. این ادعا، صرفنظر از صحت آن، یک ردپای دیجیتال انکارناپذیر و شفاف بر جای میگذارد. هر تراکنش در شبکه بانکی «شتاب»، هویت کامل فرستنده و گیرنده، شماره کارت، زمان دقیق و مبلغ را ثبت میکند. آیا پلیس پس از گذشت بیش از ده روز از ناپدید شدن یک شهروند، بدیهیترین اقدام یعنی بررسی آخرین تراکنشهای مالی او را انجام نداده بود؟ این ردپای واضح میتوانست در ساعات اولیه، پلیس را مستقیما به متهم برساند.
موقعیت مکانی که جسد الهه حسیننژاد در آن پیدا شد، یکی دیگر از نقاط ابهام کلیدی در روایت رسمی است. در اولین اظهارنظر پس از پیدا شدن جسد، علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران، اعلام کرد که جسد در «بیابانهای اطراف فرودگاه مهرآباد» کشف شده است. این در حالی است که فرودگاه مهرآباد سالهاست که در مرکز بافت شهری تهران قرار گرفته و از چهار سو با مناطق مسکونی و پرتردد احاطه شده است. در این محدوده، منطقهای که بتوان آن را «بیابان» به معنای مکانی دورافتاده توصیف کرد، وجود ندارد و زمینهای خالی متعلق به فرودگاه نیز با دیوار و فنس محصور شده و زیر نظارت شدید امنیتی و دوربینهای مداربسته هستند.
وقتی پلیس، ویدیویی از عملیات کشف جسد در اختیار خبرگزاریها قرار داد، در بخشی از آن به وضوح تابلوی «شهرک صنعتی شمسآباد» دیدهشد. این شهرک صنعتی در کیلومتر ۴۵ بزرگراه تهران-قم واقع شده و حدود ۵۶ کیلومتر با فرودگاه مهرآباد فاصله دارد. بنابراین ممکن است رئیس پلیس آگاهی تهران در زمان این ادعا، دچار اشتباه لفظی شده و بهجای بیابانهای اطراف فرودگاه «امام خمینی» اسم مهرآباد را آورده باشد.
علاوه بر مکان، زمان کشف جسد نیز پرسشبرانگیز است. طبق روایت رسمی، الهه حسیننژاد در تاریخ ۴ خرداد به قتل رسیده و جسدش در همان محل رها شده است. با توجه به گرمای هوای تهران در آن روزها، پیدا نشدن جسد برای حدود ده روز در یک منطقه باز، امری غیرعادی به نظر میرسد.
نکتهای که این تردید را تقویت میکند، اظهارات خانواده مقتول است. بر اساس اظهارات خانواده الهه حسیننژاد که در رسانهها منتشر شد، او در آخرین تماس تلفنی با خانوادهاش، موقعیت خود را در نزدیکی «میدان نماز اسلامشهر» اعلام کرده بود. او در این تماس ذکر کرده بود که حدوداً ۱۵ دقیقه دیگر به منزل خواهد رسید. این اطلاعات با بخشهای دیگر روایت رسمی در تضاد قرار میگیرد. اگر الهه از میدان آزادی تهران سوار خودروی متهم شده، این سوال مطرح میشود که این تماس تلفنی در کدام مقطع از مسیر برقرار شده است؟ موقعیت ذکر شده (میدان نماز اسلامشهر) نشان میدهد که او بخش قابل توجهی از مسیر تهران تا خانهاش را طی کرده بود. این موضوع، پرسشهای جدیدی در مورد خط زمانی دقیق رویدادها و محل واقعی آغاز درگیری ایجاد میکند.
چگونگی رویارویی الهه حسیننژاد با متهم و ماهیت خودروی او، مجموعهای از جدیترین تناقضات پرونده را شکل میدهد. روایت رسمی پلیس از ابتدا بر این نکته تاکید داشت که مقتول سوار یک «خودروی عبوری» شدهاست. این روایت رسمی را به سرعت شهروندان به چالش کشیدند. پس از انتشار نام و تصویر بهمن فرزانه، دستکم دو کاربر در شبکههای اجتماعی با انتشار اسکرینشات از سابقه سفرهای خود در اپلیکیشن اسنپ، اعلام کردند که پیش از این با همین راننده و خودروی سمند نقرهای او سفر کردهاند. یکی از این سفرها تنها یک هفته پیش از تاریخ قتل انجام شده بود. این خودرو با پلاک «ایران ۹۱» متعلق به اردبیل، در تصاویر موجود در حساب اینستاگرام متهم نیز مشاهده شدهاست. علاوه بر این، خود متهم نیز در اظهاراتش به استفاده از خودروی برادرش برای مسافرکشی اشاره کردهاست.
در واکنش به این موضوع، اسنپ در ۱۶ خرداد بیانیهای صادر کرد و اعلام کرد که این قتل «هیچ ارتباطی با پلتفرم اسنپ ندارد». با این حال، این بیانیه که مشخص نکردهبود که بهمن فرزانه در زمان وقوع جرم و پیش و پس از آن، یکی از رانندگان ثبتشده در این پلتفرم بوده مدتی بعد، حذف شد.
ابهام زمانی بیشتر شد که سعید منتظرالمهدی، سخنگوی فراجا، تایید کرد که بهمن فرزانه پیشتر به عنوان راننده در اسنپ فعالیت داشته است. او همچنین گفت که در سال ۱۳۹۹، هنگام ثبتنام متهم برای رانندگی در این سامانه، استعلام سو پیشینه وی صورت گرفته و در آن زمان محکومیتی برای او ثبت نشدهبود. به گفته او، الهه حسیننژاد در سفر منتهی به قتل، از اسنپ استفاده نکرده و سوار خودروی عبوری شده بود. با این حال این اظهارات، خود با دو واقعیت در تضاد است:
طبق رویه رسمی اعلامشده اسنپ، پلیس اماکن سوابق کیفری رانندگان فعال را هر شش ماه یکبار بررسی میکند. با این وجود، مشخص نیست چگونه متهم با چنین سوابقی، همچنان به فعالیت ادامه دادهاست.
موضوع مالکیت خودرو نیز محل ابهام است. پلیس اعلام کرد که خودروی سمند متعلق به برادر متهم بوده است. اما اسکرینشاتهای منتشر شده توسط کاربران نشان میدهد که پلاک خودرو در اپلیکیشن اسنپ به نام خود «بهمن فرزانه» ثبت شده بود. این مسئله، دقت فرآیند احراز هویت و تطبیق مشخصات راننده با مالکیت خودرو در این پلتفرم را زیر سوال میبرد.
علاوه بر تناقضات اصلی در انگیزه، مکان و نحوه سفر، چند ابهام مهم دیگر نیز در جزئیات فیزیکی و روایی پرونده وجود دارد که تصویر ارائهشده توسط مقامات را مخدوش میکند.
ابهام در محل نشستن مقتول
در مورد جزئیات صحنه جرم در داخل خودرو، دو روایت متضاد وجود دارد. برخی گزارشهای اولیه به نقل از منابع آگاه اعلام کردند که الهه حسیننژاد روی صندلی عقب نشسته و ضربه نهایی به قلب او وارد شده است. در مقابل، خود متهم در بخشی از بازجوییها ادعا میکند که مقتول روی صندلی جلو نشسته بود و او چندین ضربه به بدنش وارد کرده است. این اختلافنظر جزئی نیست، زیرا محل نشستن مقتول، نحوه وقوع درگیری، امکان دفاع و ماهیت کشمکش را به کلی تغییر میدهد و نشاندهنده عدم وجود یک سناریوی قطعی و بازسازیشده از لحظه جنایت است.
ابهام در مورد نیت قبلی و حمل سلاح
متهم در اعترافات خود ادعا کرده که به دلیل تجربیات گذشته و احساس تحقیر، معمولاً برای دفاع از خود چاقو حمل میکرده است. این اظهارات به نظر میرسد تلاشی برای رد کردن «قصد قبلی برای قتل» و القای این موضوع باشد که درگیری به صورت ناگهانی رخ داده و او از وسیلهای که به صورت اتفاقی همراه داشته، استفاده کرده است. این ادعا در حالی مطرح میشود که سابقه کیفری او شامل «قدرتنمایی با چاقو» بوده است.
از همان آغاز، پرونده قتل الهه حسیننژاد با الگویی از روایتهای متغیر و جزئیات متناقض همراه بوده است. این وضعیت میتواند بازتاب یک تحقیق پیچیده و در حال تطور باشد یا نشانهای از تلاشی هدفمند برای مدیریت جریان اطلاعات. تنوع منابعی که به انگیزههای مختلف، اظهارات متضاد متهم و نسخههای گوناگون رسمی از وقایع اشاره دارند، نشان میدهد که این تناقضات امری تصادفی یا جزئی نیستند، بلکه به یکی از ویژگیهای اصلی نحوه روایت عمومی این پرونده بدل شدهاند.
در سطح شواهد نیز نشانههایی از کنترل یا مدیریت غیرشفاف اطلاعات مشهود است. فقدان تصاویر دوربینهای مداربسته از یکی از پرنظارتترین نقاط تهران، پوشاندن غیرمعمول چهره متهمی که گرایشهای آشکار حامی حکومت داشته، گزارشهای متناقض درباره محل کشف جسد، و ابهام در عضویت راننده در اسنپ، در مجموع الگویی نگرانکننده شکل میدهند. هر یک از این موارد، بهتنهایی شاید قابل توضیح باشد؛ اما کنار هم به یک الگوی احتمالی از مدیریت افکار عمومی یا محافظت از منافع خاص اشاره میکنند.
در جمعبندی، در پرونده قتل الهه حسیننژاد، آنچه اکنون بیش از همه جلب توجه میکند، نه صرفاً ابهام در انگیزه یا روند جنایت، بلکه الگوی آشکار از روایتهای متضاد و مدیریتشده اطلاعات است؛ الگویی که دستیابی به تصویری شفاف و بیطرف از این رویداد را همچنان در هالهای از ابهام نگه داشته است.