شبکههای اجتماعی
تلگرام، توییتر، اینستاگرام، فیسبوک،...
آمریکا در یک مانور نظامی (چالش هزاره) از سپاه شکست خوردهاست.
نادرست
در شبکههای اجتماعی چندسالی است که ادعایی تکرار میشود با این مضمون که «ایالات متحده آمریکا در یک مانور تمرینی نظامی، از ایران یا سپاه شکست خوردهاست» و این را دلیلی از اجتناب این کشور از حمله نظامی به خاک ایران میدانند (اینستاگرام، یوتیوب، آپارات، تلگرام، ایتا).
اشاره این ادعا به «شبیهسازی نظامی چالش هزاره ۲۰۰۲» است. اما این ادعا چقدر درست است و چقدر اعتبار دارد؟
شبیهسازی نظامی (War Game) چالش هزاره ۲۰۰۲ (Millennium Challenge) که به اختصار MC02 هم گفته میشود، یک عملیات شبیهسازی نظامی عظیم و بحثبرانگیز بود که فرماندهی ستاد مشترک نیروهای مسلح ایالات متحده (USJFC) - نهادی که سال ۲۰۱۱ منحل شد - در سال ۲۰۰۲ برگزار کرد. هدف آن، آزمایش دکترینها، فناوریها و استراتژیهای جدید ارتش آمریکا در قالب یک سناریوی جنگی شبیهسازیشده بود.
به دلیل نتایج غیرمنتظره و مناقشهبرانگیزش، چالش هزاره به یکی از نمونههای مشهور در بررسی محدودیتها و ناکارآمدیهای برنامهریزی نظامی تبدیل شد. این شبیهسازی که بیش از ۲۵۰ میلیون دلار هزینه داشت، به عنوان یکی از بزرگترین مانورهای نظامی تاریخ ایالات متحده شناخته میشود.
گزارش کامل: MC02 (لینک بایگانی)در ادامه بخشهای مهم این گزارش را که مربوط به این راستی آزمایی هستند بررسی خواهیم کرد.
شبیهسازی چالش هزاره در دورهای برگزار شد که ایالات متحده در حال آمادهسازی برای حمله به عراق بود و همچنین تجربه عملیات نظامی در افغانستان را در کارنامه داشت. در این شرایط، پنتاگون به دنبال آزمایش مفاهیم جدیدی برای گذار از ساختار سنتی نظامی به ساختاری چابکتر، هوشمندتر و مبتنی بر فناوریهای نوین مانند ارتباطات ماهوارهای، پهپادها و عملیاتهای شبکهمحور بود.
در این شبیهسازی، تیم قرمز، یک کشور بیثباتکننده در خاورمیانه با توان نظامی نامتقارن توصیف شدهبود و تیم آبی هم نیروهای آمریکایی بودند. تیم قرمز از قایقهای تندرو، هواپیماهای انتحاری، موشکهای کروز ضد کشتی (شبیه کرمابریشم) استفاده میکرد. ارتباطات با پیک موتوری و استفاده از مناره مساجد هم یکی از ابزارهای تیم قرمز بود.
از جمله نتایجی که برای این شبیهسازی گفته میشود این بود که در روز اول نبرد تلفات تیم آبی بیش از بیستهزار نفر بود و یک ناوگروه کامل متشکل از یک ناو هواپیمابر و چندین ناوشکن، رزمناو، شناور آبی-خاکی، مینروب و... از بین رفت.
فرماندهی نیروهای قرمز به سپهبد بازنشسته پل ونرایپر (Paul Van Riper) داده شد. او نظامی کهنهکار، اهل تفکر انتقادی و منتقد مفاهیم تحول نظامی بود. هدف از این انتخاب آن بود که فردی با ذهنیت خلاق و غیرخطی در نقش دشمن قرار گیرد تا سناریوهای غیرقابل پیشبینی و غافلگیرکننده را علیه تیم آبی شبیهسازی کند.
خیر، به چهار دلیل:
۱) چالش هزاره اصلا مانور نظامی نبود
در ادبیات نظامی ایالات متحده، «مانور - رزمایش - نظامی» (Military Exercise) و «وارگیم» (Wargame یا Military Simulation) دو مفهوم متمایز هستند که هر کدام اهداف، روشها و کاربردهای خاص خود را دارند.
مانور نظامی به عملیاتهای میدانی یا شبیهسازیشدهای اطلاق میشود که با مشارکت نیروهای واقعی، تجهیزات و تسلیحات واقعی انجام میگیرد و حتی ریسک تلفات دارد. هدف از مانور، ارزیابی آمادگی رزمی، هماهنگی بین واحدها، آموزش و تمرین سناریوهای جنگی در شرایط نزدیک به واقعیت است.
وارگیم به شبیهسازیهای تصمیممحور اطلاق میشود که در آن شرکتکنندگان (انسانها) در محیطی مصنوعی به تصمیمات استراتژیک یا تاکتیکی میگیرند و نتایج این تصمیمات (به صورت فیزیکی روی نقشه - یا به صورت شبیهسازی کامپیوتری روی ماشین) بررسی میشوند. وارگیمها معمولاً بدون استفاده از نیروها یا تجهیزات واقعی انجام میشوند، تلفاتی در کار نیست و هدف آنها تحلیل استراتژیها، پیشبینی رفتار دشمن و آزمون مفاهیم عملیاتی است.
۲) این عملیات علیه سپاه نبود
در هیچ سندی گفته نشدهاست که تیم قرمز، سپاه، یا نیروی دریایی سپاه یا ترکیبی از همه نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران است. ولی تجهیزات و تاکتیکهای تیم قرمز هم در عراق و هم در ایران استفاده میشد. در این شبیهسازی، تیم قرمز، همزمان چهار رهبر از کشورهای همسایه را ترور کرد، از قایقهای تندرو غیرنظامی که به تجهیزات نظامی مسلح شده (شبیه نسلهای قدیمیتر قایقهای عاشورای سپاه) استفاده کرد، بمباران شیمیایی کرد، از هواپیمای انتحاری استفاده کرد و موشک کروز ضد کشتی داشت. بعضی از این قابلیتها در آن سال، فقط اختصاصی عراق و بعضی فقط برای جمهوری اسلامی ایران و بعضی هم در لیست قابلیتها هر دو بود.
۳) بعد از این عملیات عراق فتح شد
چالش هزاره، پس از فتح افغانستان و پیش از حمله به عراق بود. این شبیهسازی در تابستان ۲۰۰۲ (۱۳۸۱) برگزار شد. چند ماه بعد، در ۱۹ مارس ۲۰۰۳ (۲۷ اسفند ۱۳۸۱) آمریکا و نیروهای ائتلاف به عراق حمله کردند و بعد از سه هفته بعد در ۹ آوریل بغداد سقوط کرد و عراق فتح شد.
در چالش هزاره، پنتاگون به دنبال آزمایش مفاهیم جدیدی برای گذار از ساختار سنتی نظامی به ساختاری چابکتر، هوشمندتر و مبتنی بر فناوریهای نوین مانند ارتباطات ماهوارهای، پهپادها و عملیاتهای شبکهمحور بود. بسیاری از آن سیستمها که در آن شبیهسازی استفاده شده بودند، در این نبرد بهکار رفتند. با اینحال برنامه این بود که سیستم آزمایش شده در این شبیهسازی در نهایت تا سال ۲۰۰۷ در ارتش ایالات متحده پیادهسازی شود.
۴) نابودی نیروهای آمریکایی باگ نرمافزار بود
بسیاری از اجزای این وارگیم، تنها روی کامپیوتر دیده میشد و در میدان نبرد اصلا حضور نداشت، از جمله هواپیماهای اف ۲۲. چالش هزاره، درباره آزمایش مفهومی به نام شبکه ارزیابی عملیاتی (ONA) شامل ۱۱ تئوری ۲۷ نوع روش عملیات مشترک، ۴۶ ابتکار عمل بهدست یگانهای رزمی مختلف و شبیهسازی ۲۲ چالش در میدان نبرد بود.
شانزده سال است که قصه اینطور گفته شده است:در رزمایش بسیار بزرگی که توسط نیروهای مسلح آمریکا در2002برگزار شده و دشمن فرضی آن سپاه پاسداران در سناریوی بستن تنگه هرمز بوده است، یک ژنرال تفنگداران دریایی با بازی کردن در نقش ج.ا، شکست سختی به ایالات متحده وارد کرده است(44/1) pic.twitter.com/F54Xa1NT2q
— Jonas Blane (@SnakeDocTop) February 8, 2019
با اینحال بیش از ۱۳هزار نفر در انجام شبیه سازی مشارکت داشتند. عدد تلفات ۲۱ هزارنفری هم براساس شبیهسازی کامپیوتری بودهاست. در این شبیهسازی، بیش از ۳۰ هزار آیتم در ۸ محل واقعی و ۱۷ محل شبیهسازی شده در ساحل ایالات متحده قرار داشتند و شبیهسازی روی کشتی فرماندهی کورونادو انجام میگرفت. در چالش هزاره، برای مثال بعضی از اجزای یک ناوگروه که در زمان عملیات کنار هم هستند، تنها با هم ارتباط رادیویی داشتند، مثلا یک در ساحل شرقی پهلو گرفته، دیگری در پرلهاربر بود یا یک کشتی فرماندهی در اسکلهای برای تعمیرات بود و از آنجا وظایفاش در چالش هزاره را انجام میداد!
دهها مرکز فناوری اطلاعات نظامی روی نرمافزار کار کردهبودند. با این حال نیاز به حضور فیزیکی بسیاری از اجزای واقعی عملیاتی نیز بود. برای رعایت مقررات خطوط تجاری کشتیرانی (چون عملیات در ساحل آمریکا بود و نباید مزاحم تجارت میشد) تنها نوع خاص از شناورهای آبی-خاکی واقعی به محل آورده شده بودند که فقط توان عملیات در نزدیکی ساحل را داشتند و در نتیجه کل ناوگان واقعی و ناوگروه هواپیمابر، در بیرون افق دشمن بودند. چنین تاکتیکی را ایالات متحده از جنگ جهانی دوم تا امروز رعایت میکند.
اما یک باگ نرمافزار باعث میشود که سیستم شبیهساز، محل شناورهای آبی-خاکی در نزدیکی ساحل را به محل ناوگروه هواپیمابر بدهد. سپهبد ونرایپر دستور آتش همهجانبه با قایق و هواپیمای انتحاری داد و به این ترتیب یک ناوگروه کامل شامل ۱۶ ناو جنگی از جمله یک ناو هواپیمابر و دهها جنگنده به همراه ۲۱هزار پرسنل نیم آبی (بهصورت مجازی) از بین رفتند . البته لازم به ذکر است:
۱. قایقهای انتحاری سپهبد ونرایپر ۲ تن وزن و ۵ متر طول داشتند اما روی آنها ۱۲ موشک ترمیت ۱۵ با وزن ۲/۵ تن و طول ۶ متر نصب شدهبود.
۲. تعداد هواپیماهای انتحاری در اختیار او از کل هواگردهای جمهوری اسلامی ایران بیشتر بود.
۳. پدافند هوایی ناوگروه مذکور به محض روشن شدن، همه اهداف غیرنظامی در اطرافش را به عنوان هدف شناسایی کرد بنابراین همان دقایق اولیه آن را خاموش کردهبودند.
سپهبد ونرایپر، بدون آنکه توجه کند که چسبیدن ناوگروه آبی به ساحل نشاندهنده باگ نرمافزار است، سریع تصمیم به حمله پیشدستانه میگیرد و هر چه دارد را بر سر آن ناوگروه، خالی میکند.
موفقیت تیم قرمز، موجب نگرانی شدید در ستاد فرماندهی شد. مسئولان معتقد بودند چنین نتیجهای با اهداف رزمایش که تمرین موفقیتآمیز دکترین تحول نظامی بود در تضاد قرار دارد. در واکنش، شبیهسازی متوقف شد، شناورهای فرضی دوباره «زنده» اعلام شدند و به سپهبد ونرایپر دستور داده شد تا از تاکتیکهایی استفاده کند که «قابل پیشبینی» و «مطابق انتظار» باشند. او همچنین از حمل موشکهای عظیم و غیرواقعی روی شناورهایش محروم شد و چون زمان محدودی برای حملات شیمیایی داشت، تقاضای او برای حمله شیمیایی به محل پیادهسازی نیروها انجام نشد.
ونرایپر در اعتراض به «ساختگی بودن رزمایش» استعفا کرد. او چند هفته بعد موضوع را رسانهای کرد و گفت که شبیهسازی به شکلی طراحی شده که نتیجه از پیش تعیینشدهای را به نمایش بگذارد: پیروزی کامل نیروهای آمریکایی. به گفته او، این مانور به جای آنکه فرصتی برای یادگیری از اشتباهات و چالشها باشد، به نمایش تبلیغاتی بدل شده بود.
رزمایش چالش هزاره به سرعت به موضوعی داغ در محافل نظامی و دانشگاهی بدل شد. از دید برخی تحلیلگران، این شبیهسازی نشان داد که در برابر دشمنی با تاکتیکهای نامتقارن و غیر دیجیتال، دکترینهای مبتنی بر فناوریهای نوین ممکن است کارایی کافی نداشته باشند. در واقع، تمرکز بیش از حد بر فناوری میتواند موجب غفلت از روشهای ابتدایی اما مؤثر شود. شبیه سازی عملیات چالش هزاره نمونهای آموزنده از نحوه شکست برنامهریزی نظامی در مواجهه با واقعیتهای نامنتظره بود. این شبیهسازی نشان داد که دشمنان هوشمند میتوانند با بهرهگیری از تاکتیکهای ساده، ضعفهای سیستمهای پیچیده را آشکار کنند. همچنین، چالش هزاره هشداری بود نسبت به خطرات طراحی سناریوهایی که بیش از حد بر پیروزی تأکید دارند و اجازه بروز نتایج واقعی را نمیدهند.
مالکوم گلدول در کتاب Blink: The Power of Thinking Without Thinking (چشمبرهمزدن: قدرت تفکر بدون فکر کردن) مینویسد: سپهبد پل ونرایپر، نمونهای برجسته از افرادی است که توانایی تصمیمگیری سریع و شهودی را در شرایط پیچیده و فشار بالا دارند. گلدول از مثال ونرایپر در فصلهایی از کتابش که به «شناخت شهودی» و «تصمیمگیری در لحظه» میپردازد، استفاده میکند تا نشان دهد چگونه برخی افراد میتوانند بدون تحلیل منطقی گسترده و صرفاً با تکیه بر تجربه و شهود، تصمیمهایی دقیق و مؤثر بگیرند. در واقع، ونرایپر یکی از مصادیق کلیدی برای دفاع از این ایده است که تفکر سریع و ناخودآگاه - وقتی به درستی آموزش دیده باشد - میتواند در بسیاری از مواقع از تفکر تحلیلی بهتر عمل کند.
هیچکدام از این موارد به راحتی قابل تعمیم به نیروها، فرماندهان یا توان رزمی سپاه یا نیروی دریایی سپاه یا نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران نیستند.
بنابراین فکتنامه به ادعای شبکهاجتماعی که «آمریکا در یک مانور نظامی (چالش هزاره) از سپاه شکست خوردهاست» نشان نادرست میدهد.