محمدحسین راجی
مدیر اندیشکده راهبردی سعداء
در آمریکا مرسوم بود مردان به شوخی زنان همکار خود را لخت میکردند تا اینکه زنی این عمل را بهجای "شوخی" "آزار جنسی" نامید و باعث جرمانگاری آن شد.
نادرست
درروزهای اخیر اکانت اینستاگرام موسسه مذهبی تبلیغی سعدا، برشی از سخنرانی محمد حسین راجی، مدیر این موسسه، منتشر شده که او در آن ادعا میکند؛ در گذشته «در ادارات آمریکا یک عمل زشتی مرسوم شده بود مردان کارمند یک خانم کارمند را میانداختند وسط و لباسهاش را در میآوردند، «شوخی جنسی»، یک خانم میرود این را پیگیری میکند و اسم این رو میذاره «آزار جنسی» میگذارد و کار به جایی میرسد که کنگره برای این جریان جریمه و حبس مشخص میکند. با تغییر یک نام».
در این پست تاکید شده که این سخنرانی به مناسبت سالگرد آغاز اعتراضات سراسری ۱۴۰۲ منتشر شده است. محمد حسین راجی در ادامه استدلال میکند که جمهوری اسلامی هم باید نام «حجاب اجباری» را به «پوشش اجباری» تغییر دهد. او در این باره میگوید:
«قانون عفاف و حجاب چیه؟ لااقل اینجوری بگیم، قانون مقابله با پوشش پرخطر، ما باید یک اتاق فکر یا هیات اندیشهورز داشته باشیم که یک سال فکر کند روی یک کلمه، یک کلمه ابداع کند تا تمام بار منفی یک جریان را بگیرد. آخر ما چنین کاری انجام نمیدیم و فحشش را هم میخوریم. این بده، میگن حجاب اجباری، آخه بابا ما اصلا توی کشور حجاب اجباری نداریم، فقط داریم فحشش رو میخوریم، حجاب تعریفش چیه؟ یعنی اگر یک خانم یکم از دستش دیده شده و یکم از موهاش دیده شده، حجاب اسلامی ندارد. الان یک خانمی یکم از موها و دستش دیده بشه کسی چیزی بهش میگه؟ پس حجاب اجباری نیست اگر بخواهیم اجبار بگیم پوشش اجباریه ممکن است یکی بگوید آقا چه فرقی میکند؟ فرقش این است که در روی کره زمین همه کشورهای عالم پوشش اجبار دارند اما اندازهاش فرق میکند.»
ما در منابع مختلفی گشتیم، کتابها و پیمایشهای متعددی با اشاره به مصادیق آزارهای جنسی در کار فعالان حقوق زنان و فمینیستها در ایالات متحده وجود دارد که نقطه عزیمت آنان برای تلاش در جرمانگاری «آزار جنسی» در محیط کار بود. با وجود این موردی که محمد حسین راجی به آن اشاره میکند یکی از آنها نیست. (دراینباره یک بهروزرسانی به انتهای مقاله اضافه شده است)
مخالفت و اعتراض به آنچه که بعدها در دهه ۷۰ میلادی در ایالات متحده «آزار جنسی» ( Sexual Harassment) نامیده شد سابقهای طولانی دارد. با وجود این تحولات دهه ۷۰ میلادی در محیطهای آکادمیک در ایالات متحده نقطه عطفی برای ورود این واژه به عرصه عمومی و در ادامه جرمانگاری مصادیق آن شد. کاترین مک کینون (Catharine a. Mackinnon)، لین فارلی (Lin Farley) و بسیاری دیگر وکلا و فعالانی که وکالت زنان در دادگاه و خارج از دادگاه را بر عهده داشتند، توانستند در آن زمان جبهه هماهنگی علیه آزار و اذیت جنسی شکل دهند.
لین فارلی در سال ۲۰۱۷ در یادداشتی در روزنامه نیویورکتایمز مینویسد که چه زمانی اولین بار از این اصطلاح استفاده کرد و در واقع آن را در توصیف وضعیت بسیاری از زنان بالاخص در محیط کار ابداع کرد. او مینویسد:
«تا آوریل ۱۹۷۵ زنان کلمهای برای توصیف آنچه روسای مردشان با آنان میکردند، نداشتند. در همان ماه آوریل بود که من برای اولین بار در عرصه عمومی از عبارت «آزار جنسی» استفاده کردم. در یک جلسه استماع درباره وضعیت زنان در محل کار که در کمیسیون حقوق بشر شهر نیویورک برگزار شده بود و من در آن به عنوان یک استاد دانشگاه کرنل شهادت میدادم. نیویورک تایمز این جلسه را در مقالهای پوشش داد که در سراسر کشور تجدید چاپ شد. و به این ترتیب، یک مفهوم متولد شد.»
فارلی توضیح میدهد که در ابتدا احساس میشد این اصطلاح پتانسیل تغییر همه چیز را دارد. اتفاقاتی که برای زنان کارمند و کارگر میافتاد حالا اسمی داشت و آنها برای توصیف آزاری که تجربه میکردند این عبارت را به کار میبردند. «دیگر مجبور نبودند به دوستان و خانواده خود توضیح دهند که "او به من گیر داد و"نه" را به عنوان جواب نمیپذیرفت، بنابراین من مجبور شدم استعفا بدهم.»
یکی دیگر از متون و منابع تعیینکننده در لحظه شکلگیری این مفهوم، کتاب «آزار جنسی زنان شاغل» Sexual Harassment of Working Women اثر کاترین مککینون بود که توجه گستردهتری را به این ایده جلب کرد، و مسیری را برای طراحی سیستم حقوقی برای مقابله با آزار جنسی ترسیم کرد.
پیش از آن و در قرن نوزدهم، زنان گهگاه میتوانستند در صورت لمس نامناسب از سوی مردان در ملاء عام، از طریق دادگاه خسارت مالی دریافت کنند، اما مککینون معتقد بود که قانون موجود برای رسیدگی به ادعاهای آزار و اذیت جنسی موجود ناکافی است و در پی چیزی بیش از آن بود.
در ژانویه ۱۹۷۶، مجله آمریکایی زنان Redbook دو صفحه از شماره ژانویه را به پرسشنامهای اختصاص داد و از خوانندگان خود خواست آن را پر کرده و برایش ارسال کنند. برای این پیمایش سوالی مطرح شده بود که حالا کمی عجیب به نظر میرسد، اما پاسخهای زیادی به آن داده شد و اهمیت این پیمایش در آن پاسخهاست. این مجله از مخاطبانش پرسیده بود: «چگونه رابطه جنسی در محل کار را مدیریت میکنید؟»
بر اساس بازخوانی سال ۲۰۱۶ همین مجله از این پیمایش، تعداد بسیار زیاد نامههای ارسالی در پاسخ به این پرسش به شروع گفتگویی مهم در مورد رفتار با زنان در محل کار کمک کرد. در واقع نظرسنجی Redbook اولین آمار سراسری را در مورد آزار جنسی در محل کار ارائه کرد، بر اساس این پیمایش:
این پیمایش به صورت کلی به روشن شدن این موضوع کمک کرد. زنان داستانهای شخصی خود را به اشتراک گذاشتند و کارشناسان راههایی را برای جلوگیری و رسیدگی به آزار و اذیت در محل کار ارائه دادند.
در نهایت سیستم حقوقی هر چند به کندی و دیر، اما در نهایت به تلاشهای فعالان حقوق زنان و جنبشهای فمینیستی پاسخ داد و برای اولین بار در دهه ۸۰ میلادی حق زنان را برای کار عاری از پیشرفت های جنسی ناخواسته به رسمیت شناخت.
پیش از دهه هفتاد میلادی در ایالات متحده، قرار گرفتن کارمندان در معرض آزارهای جنسی ناخواسته در محل کار، از نظر قانونی تحت یک رژیم حقوقی خاص، یعنی عنوان هفتم قانون حقوق مدنی ۱۹۶۴ قابل پیگیری بود. با وجود این وکلایی که سعی میکردند این قانون حقوق مدنی را در دفاع از زنان شاغل شاکی اعمال کنند، تا حد زیادی شکست خوردند.
در طول دهه ۱۹۷۰، وکلا، فعالان و نظریهپردازان تلاش کردند قوه قضاییه آمریکا را متقاعد میکردند که آزار جنسی محیط کار «تبعیض بر اساس جنسیت» است و این مورد، یعنی «آزار جنسی» را هم وارد عنوان هفتم قانون حقوق مدنی ۱۹۶۴ کنند، اما قوه قضاییه در برابر این موضع مقاومت میکرد.
برای تحقق این امر، صدمات وارد شده به زنان از طریق اجبار جنسی در محل کار باید به دادگاهها ارائه میشد. همانطور که پیش از این هم گفتیم در این مقطع تحلیل حقوقی کاترین مک کینون درباره آزار و اذیت جنسی زنان شاغل در کتاب Sexual Harassment of Working Women نقش مهمی در این فرآیند ایفا کرد. او در کتابش درباره ابعاد و آثار پیچیده اقتصادی و روانی «آزار جنسی» بر روی زنان در طول تاریخ و راه برون رفت حقوقی از این مسیر توضیح داد.
قانون مرتبط آزار جنسی به مرور در دهه ۷۰ و ۸۰ و با تغییرات گام به گام و در نتیجه رسیدگی به یک سری پرونده آزار جنسی تدوین شد. در نهایت در سال ۱۹۸۶ و هفت سال پس از انتشار کتاب مککینون، دادگاه عالی ایالات متحده، «آزار جنسی» را به عنوان نقض عنوان هفتم قانون حقوق مدنی ۱۹۶۴ به رسمیت شناخت. این اتفاق در زمان رسیدگی به پرونده بانک پسانداز مریتور علیه وینسون رخ داد که در آن یک تحویلدار بانک ادعا کرده بود یکی از معاونان بانک او را مجبور به رابطه جنسی مکرر کرده، در ملاء عام لمس کرده و در نهایت به او تجاوز کرده است.
در میان مصادیق مختلف «آزار جنسی» که این وکلا و نویسندگان ارائه کردند، و همچنین در پیمایش مجله Redbook و سایر منابعی که ما آن را کنترل کردیم، اثری از «شوخی برهنه کردن کارمندان زن توسط کارمندان مرد به عنوان کاری مرسوم در ادارات آمریکا» ندیدیم. فرایند تولد واژهای به عنوان «آزار جنسی» (Sexual Harassment) را هم توضیح دادیم که چگونه از محیطی آکادمیک و از دل فعالیتهای وکلا و پژوهشگران فمینیست بر آمد و وارد عرصه عمومی و بعدها قانون مدنی شد.
از این رو فکتنامه به این ادعای محمد حسین راجی که «در گذشته کارمندان مرد آمریکایی به شوخی همکاران زن خود را در محیط کار لخت میکردند و بعد زنی تصمیم گرفت این «شوخی جنسی» را «آزار جنسی» بنامد و با پیگیری او این مفهوم جرمانگاری شد»، نشان نادرست میدهد.
بهروزرسانی:
بعد از انتشار فکتچک تاریخچه شکلگیری واژه «آزار جنسی»، محمدحسین راجی، منبع ادعای خود را درباره عریان کردن زنان در محیط کار در ایالات متحده منتشر کرد. ما پیش از انتشار این درستیسنجی از ایشان درباره منبعشان پرسیده بودیم اما پاسخی دریافت نکردیم. دلیل دیگر طرح این پرسش از ایشان گستردگی منابع و متون مرتبط با موضوعاتی از این دست است که امکان بررسی همه آنان در مدت زمانی کوتاه وجود ندارد.
بر اساس توضیحات جدید آقای راجی، منبع ایشان برای این ادعا کتاب MeToo in the Corporate World «جنبش میتو در جهان شرکتها»، نوشته سیلویا آن هیولت که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد، است.
هیولت در این کتاب با ارجاع به کتاب Sex and the office نوشته هلن گورلی براون، ناشر و تاجر زن آمریکایی و سردبیر مجله کازموپالیتن (Cosmopolitan) که در سال ۱۹۶۵ منتشر شد، درباره یک بازی به نام"اسکاتِل" (Scuttle) در ادارات ایالات متحده سخن میگوید. همین نقل قول از براون در کتاب Sex and the Office «سکس و دفتر کار» جولی بربیتسکی (همنام با کتاب براون) که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد هم آمده.
براون در کتابش توضیح میدهد که زمانی که در دهه ۴۰ میلادی دانشآموز دبیرستان بود و در ایستگاه رادیویی KHJ در لس آنجلس مشغول به کار بود:
«هر روز بعدازظهر که از مدرسه [به سر کار] میآمدم، بعضی از مردان بازی بامزهای به نام «اسکاتل» Scuttle میکردند. قوانین اسکاتل ساده بود. همه گویندگان (مجریهای رادیویی) و مهندسانی که مشغول کار نبودند، منشی یا دختری را از بخش اداری انتخاب میکردند، او را در سالنها دنبال میکردند؛ از بخش بایگانی موسیقی گرفته تا اتاقکهایی که در آن اعلانهای عمومی انجام میشد. بعد او را میگرفتند و لباس زیرش را در میآوردند. وقتی شورت او در میآمد، آن دختر اگر میخواست، میتوانست دوباره آن را بپوشد. هیچ چیز بدی هرگز اتفاق نمیافتاد. در آوردن شورت تنها هدف بازی بود. در حالی که این اتفاقات در جریان بود، دختر معمولاً جیغ میکشید، میلرزید، سرخ میشد، تهدید میکرد و وانمود میکرد که غش کرده، اما تا آنجا که من میدانم هیچیک از این دختران این کار را به بخش اداری گزارش نکرده بودند. در واقع، دختران زیباترین لباسزیر خود را سر کار میپوشیدند. در اواسط ماه اوت اقدامات تلافیجویانهای انجام شد. چهار منشی به سردسته مرده حمله کردند در حالی که او در حال اجرای برنامه 'کاپیتان میدنایت' بود، شلوارش را درآوردند».
براون در ادامه اضافه میکند که افسوس میخورد هرگز در این بازی نبوده چرا که به توصیف خودش «خیلی جوان» و «خیلی رنگ پریده» بوده و «سینه بیش از حد صاف» داشته و از این رو از اهداف این بازی نبوده است.
این صحنه با کمی تغییر به یکی از اپیزودهای سریال آمریکایی Mad Men هم راه یافت.
این روایت براون در نوشتههای سالهای بعد نویسندگان و فعالان زن مورد توجه قرار گرفت و از آن به عنوان یکی از مصادیق واضح آزار جنسی یاد شد. خود براون اما همچنان سالهای بعد هم بر بیخطر بودن آن پافشاری کرد. او در مصاحبهای در لسآنجلس تایمز در سال ۱۹۹۱ در این باره میگوید: «خب، این در سال ۱۹۴۰ اتفاق افتاد… آیا اکنون مناسب است؟ من نمیدانم. واقعا چیز بدی نبود سرگرم کننده و بازی بود.» به نظر او آزار جنسی این است که زنی به دلیل اینکه نمیخواهد با رئیسش رابطه جنسی برقرار کند نتواند شغلی پیدا کند، یا ترفیع بگیرد یا حتی اخراج شود. به گفته او در این موارد باید شکایت و پیگیری کرد.
از این رو با این اطلاعات جدید توضیح چند نکته ضروری است: