خبرگزاری تسنيم
خبرگزاری رسمی
پس از انقلاب اسلامی شاهد کاهش فاحش آمار بیسوادی مطلق بودهایم.
گمراهکننده
خبرگزاری تسنیم در گزارشی با عنوان «تراژدیای بهنام "بیسوادی مطلق" در دو حکومت قاجار و پهلوی!/ ننگ محسوب شدن باسوادی برای زنان!» به ارائه گزارشی در مورد نرخ باسوادی مردان و زنان ایران قبل و بعد از انقلاب سال ۵۷ پرداخته و روند و دلایل تغییر نرخ سواد در ایران بین سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۹۵ (۱۹۵۶ تا ۲۰۱۶) را توضیح دادهاست.
در این گزارش با توضیحاتی مانند «انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ شمسی به پیروزی رسید، بهلحاظ وضعیت آموزشی تحولاتی گسترده در دوره جمهوری اسلامی رخ داده است»، کاهش نرخ بیسوادی در ایران طی دههای اخیر، به وقوع انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ و بر سر کار آمدن جمهوری اسلامی نسبت داده شد. در عین حال در توصیف اعمال صورت گرفته در دوره پهلوی از عباراتی مانند «تاثیرگذاری پایین» و «فاقد کارآیی» و مواردی از این دست استفاده می کند. در پایان گزارش نیز به عنوان شاهد این ادعاها آمارهایی ارايه شدهاست:
«میزان باسوادی جمعیت ایران از سال ۱۳۳۵ تا سال ۱۳۹۵ به این صورت بوده است که آمار باسوادی در سال ۱۳۳۵ در آقایان ۲۲/۴، در بانوان ۸ درصد و در مجموع ۱۵/۱ درصد است. آمار باسوادی در سال ۱۳۵۵ در آقایان ۵۸/۹ درصد، در بانوان ۳۵/۵ درصد و در مجموع ۴۷/۵ درصد بودهاست. آمار باسوادی بعد از انقلاب و در سال ۱۳۹۵ در آقایان ۹۱ درصد، در بانوان ۸۴/۲ درصد و در مجموع بیش از ۸۷/۶ درصد بودهاست.»
نگاهی کلی به تحقیقات معتبر مستقل، با استفاده از آمارهای موجود، مانند تحقیقاتی در دانشگاه استنفورد درباره تحولات جمعیتی در ایران در بخش (literacy rate) یا نرخ باسوادی، صحت آمارهای ارائه شده در خبرگزاری تسنیم را تایید میکند.
با وجود صحت آمارها، سنجش صحت این ادعا که انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ موجبات این رشد را فراهم کرده، مستلزم برقراری شرطهای دیگری هم هست. از جمله اینکه باید دید در نمودار، نرخ رشد باسوادی بعد از انقلاب ایران جهش چشمگیری نسبت به سالهای پیش از آن داشته یا نه و دیگر اینکه در کشورهای دیگری که به عنوان مثال به لحاظ بافت جمعیتی، شرایط اقتصادی و جغرافیایی شرایطی کمابیش مشابه ایران را دارند، اما انقلاب مشابهی در آنان اتفاق نیفتاده، چنین رشدی را شاهد بودیم یا نه.
دقت در نمودارهای تحقیق آکسفورد تغییر خاص یا به عبارت بهتر جهش معناداری را در نمودار روند رشد باسوادی در ایران، در سال انقلاب و سالهای بعد از آن نشان نمیدهد.
https://iranian-studies.stanford.edu/iran-2040-project/dashboards/population
بر اساس نمودارهای دانشگاه استنفورد باسوادی در ایران بین سالهای ۱۹۵۵ تا ۲۰۱۵ (۱۳۳۳ تا ۱۳۹۳) همواره یک روند صعودی داشته و شیب آن در سال ۱۳۵۷ یعنی سال انقلاب ایران و سالهای بعد از آن تغییر معناداری نکردهاست.
حتی دقت بیشتر در نمودار، کاهش اندکی را در سرعت رشد باسوادی بین سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۴ (۱۹۷۶ تا ۱۹۸۶) نشان میدهد. از آمارها پیداست که شیب نمودار شاید متاثر از فضای انقلاب و جنگ ایران و عراق در این سالها و رکود «تغییرات نرخ باسوادی» اندکی کمتر از قبل و بعد از آن است.
شیب نمودار بین سالهای ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۴ (۱۹۶۶ تا ۱۹۷۶) عدد ۱/۸۸ است. یعنی هر ۵ سال، حدود ۱۹درصد تغییر میکردهاست. بین سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۴ (۱۹۷۶ تا ۱۹۸۶) رقم ۱/۴۳ را نشان میدهد (هر ۵سال ۱۴ونیمدرصد). البته این کاهش در پنج سال بعد از آن یعنی بین سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۹ (۱۹۸۶ تا ۱۹۹۱) جبران میشود و به رقم ۲/۴۶ میرسد (هر ۵ سال کمتر از ۲۵ درصد). این رقم در بهترین دوران پیش از انقلاب ۱/۸۸ (کمی کمتر از ۱۹ درصد) بودهاست.
اواسط دهه ۱۳۷۰، این نرخ رشد به یک نقطه عطف نسبی رسیده و بعد از آن با توجه به باسواد شدن بیش از ۷۰ درصد جامعه و اشباع نسبی، نرخ سواد با شتاب کمتری رشد میکند، اما همچنان روند صعودی دارد تا اینکه در سال ۲۰۱۵ به ۸۷/۶ درصد میرسد.
از این رو شاید بتوان با اتکا به نکات بالا گفت: رشد نرخ باسواد در ایران مستقل از وقوع انقلاب در ایران بودهاست.
از سوی دیگر اما در تلاش برای مشاهدهپذیر کردن اثر عاملی مانند انقلاب در این پدیده میتوان ایران با با کشورهایی که به لحاظ بافت جمعیتی، شرایط اقتصادی و جغرافیایی در ابتدای انقلاب ایران شرایطی کمابیش مشابه ایران داشتند مقایسه کرد. مصر و ترکیه از جمله این کشورها هستند.
شاید بیش از ترکیه، مصر شاخص خوبی برای این مقایسه باشد، چرا که به غیر از سایر شباهتها، شرایط این دو کشور به لحاظ نرخ باسوادی هم در نقطه صفر مد نظر ما یعنی ابتدای انقلاب ایران به یکدیگر شبیه است. این رقم در سال ۱۹۷۶ (سه سال پیش از انقلاب)در ایران و مصر به ترتیب ۳۷ و ۳۸ درصد بوده است.
https://data.worldbank.org/indicator/SE.ADT.LITR.ZS?locations=IR-EG
در نمودار ارائه شده توسط بانک جهانی اطلاعات که به دلیل عدم وجود اطلاعات کافی در همه سالهای مدنظر، به صورت نقطهای طراحی شده مصر رشدی کمتر از ایران را طی ۴ دهه اخیر تجربه کرده و نرخ باسوادی به رقم ۷۳ درصد در سال ۲۰۲۱ در مقابل ۸۹ درصد ایران در همین سال رسید. این بدان معناست که نرخ باسوادی در ایران در ۴ دهه بعد از آن ۵۲ درصد رشد داشته و این رقم در مصر ۳۵ درصد بوده است.
در مقایسه ایران و ترکیه که شرایط عمومی یکسانی دارند اما نقطه صفر آنان یکی نبوده هم میبینیم که ترکیه از نرخ باسوادی ۶۲ درصد در سال ۷۵ به رقم ۹۷ درصد در سال ۲۰۱۹ رسیده و این رقم برای ایران به ترتیب ۳۷ و ۸۹ (در سال ۲۰۲۱) بوده است. مقایسه این اعداد هم نشاندهنده آن است که هر چند در حال حاضر میزان باسوادی در ایران کمتر از ترکیه است اما نرخ رشد باسوادی در این کشور طی این سالها بیش از ترکیه بودهاست.
https://data.worldbank.org/indicator/SE.ADT.LITR.ZS?end=2021&locations=TR-IR&start=1975&view=chart
در یک نگاه کلی در جدول زیر ایران در مقایسه با کشورهایی مانند سودان، رواندا، کامرون، کشورهای آسیای جنوبی، شمال آفریقا و جهان عرب که در سال ۱۹۷۶ سطح سواد در آنان کمابیش مشابه ایران بوده، وضعیت بهتری دارد.
https://data.worldbank.org/indicator/SE.ADT.LITR.ZS?view=chart
با توجه به اطلاعات به دست آمده در این بخش میتوان گفت که جمهوری اسلامی نسبت به کشورهای مشابه خود در زمینه افزایش نرخ سواد عملکرد بهتری داشته است.
پیش از این در فروردین ۱۳۹۷ علی باقرزاده، رییس وقت سازمان نهضت سوادآموزی به ایسنا گفته بود:
«طبق نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵، در گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال بالغ بر دو میلیون و ۷۰۰ هزار نفر بیسواد شناسایی شده است که حدود ۴۰۰ هزار نفرشان را اتباع خارجی تشکیل میدهند. اما در مجموع در همه گروههای سنی هشت میلیون و ۸۰۰ هزار بیسواد مطلق و ۱۱ میلیون کم سواد در کشور داریم.»
او همچنین از افزایش نرخ بیسوادی در ۱۳ استان کشور خبر داده بود.
در روز ۱۲ بهمن ماه سال ۱۴۰۱ اما، علیرضا عبدی، رئیس فعلی سازمان نهضت سوادآموزی اعلام کرد که بیش از ۴میلیون بیسواد مطلق یا کمسواد در کشور داریم. این یعنی در عرض ۴ سال این عدد از حدود ۲۰ میلیون به حدود ۴ میلیون رسیدهاست یعنی ۲۰درصد رشد در ۴ سال.
این درحالی است که شاپور محمدزاده، رئیس سازمان نهضت سوادآموزی در بهمن ماه ۱۴۰۰ گفته بود که نرخ باسوادی بر اساس سرشماری ۱۳۸۵، ۱۳۹۰ و ۱۳۹۵ به ترتیب به ۸۴/۶ درصد، ۸۴/۸ درصد و ۸۷/۶ درصد رسیده و در برآورد سال ۱۴۰۰ این رقم به ۹۰/۵ درصد افزایش یافته.
این بدان معنی است که نرخ رشد باسوادی بین سالهای ۹۵ تا ۱۴۰۰ حدود ۲/۹ درصد است و نهایتا به واسطه آن کمتر از ۲ میلیون نفر از آمار بیسوادان در این مدت کاسته میشود (تعداد بیسواد مطلق عددی بین ۶ تا ۸ میلیون نفر).
از این رو به نظر میرسد که آمار ۴ میلیونی بیسواد مطلق یا کمسواد که توسط علیرضا عبدی ارايه شده دور از واقعیت بوده و این رقم بنابر آمارهای مستند ارائه شده پیش از آن عددی بین ۱۵ تا ۲۰ میلیون نفر است.
نگاهی کلی به تحقیقات معتبر مستقل، با استفاده از آمارهای موجود، مانند تحقیقاتی در دانشگاه استنفورد درباره تحولات جمعیتی در ایران در بخش (literacy rate) یا نرخ باسوادی، صحت آمارهای ارائه شده در خبرگزاری تسنیم را تایید میکند.
مطابق این آمارها باسوادی در سال ۱۳۳۵ در مردان ۲۲/۴، در زنان ۸ درصد و در مجموع ۱۵/۱ درصد است. آمار باسوادی در سال ۱۳۵۵ در مردان ۵۸/۹ درصد، در زنان ۳۵/۵ درصد و در مجموع ۴۷/۵ درصد بودهاست. آمار باسوادی بعد از انقلاب و در سال ۱۳۹۵ در مردان ۹۱ درصد، در زنان ۸۴/۲ درصد و در مجموع بیش از ۸۷/۶ درصد بودهاست.
اما شیب نمودار بین سالهای ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۴ (۱۹۶۶ تا ۱۹۷۶) عدد ۱/۸۸ است. یعنی هر ۵ سال، حدود ۱۹درصد تغییر میکردهاست. بین سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۴ (۱۹۷۶ تا ۱۹۸۶) رقم ۱/۴۳ را نشان میدهد (هر ۵سال ۱۴ونیمدرصد). البته این کاهش در پنج سال بعد از آن یعنی بین سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۹ (۱۹۸۶ تا ۱۹۹۱) جبران میشود و به رقم ۲/۴۶ میرسد (هر ۵ سال کمتر از ۲۵ درصد).
حتی دقت بیشتر در نمودار، کاهش اندکی را در سرعت رشد باسوادی بین سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۴ (۱۹۷۶ تا ۱۹۸۶) نشان میدهد. از آمارها پیداست که شیب نمودار شاید متاثر از فضای انقلاب و جنگ ایران و عراق در این سالها و رکود «تغییرات نرخ باسوادی» اندکی کمتر از قبل و بعد از آن است.
اواسط دهه ۱۳۷۰، این نرخ رشد به یک نقطه عطف نسبی رسیده و بعد از آن با توجه به باسواد شدن بیش از ۷۰ درصد جامعه و اشباع نسبی، نرخ سواد با شتاب کمتری رشد میکند، اما همچنان روند صعودی دارد تا اینکه در سال ۲۰۱۵ به ۸۷/۶ درصد میرسد.
مطابق آمارهای جهانی میتوان گفت که ایران، در دوران جمهوری اسلامی نسبت به کشورهای مشابه خود در زمینه افزایش نرخ سواد عملکرد بهتری داشتهاست.
براساس نفوس و مسکن ۸۵، ۹۰ و ۹۵، تعداد بیسواد مطلق باید عددی بین ۶ تا ۸ میلیون نفر باشد.
از این رو تیتر «بیسوادی مطلق در دوران پهلوی و قاجار» هر چند نادرست نیست اما به دلیل نادیده گرفتن وجود چنین پدیدهای در دوران جمهوری اسلامی، گمراه کننده است.
گمراهکننده
گفته یا آمار، نادرست نیست اما به گونهای بیان شده تا بر فکت مهمی سرپوش بگذارد یا واقعیت را منحرف کند.
درباره نشانهای میرزاروش کار ما