سروش دباغ
حجاب اجباری از آرمانهای انقلاب نبوده و از سال ۶۲ در ایران محقق شده است.
گمراهکننده
سروش دباغ پژوهشگر دین در گفتوگو با برنامه تلویزیونی «شصت دقیقه» بیبیسی فارسی در تاریخ ۱۳ تیر ۱۴۰۱ مدعی شده که حجاب اجباری از سال ۶۲ در کشور محقق گشته است. او روایت خود را از اجباری شدن حجاب در سالهای اول انقلاب اینگونه نقل میکند: «میدانیم قانون حجاب اجباری متعلق به چندسال پس از انقلاب بهمن ۵۷ است. من روزگاری که راجع به حجاب کار میکردم و بعد هم سلسله مقالاتی رو نوشتم و بعد هم کتاب حجاب در ترازو رو منتشر کردم به ادبیات آن روزگار که مراجعه میکردم (البته بحثهای من دینی الهیاتی فلسفی بود) نگاه میکردم از چه زمانی این قصه محقق گشته. چنانچه اشاره کردم به سال ۶۲ شمسی برمیگرده. در آرمانهای انقلاب در شعارهایی که داده شده بود، اصلا و ابدا این نبود و بنا نبود بر بدن زنان و بدن مردان حکمرانی شود…»
ما برای اینکه دقیقتر با نظر آقای دباغ آشنا شویم، با او تماس گرفتیم و از او درباره صحبتهایی که کرده، سوال کردیم.
سروش دباغ به «فکتنامه» میگوید: «بله من همین را گفتم که حجاب اجباری از سال ۱۳۶۲ محقق شده است.» او توضیح میدهد که حجاب اجباری با تصویب قانون مجازات اسلامی برای عدم رعایت حجاب در مجلس شورای اسلامی در مرداد ۱۳۶۲ شکل گرفت.
او در توضیح این گفتهاش که حجاب اجباری جزو آرمانهای انقلاب نبود، به فکتنامه میگوید: «به طور کلی اصرار بر اجرای احکام شریعت جزو آرمانهای انقلاب نبوده است. در سخنرانیهای آقای خمینی و روشنفکران و مردم دیگر ما درباره آزادی، استقلال و اجرای عدالت و ظلم ستیزی زیاد میشنویم اما در خصوص اجبار به اجرای احکام شریعت نمیشنویم. از آنجایی که حجاب اسلامی هم از احکام شریعت است، برداشت و استنباط من این است که اجبار برای اجرای آن جزو آرمانهای انقلاب نبوده است.»
در این مطلب با مروری بر سخنرانیها و وقایعی که در سالهای اول انقلاب رخ داده به این سوال پاسخ میدهیم که وضعیت حجاب در ماههای اول انقلاب در ایران چگونه بوده است؟ آیا حجاب از دغدغههای اصلی مسئولان جمهوری اسلامی در سالهای اول انقلاب بوده؟ آیا واقعا حجاب اجباری از سال ۶۲ در کشور محقق شده است؟
به گفته آقای دباغ، حجاب اجباری ارتباطی در «آرمانهای انقلاب و شعارهای آن» نبوده است. البته تعبیر و تفسیر دباغ از آرمانهای انقلاب مشخص نیست اما نگاهی به گزارشهای موجود نشان میدهد مساله حجاب اجباری یکی از مواردی بوده که از ماههای پیش از انقلاب ۵۷ در گزارشهای مطبوعات و بیانیههای سیاسی دیده شده است.
به نظر میرسد ماجرای حجاب اجباری نه تنها به روزهای اول انقلاب بلکه حتی به روزهای پیش از انقلاب بهمن ۵۷ باز میگردد. رادیو زمانه در گزارشی به بهانه بررسی کتاب «خیزش زنان ایران در اسفند ۵۷» به نقل از بیانیه زنان مجاهد در روزنامه آیندگان در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۵۷ یعنی دقیقا ۲۶ روز پیش از پیروزی انقلاب مینویسد: «اخیرا در برخی از شهرهای میهن ما مانند تبریز، همدان، کرمان و... دیده شده که گروهی ناآگاه زنان و دختران بیچادر را تهدید به آتش زدن، چاقوکشی و اسیدپاشی کردهاند و حتی تا آنجا از جریان انقلاب بزرگ ملت ایران به دور ماندهاند که علت و ریشهی این انقلاب را مسئله آزادی زنان و راه به ثمر رسیدن آن را در چادر بهسر کردن زنان میدانند (...) در شهر همدان اعلامیههایی به دیوار چسباندهاند که در آنها تاکید شده است که از رفت و آمد زنان بیچادر جلوگیری خواهد شد...».
۵۰ روز بعد در ۱۶ اسفند ۱۳۵۷ و پس از گذشت تنها سه هفته از انقلاب، آیتالله روحالله خمینی در سخنانی خطاب به طلاب علوم حوزوی در قم به وضعیت حجاب زنان در کشور اعتراض کرده و میگوید: «زنان اسلامی باید با حجاب اسلامی بیرون بیایند. نه اینکه خودشان را بزک کنند. زنها هنوز در ادارات با وضع پیشین کار میکنند. زنها باید وضع خودشان را عوض کنند … به من گزارش دادهاند که در وزارتخانههای ما زنها لخت هستند و این خلاف شرع است. زنها میتوانند در کارهای اجتماعی شرکت کنند ولی با حجاب اسلامی».
در پی این سخنرانی «عدهای تندرو با شدت عمل از بانوان بیحجاب و اقلیتهای مذهبی خواستند که از فردا حتما با چادر حاضر شوند و الا با شدت عمل مواجه میشوند.»
در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ شهابالدین اشراقی، داماد روح الله خمینی به روزنامه اطلاعات میگوید:
«امیدوارم که این حرف درست نباشد که مردم بخواهند با شدت عمل نهی از منکر کنند اما آنچه خواست امام است این است که خلاصه باید حجاب اسلامی رواج پیدا کند و مملکت، مملکت اسلامی است و ما جمهوری اسلامی را داریم پایهگذاری میکنیم. باید قوانین اسلامی مو به مو به قدر امکان اجرا شود. البته در سطح مقداری از وزارتخانهها، ادارات، حتی دانشگاهها، مدارس، دبیرستانها بایستی توجیه شود که خانمها رعایت حجاب اسلامی را بکنند و معنای حجاب اسلامی هم چادر نیست. چادر یکی از مصارفش این است که البته بهتر خانمها را میپوشاند اما به صورتهای دیگر هم میتوانند خانمها همانقدری که مو را بپوشانند، مواضع زینت را هم بپوشانند، چون حجاب یکی از ضروریات دین اسلام است. چون به هر شکلی و به هر نحوی که مواضع زینت و مو و گردن که لباس آبرومندی بپوشند به هر شکلی که میخواهد باشد و لازم نیست که حتما چادر باشد.»
در همان روز یعنی ۱۷ اسفند ۵۷ مصادف با ۸ مارس ۱۹۷۹ چندین هزار تن از زنان و فعالان حقوق زن، به مناسبت روز جهانی زن و در اعتراض به نقض حقوق خود به خیابانها میآیند. گزارشها از آن روز حاکی است که این تظاهرات در اعتراض به حجاب اجباری ابتدا در دانشکده فنی دانشگاه تهران و پس از آن در خیابان آزادی انجام میشود، بسیاری از دانش آموزان دختر دبيرستانهای تهران در مدرسهها و خيابانهای پايتخت دست به اعتراض و راهپیمایی میزنند اما با دخالت مدافعان حجاب اجباری این تظاهرات به خشونت کشيده شد: «در میدان ولیعصر فعلی با سنگ به زنان بیحجاب حمله شد، در خیابانهای روی زنها رنگ پاشیدند و با شعار «یا روسری- یا توسری» آنان را تهدید کردند. زنان پس از دو روز راهپیمایی پیاپی در ۱۷ و ۱۸ اسفندماه اعلام کردند تا شنبه ۱۹ اسفندماه در وزارت دادگستری تجمع خواهند داشت.»
ادامه و فراگیری این تجمعها باعث شد مقامات کشوری و مذهبی برای آرام کردن فضای جامعه اقدام به موضعگیری کنند. از جمله این افراد آیت الله طالقانی بود که از یک سو میگفت: «هیچکس زنان را به داشتن حجاب اسلامی مجبور نمیکند» و از سویی دیگر حجاب را حکم ضروری دین میدانست و میگفت: «منظور امام و علما این نیست که زن خانهنشین باشد. اجباری حتی برای زنهای مسلمان هم نیست. چه اجباری؟ حضرت آیتالله خمینی نصیحتی کردند، مانند پدری که به فرزندش نصیحت میکند، راهنماییاش میکند که شما این جور باشید به این سبک باشید...»
مهدی هادوی، دادستان تهران نیز همان زمان و برای فروکش کردن ماجرا اطلاعیهای صادر کرد که مبنی بر آن «هرکس به هر عنوان و بهانه، اعم از نحوه لباس پوشیدن و غیر آن، متعرض یا مزاحم بانوان شود یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون، به حیثیت آنان توهین کنند، طبق قانون مصوب ۱۳۳۶ تعقیب و مجازات میشود.»
اطلاعیه دفتر آیت الله خمینی هم تصریح میکرد: «بر اساس خبرهای رسیده، گروهی جنایتکار و خیانتپیشه، تحت عنوان کمیته، مزاحم بانوان محترم شده و به ایشان توهین میکنند. ماموران کمیتههای انقلاب موظفند با کمال دقت، مراقب باشند چنین اعمالی را با نهایت شدت جلوگیری کنند.»
مهدی طالقانی فرزند آیتالله طالقانی به انصاف نیوز درباره هویت مهاجمان به تجمعات زنان معترض میگوید: «تا جایی که یادم است پیشگام این قضیه آقای هادی غفاری بود و بعضی از کسانی که از سمت جنوب شهر حرکت کرده بودند که بیایند با این خانمها درگیر شوند و زد و خورد کنند. ما یک سری نیروها فرستادیم که جلوی آنها را گرفتند. آقای طالقانی با خشونت برخوردهای این چنینی بسیار مخالف بودند.»
همین اعتراضات باعث شد که قانون اجباری شدن حجاب در ادارات موقتا به حالت تعلیق درآید. با این اوصاف میتوان گفت حجاب اجباری حداقل از اولین روزهای وقوع انقلاب یکی از دغدغههای اصلی روحالله خمینی و جریانهای تندروی انقلابی بوده اما واکنش سریع و ناگهانی زنان در روزهای ۱۷ اسفند تا ۲۲ اسفند ۵۷ بود که تندروها را مجبور به عقب نشینی موقت کرد.
چهار ماه پس از پایان اعتراضات به ماجرای حجاب اجباری در ۱۱ تیر ۱۳۵۸ آیتالله خمینی اسلام در سخنانی گفت: «اسلام نمیگذارد که لخت بروند توی این دریاها شنا کنند. پوستشان را میکند!... که بعد از این که میرفتند زن و مرد در دریا، زنها همان طور لخت میآمدند توی شهر! مردم هم جرات نمیکردند حرف بزنند. امروز اگر یک هم چون چیزی بشود، اینها را ما خواهیم تکلیفشان را معین کرد و دولت هم معین کرد. البته دولت (به) طوری که وزیر کشور گفتند، گفتند ما جلویش را گرفتیم. اگر نگیرند، مردم میگیرند. مگر مازندرانیها میگذارند یا رشتیها میگذارند که باز کنار دریاشان مثل آن وقت باشد؟ مگر بندر پهلویها (بندر انزلی) مردهاند که زن و مرد با هم در یک دریا بروند و مشغول عیش و عشرت بشوند! مگر میگذارند اینها را؟ تمدنهای اینها این است. آزادی که آنها می خواهند همین. این جور آزادی! بروند قمار بکنند و با هم لخت بشوند و با هم (سرگرم عیش و نوش) بشوند آزادی در حدود قانون است. اسلام از فسادها جلو گرفته. و همه آزادیها را که مادون فساد باشد داده. آنی که جلو گرفته فسادهاست که جلویش را گرفته است. و ما تا زنده هستیم، نمی گذاریم این آزادی هایی که آن ها می خواهند، تا آن اندازه ای که می توانیم، آن آزادی ها تحقق پیدا کند.» (صحیفه نور، ج۸، ص: ۳۳۹)
آیتالله خمینی در ۸ تیرماه ۱۳۵۹ به شدت از دولت و شورای انقلاب به دلیل وجود نشانههای رژیم طاغوت در ادارات گلایه کرد «... باز هم تذکرهها (گذرنامهها)، تذکرههای شاهنشاهی هست. باز هم کاغذهای اداری کاغذهای شاهنشاهی هست. اگر شاهنشاهی هستید، خوب بگویید تا ما تکلیفمان را با شما تعیین کنیم تا من بگویم ملت با شما چه کنند و اگر نیستید، چرا این آرمها را برنمیدارید؟ چرا این اشخاصی که در این ادارات مشغول فساد هستند، چرا اینهایی را که مشغول هستند جوانهای ما را تباه کنند در این ادارات تصفیه نمیکنید....» پس از این سخنان روز ۱۴ تیرماه به عنوان آخرین مهلت پاکسازی ادارات تعیین شد.
در روز ۱۰ تیرماه محمدی ری شهری رئیس دادگاه ارتش دستور داد از ورود کارمندان زن که پوشش اسلامی ندارند به اماکن نظامی جلوگیری کنند. بسیاری از ادارات دیگر نیز در همان روزها طی بخشنامههایی اعلام کردند که زنان کارمند باید پوشش اسلامی را در محل کار رعایت کنند. در نهایت شورای انقلاب مصوب کرد که خانمها بدون پوشش اسلامی حق ورود به ادارات دولتی را نداشته باشند و ادارات اجازه دارند جلوی آن ها را بگیرند. به دنبال این تصمیم، قدوسی دادستان کل انقلاب هم با صدور اطلاعیه ای اعلام میکند: « بانوی کارمندی بدون پوشش اسلامی در محل کار حضور یابد بلادرنگ حقوق و مزایای او قطع خواهد شد.»
در سال ۱۳۶۰ اعظم طالقانی، که تنها نماینده زن در دوره اول مجلس بود در نطق پیش از دستور خود به شایعاتی پیرامون لایحه حجاب اشاره کرد: «اخیرا شایعاتی مبنی بر اینکه به مجلس لایحه ای در مورد حجاب داده شده (شنیده می شود) ضمن تکذیب چنین شایعه ای از کلیه خواهران و برادران میخواهم برای اینکه فعالیتهای زنان و مردان جهت سالمی داشته باشد و شخصیت و عفت و آزادگی و ارج نهادن به مقام کرامت انسانی حفظ شود هر گونه پوششی که جامعه را به این هدفها نزدیک می کند انتخاب نموده و توجه داشته باشیم که رشد ما بستگی به برخورد ما با قضایا دارد و بدانیم رعایت این این مساله اجتماعی به عکس بینش غربی خود نوعی آزادی است نه اسارت.» (کیهان،۲۱ اردیبهشت ۶۰، شماره ۱۱۲۸۱)
در سال ۱۳۶۰ محمد تقی سجادی نماینده دادستان کل انقلاب در دادگاه مبارزه با منکرات در دستوری از صاحبان اماکن عمومی خواست «که از ورود زنان و دخترانی که رعایت موازین شرعیه را نمی نمایند جلوگیری شود و تابلوئی در محل کسب خود و در معرض دید مشتریان خود قرار دهند بدین شرح:«به دستور دادگاه مبارزه با منکرات از پذیرفتن میهمانان و مشتریانی که رعایت ظواهر اسلامی را نمینمایند معذوریم».(کیهان، ۶ تیر ۶۰، شماره ۱۱۳۱۸)
با این مقدمه سازیها، سرانجام در آبان ماه سال ۱۳۶۲ مجلس شورای اسلامی، ماده ۱۰۲ قانون تعزیرات را تصویب کرد: «هر کس علنا در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم میگردد و در صورتی که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نمیباشد ولی عفت عمومی را جریحهدار نماید فقط به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد .
تبصره - زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به حکم بالا محکوم خواهند شد.»
سروش دباغ پژوهشگر دینی در گفتوگو با برنامه شصت دقیقه بیبیسی فارسی با اشاره به این که قانون حجاب اجباری متعلق به چندسال پس از انقلاب بهمن ۵۷ است گفته که این قصه از سال ۶۲ محقق شده. او همچنین به آرمانهای انقلاب و شعارهای آن اشاره کرده و مدعی میشود که «اصلا و ابدا این نبود و بنا نبود بر بدن زنان و بدن مردان حکمرانی شود …»
مشخص نیست منظور دباغ از آرمانهای انقلاب چیست زیرا گروههای مختلفی در انقلاب ایران نقش ایفا کردند که لزوما شعارها و آرمانهای یکسانی نداشتند. اما آنچه قابل بررسی است، مهمترین سخنرانیها و اتفاقاتی است که در جریان انقلاب و همچنین در روزهای پس از آن رخ داده است.
یافتههای ما نشان میدهد که در میان جریانهای انقلابی گروههایی بودهاند که حتی پیش از وقوع انقلاب، در ۲۵ دی ۱۳۵۷ در شهرهای تبریز و همدان و … زنان و دختران بیچادر را تهدید به آتش زدن، چاقوکشی و اسیدپاشی کردهاند. همچنین ما میدانیم که اولین سخنرانی آیت الله خمینی پس از انقلاب در مورد حجاب زنان به ۱۶ اسفند ۵۷ یعنی کمتر از یک ماه پس از انقلاب بر میگردد. او در این سخنرانی با گزارههایی همچون «زنان اسلامی باید با حجاب اسلامی بیرون بیایند.» و «زنها میتوانند در کارهای اجتماعی شرکت کنند ولی با حجاب اسلامی» انتقاد خود را از وضع حجاب در جامعه بیان میکند.
واکنش سریع و گسترده هزاران زن در روزهای پس از این سخنرانی باعث میشود که مقامات حکومتی برای جلوگیری از ادامه اعتراضات به تعبیر و تفسیر سخنان روح الله خمینی بپردازند و به صورت موقتی از موضع حجاب اجباری اسلامی عقبنشینی کنند. خمینی در تیر ماه ۵۸ نیز در یک سخنرانی دیگر به وضعیت حجاب زنان در سواحل شمالی کشور پرداخت :«و ما تا زنده هستیم، نمی گذاریم این آزادیهایی که آنها می خواهند، تا آن اندازهای که میتوانیم، آن آزادیها تحقق پیدا کند.»
خمینی در تیر ۵۹ در یک سخنرانی علیه فضای جامعه و ادارات به مسئولین دستور داد تا سریعا برای رفع نشانههای حکومت طاغوت اقدام کنند. در پی این دستور وزارتخانهها، ادارات و سازمانهای اداری از ارتش تا آموزش و پرورش یکی پس از دیگری تصمیم گرفتند تا از ورود کارکنان زن بدون پوشش اسلامی به اماکن دولتی جلوگیری کنند. در سالهای بعد و با آغاز جنگ ایران و عراق، فشار بر روی زنان در جامعه افزایش یافت و سرانجام در آبان ۱۳۶۲ مجلس شورای اسلامی ماده ۱۰۲ قانون تعزیرات را مصوب کرد. به موجب این قانون «هر کس علناَ در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید علاوه بر کیفر عمل به حبس از ده روز تا دو ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم میگردد ….»
بدین ترتیب ما در فکتنامه به این ادعای سروش دباغ که حجاب اجباری از آرمانهای انقلاب نبوده و از سال ۶۲ در ایران محقق شده است، نشان «گمراهکننده» میدهیم زیرا بخشی از واقعیت یعنی تحرکات و سخنرانیها علیه بیحجابی در سالهای اولیه انقلاب در گفتههای او نادیده گرفته شده است.
گمراهکننده
گفته یا آمار، نادرست نیست اما به گونهای بیان شده تا بر فکت مهمی سرپوش بگذارد یا واقعیت را منحرف کند.
درباره نشانهای میرزاروش کار ما