مطبوعات و رسانهها
نشریات چاپی و آنلاین
داستان فرانخبه دوازدهساله، سارینا بابایی که سی جلد کتاب نوشته و روی ساخت اندام مصنوعی کار میکند.
شاخدار
سالها است در رسانههای ایرانی، عکس و نام کودکی رو میشود به نام «فرانخبه». داستان همه نیز شبیه هم است. پدر و مادری از وقتی فرزندشان دوران خردسالی را طی میکند پی به هوش بسیار بالای فرزندان شان میبرند و قصه آغاز میشود. فرزندشان کارهای خارقالعاده میکند…
فکتنامه، دو سال پیش، مقالهای با ماجرای حسین عطایی سنگرودی، «مخترع نابغه ده ساله» را بررسی کرده و از اهمیت درستیسنجی برای رسانهها و منابع رسمی نوشته بود. در آن ماجرا نهتنها هیچ سندی در تایید ادعاهای مطرح شده درباره این کودک وجود نداشت، بلکه فکتهایی بود که میشد به استناد آنها غیرواقعی بودن داستان را ثابت کرد.
حالا داستان «فرانخبه»ای دیگر به نام «سارینا بابایی» سر زبانها افتاده است. از دو سال پیش تا الان تقریبا تمام خبرگزاریهای رسمی ایران، از خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایسنا، فارس، تسنیم و… گزارشهایی درباره او منتشر کردهاند. در اغلب این گزارشها گفته شده این دختر نابغه چند جلد (بعضا بیش از ۳۰ جلد) کتاب منتشر کرده، تست هوش طراحی کرده، در زمینه ساخت اندام مصنوعی، به طور خاص کلیه تحقیق میکند، در حوزه بیونیک تحقیق میکند، از چندین دانشگاه معتبر خارجی دعوتنامه دارد، مشاور برخی مقامهای عالیرتبه در دولت و مجلس است.
نکته جالب اینکه برای هیچ یک از این ادعاها هیچ سندی ارائه نشده و حتی رسانهها از او درباره اینکه کتابهایش چه زمانی و توسط کدام ناشر منتشر شده از او سوال نکردهاند.
تعدادی از ادعاهایی که در آخرین گفتوگوی این کودک دوازده ساله با خبرگزاری تسنیم در ششم شهریور ۱۳۹۸ منتشر شده، او مدعی شده
پدرش، که گفته میشود دکترای روانشناسی دارد، در خصوص دخترش مدعی است:
این ادعاها البته جدید نیست حداقل از سه سال پیش، یعنی از زمانی که سارینا تنها نه سال داشت، رسانههای داخلی بارها در مورد او نوشتهاند و همیشه هم همین نکات را تکرار کردهاند ولی تاکنون هیچ کدام یک از این رسانهها که تریبونشان را در اختیار سارینا گذاشتهاند، هیچ سندی دال بر صحت این ادعاها منتشر نکردهاند.
سایت استودیو الفبا، وابسته به آموزش و پرورش هم دی ماه ۱۳۹۶ گفتوگویی با او را منتشر کرده و او را کوچکترین عضو بنیاد نخبگان ایران معرفی کرده است. فهرستی از اعضای بنیاد ملی نخبگان به طور عمومی منتشر نشده، اما جستوجو در سایت بنیاد ملی نخبگان نشان میدهد تا امروز هیچ اشارهای به نام سارینا بابایی نشده است.
سوالهای بدیهی درباره ادعاهای مطرح شده
ادعای سارینا و پدر و مادر او چیزی جز این نیست که سارینا یک کودک استثنایی با تواناییهای خارقالعاده است. قاعدتا اولین مواجهه یک رسانه در برابر پدیدهای غیرعادی درخواست مدرک یا سندی است که آن را ثابت کند. حتی اگر یک دانشمند جوان سی ساله هم ادعا کند تا الان ۳۰ کتاب نوشته، معمولا از او اسم و رسم و آدرس کتابهایش را میپرسند، اما عجیب است که تا کنون هیچ کس از این دختر بچه، ده، دوازده ساله نپرسیده کتابهایش را کدام ناشر، در چه سالی منتشر کرده است؟ چرا اسمش در فهرست پدیدآورندگان کتاب و مقاله در سایت کتابخانه ملی نیست؟ دقیقا از کدام دانشگاه دعوتنامه دارد؟ تصویر دعوتنامهای که برای او فرستادهاند کجا است؟ نسخه مقالههای علمی که ترجمه یا منتشر کرده کجا است؟ کدام موسسه پژوهشی روی این تحقیقات مهر تایید زده است؟ فیلم یا متن سخنرانی علمی او در دانشگاهها کجا است؟ تصویر حکم مشاورهاش کجا است؟ یا از مقامی هم که به او داده بپرسند به چه اعتباری به یک کودک ده، دوازده ساله حکم مشاوره داده است؟ پیشنویس طرحی که به مجلس ارائه کرده چیست و...؟
بدون پاسخ به این سوالها و ارائه سند معتبر این ادعاها مطلقا بیاساس و غیر قابل باور است.
تحقیقات فکتنامه
تا الان ما هیچ سندی مبنی بر انتشار یک کتاب، یا حتی تلاش برای گرفتن مجوز انتشار یک کتاب پیدا نکردیم. در فهرست کتابخانه ملی و حتی سایتهای غیررسمی، هیچ کتاب یا مقالهای به نام سارینا بابایی در فضای مجازی پیدا نمیشود. با جستوجوی آزاد تصویر از روی جلد سه کتاب با عناوین «داستانهای کودکانه»، «تویی که نمیشناختمت» و «تولد قانون» پیدا میشود که به جز عنوان و تصویر سارینا هیچ اثری از نام ناشر یا نشانهای دیگری که قابل جستوجو باشد، در آن نیست.
تلاش کردیم با دکتر محمود صباحی، استاد انستیتو تکنولوژی جورجیا تماس بگیریم و درباره گفتههای نسبت داده شده به او سوال کنیم. هنوز به ایمیل فکت نامه پاسخی داده نشده است.
تحقیق کردیم ببینیم آیا ممکن است یک دانشگاه معتبر برای یک کودک ده، دوازده ساله دعوتنامه بفرستد؟ ورود به دانشگاه بدون گذراندن دوره دبیرستان، در برخی از دانشکدههای آمریکا، ممکن است، همانطور که دانشآموزان دوره دبیرستان در این کشور، میتوانند در دوران تحصیل واحدهایی را پاس کنند، که واحد دانشگاهی به حساب میآید و معمولا بیشتر دانشآموزان حداقل یک یا دو واحد دانشگاهی را در مقطع دبیرستان میگذرانند.
شیکاگو تریبون به یکی از این نمونهها که به پذیرش دختری سیزده ساله در دانشگاهی در ایالت ویرجینیا اختصاص دارد میپردازد. در وب سایت دانشگاه کمبریج انگلستان هم آمده که این دانشگاه محدودیت سنی برای ورود به دانشگاه ندارد ولی تاکید کرده که اکثریت قاطع دانشجویان پذیرفته شده ۱۸ سال به بالا دارند.
برخی از دانشآموزان آمریکایی، که در خانه درس میخوانند نیز در سنین پایین، چهارده تا شانزده سالگی، دوره دبیرستان را نیز تمام میکنند و برای ورود به دانشگاه آماده میشوند، یعنی اینکه در سن سیزده تا شانزده سالگی کسی به کالج برود، خیلی غیرعادی نیست ولی اینکه دانشگاهی به کودکی در سن نه تا دوازده سالگی پذیرش داده باشد، حداقل ما نمونهای پیدا نکردیم. جز همین نمونهها که در ایران ادعا میکنند که از دانشگاههای غربی یا شرکتهای پرآوازه صنعتی، پیشنهاد داشتهاند و رد کردهاند.
جمعبندی
ادعای امر غیر عادی بدون ارائه سند، مطلقا اعتباری ندارد. رسانهها و خبرگزاریهای رسمی، طی دو سال گذشته اقدام به انتشار مطالبی کردهاند که کمی جستوجو غیرواقعی بودن آنها را ثابت میکرد.
در بهترین حالت سارینا بابایی دختر بچهای باهوش و مستعد است. مثل بسیاری از دختران همسن و سال خود کتابخوان و اهل مطالعه است، زبان انگلیسی یاد گرفته، شعر از بر است و چهبسا در خانه مطالبی هم نوشته که پدر مادرش سر ذوق آمده آنها را پرینت گرفته و منگنه کردهاند. اما مشخصا تصویری که از او به عنوان یک فرانخبه ارائه شده، تصویری غیرواقعی است. واژههایی که درباره بیونیک یا الهام از طبیعت، یا ساخت اعضای بدن، یا حتی ارائه طرح و لایحه به مجلس، محتوایی ندارد و تکنیک معروف شبهعلم، یعنی استفاده از واژهها و جملههای علمی و تخصصی است.
این تصویر غیر واقعی علاوه بر اینکه اعتبار رسانهها را زیر سوال میبرد، بیش از همه به خود این کودک دوازده ساله آسیب میزند. کودکی مستعد که به دلیل ادعاهای اغراق شده والدین خود و رفتار غیرحرفهای رسانهها و برخی نهادهای رسمی در دو سال گذشته در کانون توجه قرار گرفته، اما حالا در مظان دروغگویی و طرح ادعای واهی قرار دارد.
طبق مادههای دوم و چهارم قانون حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان، صدمه روانی و اخلاقی و به خطر انداختن سلامت جسم و روان ممنوع و قابل پیگرد قضایی است.
فکتنامه نه به این دختر دوازده ساله، بلکه به رسانههایی که در این دو سال ادعاهای غیرواقعی و بزرگنماییشده را درباره او منتشر کرده و به آن پر و بال دادهاند، نشان شاخدار میدهد.
شاخدار
گفته یا آمار، به قدری نادرست و مضحک است که حتی مرغ پخته هم به خنده میافتد!
درباره نشانهای میرزاروش کار ما