شبکههای اجتماعی
تلگرام، توییتر، اینستاگرام، فیسبوک،...
ماجرای تلگراف هیتلر به رضاشاه و نامگذاری یک محله در تهران به افتخار آلمان نازی
نیمهدرست
چند نفر از مخاطبان فکتنامه، خبری را که در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود، برای ما فرستادند تا درستی و نادرستیاش را بر اساس اسناد و شواهد معتبر بسنجیم و بررسی کنیم.
این خبر تصویر تلگرافی است که ظاهرا آدولف هیتلر رهبر آلمان ۲۰ مارس ۱۹۳۸ (۲۹ اسفند ۱۳۱۶) خطاب به رضاشاه و برای تبریک عید نوروز فرستاده شده و در پایین آن نوشته شده: «آلمانیها برای توسعه راهآهن ایران زحمت زیادی کشیدند، بدین خاطر محله اطراف ایستگاه مرکزی راه آهن جنوب نازی آباد نامیده شد».
فکتنامه تلاش کرد در میان اخبار منبع اصلی خبر را پیدا کند. در لابهلای اخبار منتشرشده به اخباری منتشر شده در فروردین ماه ۱۳۹۰ رسیدیم که برخی سایتهای خبری مشابه منتشر کرده و علاوه بر موارد فوق نوشته بودند: «رابطه دوستی [رضاشاه و هیتلر] در زمان جنگ با آلمان نازی باعث تبدیل اسم پارسیا به ایران و بعدها بعد از جنگ جهانی دوم با دخالت انگلیس و روسیه باعث جداشدن بحرین از ایران بود. ناگفته نماند که در آن زمان آلمانیها برای توسعه راهآهن ایران زحمت زیادی کشیدند و به این خاطر محله اطراف ایستگاه مرکزی راه آهن در جنوب تهران به اسم نازی آباد نامگذاری شد.»
در جستوجوی تصویر تلگراف به نسخههای قدیمیتری نیز رسیدیم. مثلا پیشتر در ۲۲ فروردین ۱۳۸۷ عکس در سایت غیررسمی ایرانیان منتشر شده بود.
اما این تصویر و این مطالبی که در حاشیه آن نوشته و دست به دست چرخیده چقدر صحت دارند؟ در واقع باید دید ۳ ادعای مطرح شده (یک، اصل تلگراف و مکاتبه میان پیشوای آلمان و شاه ایران، دو، تغییر نام کشوراز پرشیا به ایران و سه، نامگذاری یک محله تهران به اسم نازیآباد) تا چه حد درست و معتبرند؟
بازخوانی روابط ایران و آلمان در دوره پهلوی اول، پاسخ این سوالات را روشن خواهد کرد.
مختصری درباره روابط ایران و آلمان
منبع اطلاعات تاریخی مقالات و کتابهاییاند که نمیتوان به سادگی و با قطعیت صحت اطلاعاتشان را تایید کرد؛ به خصوص در مورد تاریخ معاصر ایران که بعضا روایتهای سیاسی متناقضی از دورههای گوناگون وجود دارد. این دادههای تاریخی، به تنهایی ممکن است درست، نادرست یا نیمه درست و حتی غلط باشند. از این رو، مستقلا اعتباری برای درستیسنجی ندارند، اما میتوانند ابزاری برای ترسیم فضای کلی از یک دوران خاص باشند، چنانکه روایتهای زیادی هست که نشان میدهند روابط ایران و آلمان در زمان رضا شاه بسیار گرم و صمیمانه بوده است.
رضاشاه در ۲۵ آذر ۱۳۰۴در مجلس شورای ملی سوگند خورد و رسما پادشاه ایران شد. البته او دو سال پیشتر یعنی از ۴ آبان ۱۳۰۴ که به نخستوزیری رسید عملا قدرت را در دست داشت. دوران رضاشاه در ایران تا ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ ادامه داشت. از این ۱۶ سال، ۹ سال همدوره با زمامداری مطلق هیتلر در آلمان بود.
اولین نشانههای حضور آلمانیها در ایران همزمان با سلطنت رضاشاه در ایران، اما پیش از به قدرت رسیدن آدولف هیتلر دیده میشود. در سال ۱۳۰۶ هنرستان صنعتی ایران و آلمان در تهران تاسیس شد. پس از آن شرکت هواپیمایی «یونكرس» امتیاز خطوط هوایی داخلی و خارجی ایران را نیز در اختیار گرفت. همان موقع امتیاز پست هوایی در سراسر ایران به «یونكرس» داده شد. یک سال بعد مقاطعهکاران آلمانی مسئول ساختمان راهآهن شدند. اداره امور بانک ملی به کارشناسان مالی آلمان واگذار شد.
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در گزارشی درباره وضعیت ارتباط دو کشور نوشته بعد از روی کار آمدن هیتلر، حضور آلمانیها در ایران پررنگتر هم شد. بین سالهای ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۹ صادرات آلمان به ایران پنج برابر شد. آلمان بزرگترین خریدار مواد خام صادراتی ایران شد. خط كشتیرانی مستقیم بین هامبورگ و خرمشهر راهاندازی شد و شركت هواپیمایی لوفتهانزا خط هوایی تهران ـ برلین را تاسیس كرد. در بحبوحه جنگ جهانی دوم و در آخرین سال سلطنت رضاشاه در ایران و هیتلر در آلمان، ۵۰درصد تجارت خارجی ایران در اختیار آلمان بود.
چنانکه حتی این گرمی روابط خود بهانهای برای پایان سلطنت رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ شد، چنانکه سفرای انگلستان و روسیه روز سوم شهریور ۱۳۲۰ در نامهای به علی منصور نخستوزیر وقت نوشتند که دلیل ورود نیروهای متفقین به خاک ایران گرایشهای ایران به آلمان بوده است.
هیتلر یا امام زمان
تردیدی نیست حکومت ایران در دوره رضاشاه تمایل زیادی به آلمان داشت. چند سال پیش کتابی با عنوان «آلمانیها و ایران» در آلمان منتشر شد که بیبیسی فارسی گزارشی درباره این کتاب منتشر کرد. نویسنده این کتاب بر اساس اسنادی که تاکنون در آلمان کمتر مورد توجه قرار گرفته، رضاشاه را متحد هیتلر معرفی میکند. او به برنامههای رادیو فارسیزبان برلین در ایران و تبلیغات گستردهای که درباره نژاد مشترک ایرانیان و آلمانیها انجام میشد، اشاره میکند و درباره تاثیر این برنامهها مینویسد: «رادیوفارسیزبان برلین تبلیغ میکرد که آلمانیها و ایرانیان از یک نژاد هستند و باید در جبههای متحد علیه استعمار مبارزه کنند». در آن موقع «بسیاری از عوام [در ایران] باور داشتند آلمانیها یا اهالی قوم ژرمن در اصل اهل استان کرمان بودهاند». نویسنده آلمانی میگوید «نظریهپردازان اصلی ناسیونال سوسیالیسم، مانند آلفرد روزنبرگ، معتقد بودند که ایرانیان امروزی با نژاد آریایی هیچ ارتباطی ندارند، اما در عین حال بهرهگیری از عواطف ایرانیان را برای پیشرفت مقاصد خود سودمند میدیدند.»
بر اساس اسناد ارائه شده در این کتاب به نقل از یکی از تلگرافهای اروین اتل، سفیر وقت آلمان در تهران، آمده است که «سفارت ما از چند ماه پیش از منابع گوناگون مطلع شده است که برخی از ملایان در سراسر کشور بالای منبر از پدیدهای تازه سخن میگویند، دال بر این که خداوند امام زمان را در هیئت آدولف هیتلر به زمین فرستاده است. در سراسر کشور، و بدون هیچ دخالتی از جانب سفارتخانه ما، شایع شده است که پیشوای آلمان برای نجات این کشور آمده است... در تهران یک ناشر عکسهایی از پیشوا (هیتلر) و امام علی، امام اول شیعیان، را چاپ کرده است. این عکسهای بزرگ تا چند ماه در طرف راست و چپ ورودی چاپخانه چسبیده بود. این عکسها پیام روشنی داشتند: علی امام اول است و پیشوا امام آخر.»
ماجرای تغییر نام ایران
ماجرای تغییر نام «پرشیا» به «ایران» نیز یکی از مواردی است که گفته میشود حکومت وقت تحت تاثیر آلمان اتفاق افتاد، برخی مدعی شدهاند آلمانیها در سال ۱۳۱۵ رضاشاه را تشویق کردند نام کشور را به ایران تغییر دهد.
اسناد موجود نشان میدهند این اتفاق دو سال پیشتر از تاریخ ذکر شده اتفاق افتاده و ادعای فوق از نظر زمانی نمیتواند درست باشد.
بر اساس آنچه در آرشیو اسناد ملی گفته شده، سعید نفیسی -ادیب و مورخ و روشنفکر- این کار را به رضاشاه پیشنهاد کرده است. بخشنامه تغییر نام پرشیا به ایران در سوم دی ماه ۱۳۱۳ از سوی وزارت خارجه صادر شد.
بند سوم این بخشنامه اما، صراحتا به گفتمان نژادی آلمانیها در دوران هیتلر اشاره دارد: «از نقطه نظر نژادی نیز چون مولد و منشا نژاد آرین در ایران بوده، طبیعی است که خود ما نباید از این اسم بیبهره بمانیم خاصه که امروز در پارهای از ممالک معظم دنیا سر و صداهایی در اطراف نژاد آرین بلند شده که حامی از عظمت نژاد و تمدن قدیم ایران است و پاره از ملل فخر میکنند که نژاد آریایی هستند».
از این رو، اگرچه سندی در دست نیست که نقش مستقیم آلمانیها را در تغییر نام ایران نشان دهد، اما نشانههای آشکاری وجود دارد که تاثیر آنها را در این اقدام رضاشاه به وضوح نشان میدهد.
روابط خصوصی هیتلر و رضاشاه و مکاتبات میان آن دو
رضاشاه و هیتلر هیچگاه یکدیگر را ندیدند، اما در خاطرات همسر رضاشاه شرحی از دیدار او و دخترانش با پیشوای آلمان نازی وجود دارد. تاجالملوک در خاطرات خود به ماجرای هدیه دو تخته قالی ایرانی منقش به تصویر هیتلر و نماد صلیب شکسته نازی اشاره میکند و میگوید:«هیتلر گفت زندگی او (رضاشاه) را میداند و او را درک میکند و از اینکه یک نظامی قدرت را در ایران به دست دارد خوشحال است.»
با این همه، نقل خاطرات تاجالملوک و نحوه توصیفات او در خاطرات به گونهای است که نمیتوان اعتباری در حد سند تاریخی برای حرفهایش قائل شد.
اما آنچه مسلم است ارتباط تلگرافی بین سالهای ۱۳۱۱ تا ۱۳۲۰ میان دو رهبر ایران و آلمان برقرار بوده است. به عنوان نمونه میتوان به پیام تبریک هیتلر به رضاشاه بابت پایان کار خط آهن سراسری و جواب شاه ایران به او اشاره مرد که برخی سایتها آن را به نقل از روزنامه اطلاعات مورخ ۷ شهریور ۱۳۱۷، منتشر کردهاند.
متن تلگراف هیتلر:
«اعلیحضرت همایون شاهنشاه ایران
به مناسبت اختتام خط آهن شمال به جنوب ایران که یکی از شاهکارهای بزرگ مهندسی و برای ایران فوق العاده مفید است، بهترین تبریکات قلبی خود را تقدیم می دارد.
آدلف هیتلر – صدر اعظم آلمان»
و پاسخ رضاشاه:
«حضرت آدلف هیتلر صدر اعظم آلمان
از تبریکات محبت آمیزی که به مناسبت اتمام راه آهن ایران مخابره فرموده بودند، صمیمانه تشکر می کنم.
رضا پهلوی»
بنابراین میتوان گفت که ارسال تلگراف تبریک عید نوروز از سوی پیشوای آلمان به شاه ایران، چه از نظر عرف بینالملل و چه از نظر روابط بین دو کشور در آن زمان امر غریبی نبوده است. در بررسیهای فکتنامه که با کمک لارنس لاور، پژوهشگر دانشگاه «دویزبورگ-ایسِن» انجام شد، نشانهای مبنی بر ساختگی بودن تلگراف مورد بحث (متن، کد نهاد فرستنده، تاریخ و ...) دیده نشد.
رابطه نازیآباد با آلمانیها
با باز شدن دو گره از ۳ گره اصلی، تنها یک سوال باقی است. ارتباط آلمان با نامگذاری محله نازیآباد. در میان نقشههای تاریخی تهران، به جز نقشه غفاری در سال ۱۳۲۳ اثری از نازیآباد به چشم نمیخورد.
البته این به معنی این نیست که این قسمت از شهر پیشتر اسم دیگری داشته یا نه، چرا که تا پیش از آن عمده نقشههای تهران را در محدوده حصار و دروازههای شهر میکشیدند و اثری از پایینتر از خیابان شوش وجود ندارد.
درباره وجه تسمیه نازیآباد، فکتنامه هیچ سند معتبری پیدا نکرد که نشان دهد ارتباط خاصی میان نامگذاری این محله با آلمانیها وجود ندارد. آن زمان آلمانیها مسئول ساخت وساز راهآهن سراسری و ساختمان راهآهن تهران بودهاند، اما در عین حال محلههای دیگری هم (مثل چهارصد دستگاه) در شهر وجود دارد که آلمانیها -از نوع مسکونی- ساختهاند، اما اسمشان نازیآباد یا چیز دیگری نیست که حاوی نشانهای از ملیت، قومیت یا حزب حاکم در کشور سازندگان باشد.
اما نشانههای دیگری هست که نشان میدهد در زمان ناصرالدین شاه منطقهای در محدوده نازیآباد کنونی را «نازآباد» میخواندهاند. گفته میشود خود شاه قاجار نیز چند بار در خاطرات روزانه خود به این نام اشاره کرده است.*
از سوی دیگر هیچ سند معتبر دیگری هم وجود ندارد که دلالت بر وجه تسمیه دیگری داشته باشد. اما نگاهی به محلههای اطراف مثل فرحآباد، خانیآباد، نعمتآباد، عبدلآباد و… نشان میدهد آن زمان معمولا محلههای تهران را (بهخصوص محلههای خارج از محدوده اصلی شهر) به اعتبار صاحبان زمینها و باغها نامگذاری میکنند. بعید نیست که وجه تسمیه نازیآباد هم چنین باشد.
بنابراین با قطعیت نمیتوان برای این بخش از این ادعا پاسخ قطعی ارائه کرد و گفت آیا نامگذاری نازیآباد ربطی به آلمانیها وهیتلر و رضاشاه داشته است یا خیر.
جمعبندی
فکتنامه با کنار هم گذاشتن شواهد تاریخی برای سوالات اصلی این گزارش به این پاسخها رسیده است؟
۱- آیا اصل تلگراف هیتلر به رضاشاه درست است؟
پاسخ: ما به اصل سند نرسیدیم، اما با توجه به سابقه ارتباطات و مکاتبات رهبران وقت ایران و آلمان و همینطور ساختار محتوا و فرم تلگراف، میتوان گفت که سند منتشر شده صحیح است.
۲- آیا رضاشاه به تشویق آلمانیها اسم پرشیا را به ایران تغییر داد؟
پاسخ: طبق اسناد رسمی، پیشنهاد دهنده تغییر نام ایران سعید نفیسی بوده نه یک آلمانی، اما تردید وجود ندارد که گرایشهای نژادی آلمان نازی در این اقدام بیتاثیر نبوده است.
۳- آیا نازیآباد ربطی به آلمان نازی دارد؟
پاسخ: سند معتبری وجود ندارد که برای پاسخ قطعی مثبت یا منفی به این سوال کافی باشد، اما بنا بر سنت نامگذاری محلهها در تهران، احتمالا این منطقه نیز به اعتبار صاحبان زمینها و باغهای اطراف نامگذاری شده است.
با این حساب و برآیند پاسخ به سوالات این گزارش، فکتنامه این ادعای مطرح شده در رسانههای غیررسمی و شبکههای مجازی را نیمهدرست ارزیابی میکند.
*این پاراگراف پس از ارائه اطلاعات تازهای از سوی یکی از مخاطبان فکتنامه به روز شده است.
نیمهدرست
گفته یا آمار، واقعیت دارد اما توضیح یا اطلاعات بیشتری نیاز است و در برخی موارد ممکن است جزئیاتی مهم، ذکر نشده باشد.
درباره نشانهای میرزاروش کار ما