حسین شریعتمداری، متولد ۱۳۲۶، از بانفوذترین انتشاردهندگان اخبار ساختگی در فضای رسانهای ایران به شمار میآید. او سرتیپ سپاه پاسداران جمهوری اسلامی است و در فاصله سالهای ۶۸ تا ۷۲ معاون اجتماعی وزارت اطلاعات بوده است.
نفوذ شریعتمداری، به ویژه از این جهت است که در بیش از ربع قرن اخیر، نمایندگی آیتالله خامنهای در موسسه مطبوعاتی کیهان و مدیرمسئولی روزنامه کیهان را بر عهده داشته است. درنتیجه، مواضع و ادعاهای او در این روزنامه، به نوعی موضع رهبر جمهوری اسلامی تلقی شده است.
یکی از ویژگیهای مهم آقای شریعتمداری این است که محور بخش مهمی از اخبار ساختگی او را، اتهامات امنیتی علیه چهرههای مختلف سیاسی و فرهنگی تشکیل میدهد. بسیاری از این چهرهها، بعد از متهم شدن از سوی شریعتمداری و روزنامهاش، هدف برخورد دستگاههای امنیتی قرار گرفتهاند یا دستگیر - بعضا حتی کشته - شدهاند.
حسین شریعتمداری به همراه سعید امامی، معاون وقت امنیت داخلی وزارت اطلاعات، تهیه کننده برنامه تلویزیونی «هویت» بوده که در سال ۱۳۷۵ از تلویزیون ایران پخش میشده و به انتشار اتهامات امنیتی علیه چهرههای سیاسی و فرهنگی میپرداخته است. همین اتهامات، در طول زمانهای مختلف در مقالاتی به نام «پاورقی» در روزنامه کیهان منتشر شد و در جلد چهل و یکم کتاب «نیمه پنهان» که مجموعه مقالات پراکنده پاورقیها است با عنوان «متهم ردیف اول - حسین شریعتمداری در دادگاه مطبوعات»، زیر نظر دفتر پژوهشهای موسسه کیهان به چاپ رسید.
در برنامه تلویزیونی «هویت» و «نیمه پنهان: متهم ردیف اول - حسین شریعتمداری در دادگاه مطبوعات» چهرههایی همچون احمد شاملو، عبدالحسین زرینکوب، محمدعلی اسلامی ندوشن، داریوش شایگان و هوشنگ گلشیری به عنوان عوامل توطئههای غرب در ایران معرفی میشوند.
همچنین، «اعترافات» زندان افرادی چون عزتالله سحابی، غلامحسین میرزاصالح و علی اکبر سعیدی سیرجانی علیه خودشان - که تحت فشار بازجویان گرفته شده - برای اثبات نظریههای توطئه علیه روشنفکران منتقد منتشر میشوند. سعیدی سیرجانی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ و ادبیات مدتی پس از همین اعترافات اجباری و در حالی که هنوز در اختیار بازجویان است جان میدهد. کیهان و سایر رسانههای رسمی در چهار آذر ماه ۱۳۷۳ دلیل مرگ او را سکته اعلام میکنند، ولی در مورد طبیعی بودن مرگ او، تردیدهای جدی وجود دارد.
حساسیت خاص به «قتل»های سیاسی
حسین شریعتمداری و روزنامه کیهان در بسیاری از پروندههای قتل افراد به دست نیروهای حکومتی، به انتشار اخبار ساختگی برای رفع تقصیر از حکومت پرداختهاند.
یکی از نمونههای مشهور این رویکرد، به زمانی مربوط میشود که نام سعید امامی، همکار آقای شریعتمداری در برنامه «هویت»، در سال ۱۳۷۷ در پرونده موسوم به «قتلهای زنجیرهای» به میان میآید. پس از کشتهشدن تعدادی از روشنفکرانی ایرانی در آذر ماه این سال، شریعتمداری و روزنامه او انبوهی از خبرهای ساختگی را در مورد عاملان قتلها منتشر میکنند.
به عنوان نمونه در دهم آذر ۱۳۷۷ - سه روز پس از قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری و چند روز پیش از قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده - حسین شریعتمداری با منتسب کردن قتلها به خارج از ایران، نفی «رابطه قاتل یا قاتلان با سرویسهای جاسوسی آمریکا و دنبالههای داخلی آنها» را «سادهاندیشی» خواند. او در عین حال در سرمقاله دهم آذر ماه ۱۳۷۷ روزنامه کیهان مینویسد: «تردیدی نیست که عاملان این جنایت را بایستی در میان دوستان و آشنایان فروهر که با او و خانواده اش رفت و آمد داشتهاند جست و جو کرد» و میافزاید: «بدون کمترین تردیدی میتوان گفت که قاتل یا قاتلان فروهر، افراد و عناصر وابسته به جریانهای ضد انقلاب و مخالف نظام بودهاند».
در راستای انتساب مسئولیت قتلهای زنجیرهای به خارج از ایران، آقای شریعتمداری کشور همسایه ایران یعنی ترکیه را هم هدف قرار میدهد. روزنامه کیهان در ۱۲ آذر سال ۱۳۷۷ به «دیدارهای مکرر داریوش فروهر با کردهای مخالف ترکیه» و«رژیم صهیونیستی و حکومت لائیک ترکیه اخیرا خیلی به هم نزدیک شدهاند» اشاره میکند و نتیجه میگیرد، قتل داریوش فروهر توسط «مزدوران اسرائیل» صورت گرفته است.
همین روزنامه با اشاره به سفر ۱۳ شهروند آمریکایی به ایران، در دهم آذر ماه ۱۳۷۷ مینویسد: «قتل داریوش فروهر و همسر او توسط ضد انقلاب و سرسپردگان آمریکا برای انحراف افکار عمومی از سفر هیات آمریکایی به ایران صورت گرفته»، و در ۲۲ آذر همان سال مقتولان را «قربانی لاپوشانی سازمان سیا در افشای سفر هیات ۱۳ نفره آمریکایی به عنوان گردشگر» میداند.
روزنامه کیهان در خبر کذب دیگری در ۱۷ دیماه ۱۳۷۷، ادعای ارتباط «یکی از دستگیرشدگان در رابطه با قتلهای اخیر» را با «باند مهدی هاشمی» مطرح میکند. (سید مهدی هاشمی، برادر داماد آیتالله حسینعلی منتظری از موسسان سپاه پاسداران بود، که در سال ۱۳۶۶ به توطئه علیه حکومت متهم و اعدام شد).
دو روز پس از آنکه در ۱۵ دی ماه ۱۳۷۷، وزارت اطلاعات رسما از انجام قتلها توسط ماموران خود خبر میدهد، کیهان ابتدا میگوید منظور نوشتههای قبلی این نبوده که «عوامل خارجی مستقیما در این قتلها دخالت دارند». ولی پس از اعلام «خودکشی» سعید امامی در زندان در ۳۱ خرداد ۱۳۷۸، که البته بسیاری از ناظران آن را «قتل» میدانند، روزنامه کیهان این مدیر سابق اطلاعات را «در ارتباط با بیگانگان» معرفی میکند. روزنامه آقای شریعتمداری، سپس در سوم تیرماه ۱۳۷۸ خبر ساختگی «سفر مخفیانه آقای امامی به اسرائیل» را چاپ میکند و در پنچم تیرماه مدعی ادعای نفوذ او در «جناح راست» به دستور «رژیم صهیونیستی» میشود.
همه اینها در حالی است که حدود دو سال بعد از «خودکشی» سعید امامی در خرداد ۱۳۸۰، فیلم شکنجه دستگیرشدگان پرونده قتلهای زنجیرهای – بازجوییهای همسر سعید امامی، فهیمه دری نوگورانی بخشی از این فیلم بود - به فضای رسانه ای درز میکند که نشان میدهد این زندانیان، چگونه برای اعتراف دروغین به سناریوهایی ساختگی و از جمله ارتباط با اسرائیل، تحت شکنجههای شدید قرار گرفتهاند.
با افشای این فیلمها، نه تنها روزنامه کیهان و مدیر مسئول آن توضیحی در مورد «مستندات» ادعای ارتباط قتلهای زنجیرهای با اسرائیل نمیدهند، بلکه سناریوسازی در مورد افرادی که از دنیا رفتهاند و امکان تصحیح خبرهای کیهان را ندارند را، در پروندههای جدید ادامه میدهند.
***
یک نمونه چشمگیر از این سناریوسازی، در مورد صانع ژاله، دانشجوی کُرد و سُنی صورت میگیرد که در جریان تظاهرات خیابانی «جنبش سبز» در ۲۵ بهمن ماه سال ۱۳۸۹، به ضرب گلوله نیروهای امنیتی به قتل میرسد.
به دنبال کشته شدن این دانشجو، کیهان و رسانههای همسو او را عضو «بسیج» و حامی حکومت معرفی میکنند و قتل را کار یکی از گروههای مخالف حکومت یعنی سازمان مجاهدین خلق اعلام میکنند. حتی یک روز بعد از قتل این دانشجو، یک کارت بسیج به نام صانع ژاله در این رسانهها انتشار مییابد. اما قانع ژاله برادر صانع، در مصاحبهای افشا میکند: «صبح روز ۲۶ بهمن، بدون آنکه از کشتهشدن صانع خبر داشته باشیم، پسرخالهام به در خانه آمد و عکس صانع را خواست. بعد از ظهر عکس او را دیدیم که روی کارت بسیج، در سایتهای خودشان به چاپ رسیده است».
در واکنش به این سناریوسازی، دوستان صانع ژاله نیز به یادآوری سوابق او به عنوان یک منتقد حکومت میپرازند و از جمله، عکسی از دیدار تنی چند از فعالان دانشجویی با آيتالله منتظری، مرجع تقلید مخالف رهبر را منتشر میکنند که صانع ژاله در آن حضور دارد.
در اینجا، حسین شریعتمداری برای دفاع از ادعایی که در روزنامه خود به دانشجوی کشته شده نسبت داده، شخصا به میدان میآید. آقای شریعتمداری با حضور در یک برنامه خبری در تلویزیون ، با اعتماد به نفس صانع ژاله را جاسوس حکومت معرفی میکند: «شهید صانع از کسانی بود که به ما خبر میرساند» و میگوید « صانع را شناسایی کردند و زدند» شریعتمداری با ادعای اینکه دانشجوی کشته شده «حزب اللهی» بود میافزاید: «مثلا وی چندی پیش با جمعی نزد آقای منتظری رفته بودند که خبر این دیدار را هم به ما دادند و ما منتشر کردیم».
از سوی دیگر اما قانع ژاله، برادر صانع ژاله که در مورد پشت پرده سناریوی معرفی صانع به عنوان فردی «حزب اللهی» افشاگری کرده بود، از سوی نیروهای امنیتی بازداشت میشود.
۱۶ سال بایگانی شکایت تا زمان مرگ شاکی
یکی از ویژگیهای مهمی که حسین شریعتمداری را از منتشرکنندگان معمولی خبرهای ساختگی مجزا میکند، آن است که به خاطر نفوذ حکومتی خاص، از حمایت بیپرده قوه قضاییه بهره میبرد.
پشت گرمی آقای شریعتمداری در حدی است که نه تنها شهروندان عادی، که حتی معروفترین چهرههای کشور نیز، تاکنون کوچکترین شانسی برای مقابله حقوقی با اتهامات منتشر شده در روزنامه او نداشتهاند.
مثلا پس از حضور ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ شریعتمداری در دادگاه برای پاسخگویی به ۲۵ شکایت – که هیچکدام نیز به نتیجه نمیرسد – خبر میآید که یکی از شکایتها، از سوی ابراهیم یزدی، دبیرکل سابق نهضت آزادی صورت گرفته که اوایل شهریور ۱۳۹۶ از دنیا رفته است. شکایت آقای یزدی در واقع در دی ماه ۱۳۸۳ ثبت میشود، ولی به مدت ۱۶ سال مورد رسیدگی قرار نمیگیرد و سرانجام دو سال پس از مرگ شاکی، در دستور کار دادگاه قرار میگیرد که بینتیجه است.
***
مثالی دیگر، در ۲۹ مهر ماه ۱۳۸۸ خبرساز میشود که مدتها پیگیری شاکیان حسین شریعتمداری، سرانجام به تشکیل دادگاه میانجامد. در دادگاه اما معلوم میشود که ۳۵ مورد از شکایتها مربوط به قبل از سال ۱۳۸۰ بوده که در قوه قضاییه ایران مسکوت مانده است. در ۲۹ فروردین ۱۳۸۹ نیز، وقتی نوبت به رسیدگی به شکایت یکی از شاکیان جدید کیهان یعنی شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل میرسد، دادگاه به صحنهای جدید از مصونیت آقای شریعتمداری تبدیل میشود.
شریعتمداری پیش از دادگاه، به شیرین عبادی و همکاران او در «انجمن دفاع از حقوق زندانیان» چهار اتهام «ارتباط با موساد»، «حمایت از تروریستها»، «ارتباط تشکیلاتی با تروریستها» و «دریافت بودجه از آمریکا» را زده بود. اتهاماتی که بهانه فشار امنیتی بر اعضای این انجمن میشوند ولی در سالهای بعد هم، حتی در دادگاههای جمهوری اسلامی هم به اثبات نمیرسند. وقتی در جلسه دادگاه بحث این اتهامات به میان میآید، حسین شریعتمداری ادعا میکند: «من سند دارم که آقایان از آمریکا بودجه دریافت کردهاند. شیرین عبادی نیز بودجه گرفته است». ولی وقتی نسرین ستوده یکی از وکلای مدافع خانم عبادی خواستار ارائه مدارک ادعایی شریعتمداری میشود، او تنها وعده میدهد که «سند آن را ارائه خواهیم کرد» -و بعدها نیز سندی به دادگاه ارائه نمیکند. آقای شریعتمداری در پاسخ به درخواست ارائه سند برای ادعای «تلاش گسترده صهیونیستها برای برای اعطای صلح نوبل به عبادی» نیز میگوید: «انتظار ندارند که بنده برای تلاش بیوقفهی صهیونیستها برای اعطای نوبل به شیرین عبادی سندی کاملا سری و طبقهبندی شده ارائه کنم».
او به صراحت میافزاید: «موارد مطرح شده از سوی اینجانب به عنوان سند محسوب میشود».
در پایان جلسه، نسرین ستوده با اعتراض به نحوه برگزاری دادگاه میگوید: «در این دادگاه در حالی که مداوما متهم پرونده اعلام میکرد که دلایل فراوانی برای وابستگی موکلم به اسرائیل دارد و هزاران دلیل و مدرک در این زمینه وجود دارد، علیرغم اصرار وکلا برای ارائه این دلایل و مدارک تا آخرین لحظه که حدود ۵ ساعت جلسه دادگاه به طول انجامید از ارائه حتی یک برگ دلیل و مدرک هم خودداری کرد». سرانجام، دستگاه قضایی در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹ با رد شکایت شیرین عبادی و دیگر شاکیان شریعتمداری در پروندههای مختلف (از عمادالدین باقی و شادی صدر گرفته تا اسفندیار رحیم مشایی و اکبر اعلمی)، او را از تمامی اتهاماتش تبرئه میکند.
***
در نمونهای مشابه، به دنبال متهم شدن محمدرضا شجریان، استاد موسیقی ایران به «وطن فروشی» و اجرای «اهداف پشت پرده دولت انگلیس» در کیهان ۱۰ تیر ۱۳۸۸، آقای شجریان به شکایت از حسین شریعتمداری میپردازد اما به این شکایت، به مدت ۱۰ سال رسیدگی نمیشود. در نهایت هم، در ۲۴ تیر ۱۳۹۸ معلوم میشود شکایت آقای شجریان و ۱۹ شکایت دیگر، توامان مورد رسیدگی قرار گرفته و همگی آنها یکجا رد شدهاند. در میان دیگر شاکیان ناکام نماینده رهبر در موسسه کیهان، از میرحسین موسوی و سیدمحمد خاتمی گرفته تا مؤسسه تنظیم و نشر آثار آیت الله خمینی و حتی دادستانی عمومی و انقلاب تهران وجود دارند.
به روایت محمد حسین آقاسی، وکیل محمدرضا شجریان، در جلسه دادگاه، شریعتمداری مجددا شجریان را «خائن» خطاب میکند و قرار میشود بعدا مستندات اتهام خود را به دادگاه بدهد، ولی نهایتا هیچ مستنداتی را به دادسرا ارائه نمیکند.
***
مدیر کیهان با این میزان از پشتگرمی، گذشته از چهرههایی مانند شیرین عبادی و محمدرضا شجریان، رئیس جمهور اسبق ایران، محمدرضا خاتمی را هم به وابستگی به دولتهای خارجی یا حتی دریافت پول از آنها متهم کرده است. این اتهام، پس از سفر محمد خاتمی به عربستان سعودی برای شرکت در یک کنفرانس بین المللی مطرح میشود که خاتمی در حاشیه آن، در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۸ با ملک عبدالله، پادشاه وقت عربستان دیدار میکند. خبر این دیدار و سخنرانی خاتمی در کنفرانس درباره دو موضوع «اسلام و مسیحیت» و «وضعیت کنونی جهان»، در رسانههای داخل و خارج ایران منتشر میشود. .
اتهام دریافت پول از عربستان را، ابتدا همفکران آقای شریعتمداری مطرح میکنند. مثلا، حمید رسایی، نماینده وقت مجلس، در ۱۱ شهریور ۱۳۸۹ میگوید: «خاتمی باید در خصوص ملاقات خود با ملک عبدالله و کمکهای دریافتی از وی پاسخ دهد». سپس اما این اتهام، به طور غیرمستقیم از سوی خود شریعتمداری هم عنوان میشود. او در هشتم خرداد ۱۳۹۰، در سرمقاله کیهان مینویسد: «مگر در جریان فتنه ۸۸... کمکهای هنگفت ملک عبدالله سعودی به حساب سران فتنه واریز نشده بود؟» مدیرمسئول کیهان، البته در خصوص سند ادعای دریافت پول عربستان توضیح بیشتری ارائه نمیکند و سرانجام در ۱۵ دی ۱۳۹۱، ادعای قبلی را به این صورت تغییر میدهد که: «ملک عبدالله برای سران فتنه پول فرستاد ولی بخاطر مسائل بانکی پول به ایران نرسید». (این ادعا یک هفته پس از آن بیان میشود که محمدرضا نقدی، رئیس وقت سازمان بسیج بر ادعای دریافت پول پافشاری میکند: «عناصری که برای پیروزی در انتخابات ۸۸ تن به ذلت دادند و از بیگانگان پول گرفتند صلاحیت ندارند شهروند ایرانی باشند»).
حسین شریعتمداری در ۹ اردیبهشت ۱۳۹۲، به دنبال طرح گمانهزنیهایی در مورد احتمال کاندیدا شدن محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، مجددا اتهام او را به «دریافت» پول تغییر میدهد: «این روزها برخی از کسانی که... مفسد فی الارض گویاترین واژه برای نشان دادن وطن فروشی و خیانت آنان است... برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری پیش روی خیز برداشتهاند.... آیا دریافت کمک مالی از ملک عبدالله سعودی و چند کشور اروپایی... و صدها جنایت دیگر از سوی سران و عوامل فتنه صورت نپذیرفته بود؟»
شریعتمداری بعدها در ۹ دی ماه ۱۳۹۸، مجددا بدون نام بردن مستقیم از محمد خاتمی او را در مصاحبه با شبکه افق سیما به پول گرفتن متهم میکند: «شما از بعضی از این کشورهای عربی پول گرفتید». او در پاسخ به این سوال مجری که «یعنی کی پول گرفته؟» میگوید: «همین، سران فتنه». نماینده آیتالله خامنه ای در موسسه کیهان در واکنش به یادآوری مجری مبنی بر تکذیب این اتهام در جریان گفتوگویی قبلی با محمدرضا خاتمی، برادر رئیس جمهور پیشین ایران میگوید: «خوب ایشان با برادرش نبوده! ولی آقای ابطحی [رئیس دفتر خاتمی در دوره اول ریاست جمهوری] با برادرش بوده. ایشان مامور میشود به ملک عبدالله بگوید.» آقای شریعتمداری سپس با اذعان به اینکه اساسا اطلاع ندارد پول ادعایی او داده شده یا نه، اصرار میکند که محمد خاتمی چنین پولی را درخواست کرده: «حالا من نمی دانم داده یا نداده. ولی شما که خواستید! مهم نیست که داد یا نداد.» در هر صورت، پس از بیان ادعای همراهی محمدعلی ابطحی با خاتمی در سفر اردیبهشت ۱۳۸۸ او به عربستان، ابطحی با صدور جوابیهای یادآوری میکند که در آن سفر حضور نداشته و مدیرمسئول کیهان هم بر ادعای حضور او پافشاری نمیکند.
***
از سوی دیگر حسین شریعتمداری پیش از انتخابات ریاست جمهوری دهم، در مصاحبهای تلویزیونی در سال ۱۳۸۷ «سند» جدیدی را برای اثبات وابستگی رقبای سیاسی به خارج رو میکند که به نوبه خود جنجالی میشود.
شریعتمداری در برنامه تلویزیونی «دیروز، امروز، فردا» شبکه ۳، از جلسهای یاد میکند که میگوید در سال ۱۳۸۶ در آمریکا برگزار شده: «نشست استنفورد نشستی است که یک سال پیش تشکیل شده در دانشگاه استنفورد در آمریکا (مجری: یعنی سال ۸۶؟) بله! خانم گیل لاپیداس که متخصص امور شوروی سابق قبل از فروپاشی است وارد میشود. این گزارشی است که یونایتد پرس میدهد، البته فرانس پرس هم دارد این را. خودش اعلام میکند که... ما وضعیت ایران را مثل دوران گورباچف، شوروی سابق میدانیم و آقای خاتمی را گورباچف میدانیم. [ولی] معتقدیم ایران به گورباچف نیاز نداره، بلکه نیاز به یلتسین دارد».
آقای شریعتمداری تعریف میکند: «درست دو روز بعد، روزنامههای زنجیرهای همین را مطرح میکنند ولی نمیگویند از کجاست. وقتی که ما یک یادداشتی داشتیم و گفتیم اینکه حرف خانم گیل لاپیداس است! شما به عنوان یادداشت از جانب خودتان نوشتید! صدایشان در نیامد.» شریعتمداری سپس در پاسخ به سوال مجری که «چه روزنامههایی؟» با دقت توضیح میدهد: «صبح امروز. یکی دیگرش دقیقا یادم نیست، خرداد بود یا نشاط، یکی از این دو تا. هست! مطالبش هست.»
نماینده ولی فقیه در موسسه کیهان هنگامی چنین ادعایی را بیان میکند که مجری تلویزیون، به سرعت در حال یادداشت برداشتن از صحبتهای او است. بدون اینکه یادآوری کند یا برایش سوال پیش بیاید که چگونه ممکن است روزنامه صبح امروز که در سال ۱۳۷۹ توقیف شده، یا روزنامههای خرداد و نشاط که در سال ۱۳۷۸ توقیف شدهاند، در مورد نشستی که به گفته شریعتمداری در سال ۱۳۸۶ برگزار شده مطلب نوشته باشند.
استناد به منابع ساختگی تا مرحله «جعل حدیث»
انتشار اخبار ساختگی از سوی مدیر مسئول کیهان، تنها با هدف پروندهسازی علیه افراد مشخص صورت نمیگیرد و در نگاهی کلیتر، بخشی از رویه معمول او و روزنامه تحت مدیریتش در پوشش اخبار محسوب میشود.
مرور مصادیق این رویه، به فهرستی خسته کننده میانجامد. ولی به طور کلی چنین به نظر میرسد که در بسیاری از موارد، انتشار اخبار ساختگی، ناشی از استناد به مروجان نظریههای توطئه در کشورهای دیگر بوده است.
نمونهای از این رویکرد، در یادداشت ۲۵ دی ۱۳۹۸ حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان نمود دارد که در بخشی از آن در مورد گروه داعش ادعا شده: «خانم هیلاری کلینتون، وزیر خارجه اوباما در کتاب خاطرات خود با عنوان انتخاب سخت –HARD CHOICE– تاکید میکند که به ۱۱۲ کشور سفر کرده بود تا از آنها بخواهد بعد از اعلام موجودیت این گروه آن را به رسمیت شناخته و یا دستکم با آن مخالفت نورزند!» آقای شریعتمداری در این یادداشت اصرار دارد، ادعاهایش در مورد داعش «از نوع تحلیل و حدس و گمان نیست، بلکه تماماً از نوع گزارشها و اخبار مستند است که کمترین تردیدی نمیتواند در آن راه داشته باشد».
سایت «فکتنامه» در گزارشی در سوم اسفند ۱۳۹۸ به بررسی مبسوط این ادعا پرداخته و دلایل ساختگی بودن ادعای شریعتمداری را توضیح داده است. بررسی دقیق نسخه چاپی کتاب انگلیسی Hard Choices هیلاری کلینتون نشان میدهد که به طور قطع، در هیچ کجای کتاب او مطلب ادعایی حسین شریعتمداری، یا حتی مضمونی شبیه به آن مطرح نشده است. در این گزارش به این نکته هم اشاره شده، حتی چنین نیست که مطلب ادعایی، در نسخه فارسی کتاب هیلاری کلینتون، که با عنوان گزینههای سخت ترجمه شده، وجود داشته تا بتوان فرض کرد آقای شریعتمداری چنان نقل قولی را در آنجا دیده است.
این در شرایطی است که از سوی دیگر، روزنامه نیویورکتایمز در گزارشی به تاریخ ۴ شهریور ۱۳۹۳ منشا داستان جعلی بودن اعتراف هیلاری کلینتون را تشریح کرده است. مطابق گزارش، این داستان ابتدا از سوی مخالفان اخوانالمسلمین و طرفداران نظامیان مصری و ظاهرا در یک پست فیسبوکی منتشر شده و سپس، به عنوان فکت در کشورهای مختلف منطقه مورد استناد قرار میگیرد. هرچند بعدها، نماینده آقای خامنهای در یادداشتی با عنوان « پوزه آمریکا را پاک نکنید!» در کیهان با بازنشر همین داستان، اصرار میکند که ادعایش مبتنی بر «گزارشها و اخبار مستند است که کمترین تردیدی نمیتواند در آن راه داشته باشد».
ولی گذشته از شایعاتی که ریشه در فضای مجازی دارند، مبنای برخی از ادعاهای آقای شریعتمداری، اخباری هستند که میگوید به طور اختصاصی به دست او رسیدهاند.
مثلا در اردیبهشت ۱۳۹۷ رسانههای مختلف اخباری را در خصوص وقوع تیراندازی در کاخ سلطنتی الخزامی در ریاض منتشر میکنند و شایعاتی مبنی بر تیراندازی از محوطه کاخ سلطنتی و حتی کودتای نظامی علیه ملک سلمان منتشر میکنند. کمی بعد مشخص می شود که پادشاه عربستان هنگام درگیری در کاخ نبوده و مقامهای رسمی عربستان هم میگویند تیراندازی به دنبال ورود یک پهپاد تفریحی به محوطه کاخ رخ داده است. پس از مدتی حسین شریعتمداری، در شماره ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ کیهان مینویسد: «یک خبر به کلی سری که از سرویس اطلاعاتی و امنیتی یکی از کشورهای عربی منطقه درز کرده و به گونهای در اختیار کیهان قرار گرفته، این سرویس اطلاعاتی در گزارش محرمانه خود برای مقام عالی کشور متبوع خویش با قاطعیت آورده است که در جریان درگیریهای شنبه شب ریاض- اول اردیبهشت/۲۱ آوریل- حداقل دو گلوله به محمد بن سلمان ولیعهد عربستان اصابت کرده و احتمال اینکه از دنیا رفته باشد نیز وجود دارد». مدیر موسسه کیهان در یادداشت خود با عنوان «بنسلمان و برگی از یک سند سرّی!» علاوه بر استناد به خبر «به کلی سری» ادعایی، مطالبی را هم در اثبات آن خبر از توییتر محمد بن نایف، ولیعهد پیشین عربستان نقل میکند.
این در حالی است که مطابق بررسی ۲ خرداد ۱۳۹۷ سایت فکتنامه، در حساب کاربری رسمی محمد بن نایف در توییتر، تنها دو توییت از سال ۲۰۱۶ منتشر شده و طبیعتا هیچ نشانی از گفتههای آقای شریعتمداری در آن نیست. به علاوه، حتی در حسابهای توییتری منسوب به بن نایف نیز مطلب ادعایی وجود ندارد. فکتنامه در همین بررسی، نتایج جستجوهای خود در رسانههای مختلف را برای یافتن اثری از ادعای کیهان توضیح داده که جملگی، ساختگی بودن ادعا را به اثبات میرسانند. تنها یکی از این شواهد آن است که که محمد بنسلمان، یک هفته بعد از حادثه الخزامی در مراسم افتتاح یک مرکز تفریحی و سرگرمی در «القدیه» در ریاض حاضر بوده و گزارش رویترز از مراسم، از حضور ولیعهد عربستان در کنار ملک سلمان حکایت دارد. همچنین در فیلمهایی که هم که از این مراسم منتشر شده ، بنسلمان به وضوح در کنار پدر خود دیده میشود.
شریعتمداری البته بعدها توضیح بیشتری در خصوص منبع اطلاعاتی خود در «یکی از کشورهای عربی منطقه» نمی دهد و مشخص نمیشود چنین منبعی وجود خارجی داشته یا نه. ولی تجربیات قبلی روزنامه کیهان نشان میدهند که مدیران این روزنامه، بعضا حرفهایی که درست میدانند را از زبان منابع غیرواقعی بیان میکنند. رویهای که هر از گاه، به مچگیریهای جنجالی میانجامد.
نمونه ای به یادماندنی از این رویه، در مرداد ۱۳۷۹ و هنگام دعوای جناحی روزنامه کیهان و خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) خبرساز میشود. اطلاعیه روابط عمومی ایرنا با اشاره به ستون «کیهان و خوانندگان»، که ظاهرا به انتشار دیدگاههای مخاطبان روزنامه اختصاص دارد، ساختگی بودن یکی از این پیامها را دست میاندازد و مینویسد: « برادر عجول کیهانی در حالی بـه نوشتن یک پیام تاثر آمیز از جانب شخصی بنام حسین آزادبخت در روز یکشنبه ۲۵ مرداد سال ۷۷ در ستون کیهان و خوانندگان در مورد پاورقی ‘نیمه پنهان‘ مبادرت کرد که آن پاورقی در همان روز به چاپ رسیده بود." به نوشته خبرگزاری ایرنا، در حقیقت "نویسنده پیامهای مردمی بی توجه به آنکه چگونه یک خواننده میتواند روزنامه کیهان را قبل از چاپ مطالعه کند، اقدام به نوشتن متنی تأیید آمیز درباره مقاله همان روز کیهان کرده بود».
ایرنا میافزاید: «به دنبال این اطلاع رسانی پیش از موعد از سوی تولیدکننده ستون یاد شده، مسئولان... پس از آنکه بخشی از روزنامه چاپ شده بود متوجه این مشکل شده و مبادرت به چاپ مجدد کیهان در همان روز کردند که البته چاپ دوم روزنامه دیگر اثری از آن پیام... نبود.»
نمونهای عجیبتر از استنادهای کیهان به منابع ساختگی، در ۱۹ مرداد ۱۳۸۵ و در حین جنگ ۳۳ روزه حزبالله لبنان و اسرائیل، رسانهای میشود که روزنامه کیهان برای دفاع از حسن نصرالله رهبر گروه حزبالله، دست به انتشار حدیثی به کلی ساختگی به نقل از پیامبر اسلام میزند.
کیهان در این شماره، که تیتر اول آن عبارت است از «سیدحسن نصرالله اسرائیل را به ستوه آورده» مینویسد: «کلامی که از رسول خدا نقل میکنیم درباره رخداد آن روزهای صدر اسلام نیست. کلام پیامبر خدا درباره رخدادی است که همین روزها اتفاق افتاده... از رسول الله است و در جلد ۹ بحارالانوار صفحه ۲۸۳ آمده است، ‘ابن عساکر’ از منابع معتبر اهل سنت نیز همین حدیث را به همین شکل نقل کرده است: مردی بر دروازههای قدس نبرد میکند، دارای بصیرت و بینش عمیق است، خدا به دست او دشمن را شکست میدهد. او از من است و من از او هستم. نام او ‘نصر’ است و از این روی ‘نصر’ نامیده میشود که خدا او را نصرت- پیروزی- میدهد.»
روزنامه آقای شریعتمداری، سپس بر مبنای «حدیثی» که با دقتی ظاهری مدعی میشود در «جلد ۹ بحارالانوار صفحه ۲۸۳ به نقل از ابن عساکر» آمده، به تحلیل وقایع روز میپردازد: «آیا مقاومت شگفتانگیز حزبالله لبنان به رهبری سیدحسن نصرالله و نبرد جانانه آنان با چهارمین ارتش مجهز جهان آن هم به عنوان یک نیروی مقاومت و بدون برخورداری از ارتش کلاسیک، نیروی هوایی، دریایی و سلاحهای پیچیده و مدرن، همان نصرت الهی نیست که نصرالله را حمایت و هدایت میکند؟... چند ماه قبل، ولی امر مسلمین جهان که امیر بلندآوازه و شجاع لبنان بر دستان او بوسه زده بود، به صراحت و بی ابهام خبر داد که خاورمیانه بزرگ در حال شکل گیری است، اما نه با محوریت آمریکا، بل با محوریت ایران اسلامی... آیا صبح پیروزی نزدیک نیست؟»
البته این بار، چون پای جعل حدیث و مقدسات مذهبی در میان است، کیهان استثنائا ناچار به پس گرفتن ادعای خود میشود. بعد از آنکه کسانی افشا میکنند که کیهان حدیث ادعایی خود را جعل کرده و چنان روایتی در بحارالانوار وجود ندارد، این روزنامه متنی چند خطی را در گوشهای از صفحات خود به چاپ میرساند که حکایت دارد: «۱۹/۵/۸۵... به حدیثی از قول رسول اکرم و به نقل از جلد ۹ بحارالانوار اشاره شده بود با این مضمون که ‘مردی بر دروازههای قدس نبرد میکند که دارای بصیرت و بینش عمیق است، خدا به دست او دشمن را شکست میدهد. نام او نصر است و...’ در پی درج این مطلب برخی از علما و روحانیون در تماس با کیهان ابراز داشتهاند که این حدیث را در آدرس یاد شده ندیدهاند و نسبت به صحت آن تردید داشته و بعضا آن را اساسا ناصحیح دانستهاند.»
به عبارت دیگر، حتی وقتی کیهان نقل قولی ساختگی را به پیامبر مسلمانان نسبت میدهد و جعلی بودن نقل قول افشا میشود، حداکثر «تصحیح» روزنامه در آن حد است که بنویسد «برخی از علما» حدیث ادعایی را «در آدرس یاد شده ندیدهاند».