علیاکبر رائفیپور، زاده ۱۳۶۳، احتمالا پرمخاطبترین مروج خبرهای ساختگی و نظریههای توطئه در میان جوانان معروف به «حزباللهی» است. ادعاهای مطرح شده در سخنرانیهای او، با وجود عجیب بودن، در شکل دادن به طرز فکر بخش وسیعی از نیروهای متصل به قدرت نقش تعیینکننده دارند؛ از جمله اعضای بسیج که میزبان بسیاری از این سخنرانیها هستند.
آقای رائفیپور لیسانس حسابداری دارد. در برخی برنامههای تلویزیونی، به عنوان «مدرس دانشگاه»، استاد واحدهای درسی «دشمنشناسی»، «تاریخچه استکبار» و «مدیریت رسانه» در دانشگاه امام صادق، عضو سابق هیاتعلمی مرکز مطالعات راهبردی آمریکا و بنیانگذار مرکز مطالعات آسیای غربی و آفریقای شمالی یا «وانا» معرفی شده. رائفیپور همچنین از قصد خود برای راهاندازی «مرکز مطالعات چین» هم خبر داده است.
معروفترین مسئولیت رسمی او، مدیریت «موسسه مصاف ایرانیان» است که افتتاح رسمی آن به بهمن ۸۹ برمیگردد (مصاف از حروف اول عبارت «مبارزه با صهیونیسم، اومانیسم و فراماسونری» تشکیل شده). البته در سامانه ثبت شرکتها در ایران مصاف ایرانیان نه به اسم علیاکبر رائفیپور، که به اسم امیرحسین رائفیپور ثبت شده که هر که هست، همزمان ریاست هیات مدیره دو شرکت «مهندسین صنعت اراده فردا» و «میعاد مهر مهدوی» و عضویت هیات مدیره شرکت «ماشین سازی صدر ایرانیان فردا» را هم بر عهده دارد.
موسسه مصاف دارای فعالیتهای بسیار گسترده است که به نوشته سایت آن، در واحدهای زیر سازماندهی شدهاند: مهدویت، معماری و شهرسازی، سیاسی و دشمن شناسی، امنیت غذایی، موسیقی، اقتصاد، فِرق و ادیان، آموزش رسانه، سلامت، بینالملل، خانواده و فنیمهندسی. این موسسه، همچنین «کانال مصاف» را نیز اداره میکند که کار آن تولید و انتشار ویدیو و موشن گرافیک است.
مصاف میزان بودجه و منابع مالی خود را منتشر نکرده ولی خود رائفیپور، در مصاحبهای در آبان ۹۴ میگوید: «ما موسسه مصاف را داریم که کارش پژوهش است. نهادهایی با ما قرارداد میبندند که برایشان پژوهش کنیم و پولش را میدهند.» او در ویدیویی که بهمن ۹۸ در سایت مصاف منتشر شده هم، در پاسخ به سوالی در مورد منابع مالی تشکیلات خود به این اشاره بسنده میکند که: «وقتی شما مشهور میشوید، خود سیاسیون میآیند سراغت، خود مردم میآیند سراغت.» البته آقای رائفیپور در مورد هویت «سیاسیونی» که به موسسه او کمک میکنند توضیح بیشتری نمیدهد.
علیاکبر رائفیپور، در مصاحبهای که در تیرماه ۹۶ منتشر شده، در مورد «قرارداد با وزارت دفاع» برای ساختن سلاح انفرادی صحبت میکند. مدیر موسسه مصاف در اواسط تیر، در مراسم رونمایی از اسلحهای که نام آن را «ذوالفقار» گذاشته میگوید: «ما در این موسسه هر اقدامی که موجب کارآمدی نظام شود را انجام میدهیم. از تولید بازی، موسیقی، فیلمنامه و انیمیشن گرفته تا کار در حوزههای کشاورزی، جمعیت، امنیت و پدافند غیرعامل و ... و با نهادهای مختلفی هم ارتباط کاری داریم.» او در دی ماه ۹۸ وعده میدهد که «به زودی» از «واحد طراحی و تولید پوشاک موسسه مصاف ایرانیان» رونمایی خواهد کرد.
آقای رائفیپور در سخنرانیهای مختلف، همچنین از ارتباطش با سپاه و نیروی انتظامی و مشورت این نهادها با خود به عنوان کارشناس موضوعات مرتبط با جن و ماوراءالطبیعه خبر میدهد.
برای علاقهمندان به تحقیق در مورد نظریههای توطئه، احتمالا پیش از «محتوای» ادعاهای علیاکبر رائفیپور، روش استدلال او قابل توجه خواهد بود. مبنای این روش، بیانِ با اعتماد به نفسِ «خبر»های به کلی ساختگی به عنوان واقعیتهای بدیهی است؛ آن هم در تعدادی آنچنان زیاد که مخاطب، اگر بخواهد هم فرصت درستی سنجی آنها را نداشته باشد.
به عنوان نمونه، مدیر موسسه مصاف در سخنرانی معروفی در مورد حمله به برجهای دوقلوی نیویورک در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مدعی میشود: «Q3NY شماره آن پروازی است که برجهای دوقلو را خراب کرد... Q همان O است که یک فتیله بهش آویزان است. این نماد بمب است. 33 که عدد خودمان است [از اعداد نمادین فراماسونری]. NY نماد نیویورک است. این شماره پرواز کد دارد. آن را توی هر [برنامه] WORD که دوست دارید ببرید... این شماره پرواز را بنویسد در WORD و بلوک کنید و این فونتی که میگویم را انتخاب کنید: فونت Wingdings... ببینید چه میشود: Q تبدیل میشود به هواپیما. 33 تبدیل میشود به دو برج دوقلو. N میشود اسکلت. Y میشود علامت نحس ستاره یهود... قشنگ دارد میگوید که من بودم که این کار را کردم. بعد میگویند دو تا افغانی نشستند پشت هواپیما و زدند به برجها! واقعا ما ساده هستیم.»
البته اگر Q33NY را با فونت Wingdings به اَشکال تبدیل کنیم، تصاویر مورد نظر علیاکبر رائفیپور ایجاد میشوند. اما ادعای او در مورد اینکه Q33NY شماره «آن پروازی که برجهای دوقلو را خراب کرد» بوده، به کلی ساختگی است. شماره پرواز چهار هواپیمایی که در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به دو برج مرکز تجارت جهانی نیویورک و ساختمان پنتاگون کوبیدند و آخری هم سرنگون شد، عبارت بودند از: AA11 و AA77 و UA175 و UA93. اساسا با جستجویی در سایت اداره هوانوردی فدرال آمریکا، مشخص میشود پروازی با شماره Q33NY وجود خارجی نداشته. این شماره ساختگی، به سادگی همان چیزی است که اگر با فونت مورد اشاره آقای رائفیپور تبدیل شود، شکلهایی که به درد ادعایش میخورند یعنی اسکلت و ستاره شش پر و غیره را ایجاد میکنند. ظاهرا همین کافی بوده تا او Q33NY را به عنوان «شماره آن پروازی که برجهای دوقلو را خراب کرد» معرفی کند.
رائفیپور در سخنرانی جداگانهای در مورد حملات ۱۱ سپتامبر، تصاویری را نمایش میدهد که افرادی با تا زدن اسکناسهای ۵، ۱۰، ۲۰، ۵۰ و ۱۰۰ دلاری ایجاد کردهاند و میگوید این تصاویر «اوریگامی»، منشا حملات را اثبات میکنند: «فقط کافی است اوریگامی کنی.... اریگامی کنی دلار ... این را میبینی؟ برجهای دوقلوی تجارت جهانی که در آتش است. برنامه ریزی سالها قبل بود. آن دو تا ساختمان باید خراب میشد... در ۵ دلاری هر دو تا برج سالم است. در ۱۰ دلاری نوکش آتش میگیرد. در ۲۰ دلاری آتش میآید پایین تر. روند ریزش برج را برایت کشیده. در ۵۰ دلاری برجها ریخته. در ۱۰۰ دلاری هم دودش بلند است، فقط آتشش رفته هوا. عزیزم، بهت گفتم نمادگرایی میکند برایت! آماده میکند ذهنت را.»
اطلاعاتی که علیاکبر رائفیپور در مورد ۱۱ سپتامبر و موضوعات مشابه دیگر به مخاطبان خود میدهد، ظاهرا حاصل تلقی هر آنچه در اینترنت وجود دارد به عنوان مستندات تاریخی است، حتی اگر در حد کاردستی با اسکناس باشد.
به همین ترتیب، او در سخنرانی مفصلی در مهر ۸۹، با جدی گرفتن پیشگوییهای حاکی از پایان جهان در سال ۲۰۱۲ (۱۳۹۱) و فیلمی هالیوودی با نام ۲۰۱۲، میگوید در این سال «یهود میخواهد سلطنت جهانی خود را اعلام کند.» او سپس شرحی را از تصورات خود در مورد معنی جستجوهای اینترنتی ارائه میکند: «کلمه ‘۲۰۱۲ پایان تاریخ’ حدود ۸ میلیون و ۴۰ هزار بار سرچ شده است، نه ببخشید، ۸ میلیون و ۴۰ هزار مطلب در رابطه با این کلمه وجود دارد... [در مورد] ‘۲۰۱۲ و ایران‘... ۱۸ میلیون و ۲۰۰ هزار مطلب وجود دارد. طبیعی است دوستان؟ نه خیر! ماجرای ۲۰۱۲ به ایران گره خورده است. اصلا ۲۰۱۲ بهانهای است برای زدن تشیع... ‘نوستراداموس ۲۰۱۲ ایران [را سرچ میکنیم]. آخر اینها میگویند نوستراداموس ۲۰۱۲ را پیش بینی کرده بوده است. اقوام مایاها هم پیش بینی کرده بودند. ولی آخر چه ربطی دارد ۲۰۱۲ و نوستراداموس به ایران؟ یک میلیون و ۱۸۰ مطلب هست در مورد این سه مورد. آیا این طبیعی است؟ اصلا و ابدا! یعنی مطلبی هست [که در مورد] آقای نوستراداموس و در مورد ۲۰۱۲ نوشته شده و در آن مطلب اسم ایران هم هست. یک طرحی در مورد ایران هم هست.»
به این صورت مشخص میشود که رائفیپور تصور میکند مثلا اگر سه کلمه «نوستراداموس» و «۲۰۱۲» و «ایران» را پشت سر هم در موتور جستجوی گوگل بنویسیم و دکمه سرچ را بزنیم، تعداد نتایجی که به دست میآید نشان دهنده تعداد «مطالبی» است که در مورد ترکیب این سه کلمه وجود دارد. به نظر میرسد چیزی که او نمیداند آن است که تعداد نتایج سرچ گوگل، نشان دهنده تعداد صفحاتی در اینترنت است که در آنها هر سه این کلمات، دو تا از آنها یا حتی یکی از از آنها وجود دارد (و نه لزوما هر سه تای آنها با هم). صفحاتی که مثلا ممکن است برخی از آنها آدرس وبلاگ یا سایتی باشند که در گوشهای از آنها تاریخ ۲۰۱۲، در گوشهای دیگر نام نوستراداموس و در گوشهای مجزا کلمه ایران وجود دارد. حتی ممکن است در آن وبلاگ یا سایت، تنها دو یا یکی از این سه کلمه وجود داشته باشد.
برای درک بهتر اینکه تعداد نتایج سرچ «نوستراداموس ۲۰۱۲ ایران» (به انگلیسی) معنی خیلی خاصی دارد یا نه، میتوان مشاهده کرد که در موتور جستجوی گوگل، مثلا با جستجوی انگلیسی عبارت «نوستراداموس ۲۰۱۲ ژاپن» یک میلیون و ۶۹۰هزار نتیجه، با جستجوی «نوستراداموس۲۰۱۲اسپانیا» یک میلیون و ۲۸۰ هزار نتیجه، و با جستجوی «نوستراداموس۲۰۱۲ کنگو» ۹۹۸ هزار نتیجه به دست میآید؛ که طبیعتا ارتباطی با «زدن تشیع» در ژاپن و اسپانیا و کنگو (مطابق منطق رائفیپور) ندارند. به عنوان نمونههایی دیگر، با جستجوی عبارت انگلیسی «زمین تخت» در گوگل ۵۹۳ میلیون خروجی به دست میآید، یا حتی جستجوی فارسی بیمعنایی چون «شتر چهار چشم» ۲ میلیون و ۹۰ هزار نتیجه ایجاد میکند، که لابد تخت بودن زمین یا اهمیت شترهایی که چهار چشم دارند را اثبات نمیکنند (اعداد فوق با گذشت زمان ممکن است تغییر کنند).
برخی منتقدان آقای رائفیپور علت باور ادعاهای او از سوی حامیان جوانش را آن میدانند که دلایل بی اساس بودن این ادعاها، پیچیده تر از آن هستند که بسیاری از آنها به راحتی متوجهشان بشوند. با این حال، گروهی از منتقدان تاکید دارند حامیان وی، هرگز با آن گروه از ادعاهایش که بیاساس بودن آنها بدیهی است هم مشکلی نداشتهاند.
مثلا او در مهر ۸۹ او خطاب به این جوانان میگوید: «عزیزان من، سد کرخهای که ما ساختیم، به عنوان یک سد اقتصادی به آن نگاه نکنید. جریانات دیگری هم دارد. خود این آلمانیهایی که آمدند و این سد را دیدند، گفتند که این سد اگر خراب بشود، سیلی راه میاندازد... که کشورهای حاشیه خلیج فارس تشریف میبرند زیر آب! ایران خیلی گزارهها دستش است و آنها میدانند.» بعد از این سخنرانی، کسانی متذکر میشوند که اگر سد کرخه در خوزستان نابود شود، قبل از کشورهای حاشیه خلیج فارس، زمینهای خوزستان زیر آب میروند. اما برای حامیان رائفیپور در شبکههای مجازی، ظاهرا کوچکترین تردیدی وجود نداشته که نابودی سد کرخه، به نحوی کشورهای حوزه خلیج فارس را غرق میکند بدون اینکه از زمینهای اطراف سد در خوزستان عبور کند.
به همین ترتیب، وقتی رائفیپور ادعای جنجالی خود را در مورد نمک غذای حاضران در راهپیمایی اربعین در عراق مطرح میکند، برای این مخاطبان که بسیاری از آنها راهپیمایی را از نزدیک دیدهاند، سوالی ایجاد نمیشود: «تا آنجا نباشید، نمیتوانید باور کنید که اینها نمک غذایشان چیست؟ آب خشک کرده جوراب زائران امام حسین است! جورابها را با آب میشویند. آب را خشک میکنند. ته آن یه چیزی میماند. آن را میسابند، به عنوان نمک میریزند روی غذایشان!»
علیاکبر رائفیپور سپس، در مصاحبهای با خبرگزاری فارس در اردیبهشت ۹۹ به کلی منکر میشود که چنین حرفی را زده: «[میگویند] آقا! رائفیپور گفته در اربعین از جورابها نمک میگیرند. بنده این حرف را زدم؟ ... چرا دارند این فضا را درست میکنند؟ این فضای دشمن است. میخواهند بگویند حرفهای ایشان [خودش] وهمیّات است. تمسخر میکنند.» ولی با وجود آنکه ویدیوی اظهارات او در مورد گرفتن نمک از جوراب کثیف کماکان در دسترس است، کماکان حامیان آقای رائفیپور مشکلی با قبول تکذیب او نداشتهاند.
تصور فیلمهای هالیوودی به عنوان حقایق علمی
به نظر میرسد که علیاکبر رائفیپور، تمام صحنههای فیلمها یا کارتونهای آمریکایی را نوعی پیام رمزی تلقی میکند. او در این مسیر، تلاشی ویژه برای ربط دادن تصاویر فیلمها به اعدادی مانند ۹ و ۱۱ و ۱۳ و ۳۳ و ۷۲ و ۴ و ۶۶۶ دارد که آنها را به شدت مهم میداند.
در توضیح اهمیت چنین اعدادی، رائفیپور در متنی به نام «راز دلار» که محتوای آن را در سخنرانیهای مختلف هم ارائه کرده، تاکید دارد که ۹ و ۱۱ «از اعداد مقدس ماسونها» هستند و میافزاید: «نباید تعجب کرد اگر حادثه برخورد دو هواپیما با برجهای دو قلوی تجارت جهانی در روز ۱۱ از ماه ۹ اتفاق بیافتد». او در سخنرانیهایی جداگانه، همچنین از عدد ۱۳ به عنوان یکی «از مهمترین نشانههای تعلق فراماسونری به یهودیان و مصر باستان»، از عدد ۳۳ به صورت نماد «۳۳ رتبه و درجه فراماسونری»، و از ۷۲ به عنوان «عدد قدرت یهود» یاد میکند.
مدیر موسسه مصاف در مهر ۸۹، با اشاره به صحنهای از فیلم ۲۰۱۲ در مورد ستون یادبود جورج واشنگتن یا «آبلیسک» شهر واشنگتن دیسی (که البته آن را به اشتباه آبلیسک نیویورک مینامد) میگوید: «اینجا در یک نما، آبلیسک شهر نیویورک را نشان میدهد. چند متر است؟ ۵۵۵ فوت. شما فکر میکنید من چطور میتوانم نمادگرایی این را پیدا کنم؟ این عدد قطعا باید با اعداد ۹،۱۱،۱۳، یا ۳۳ ارتباط برقرار کند! ولی ۵۵۵ مضرب هیچ کدام از این اعداد نیست. در صورتی که دوستان ۵۵۵ را به متر تبدیل کنید، میشود ۱۶۹ متر، یعنی ۱۳ ضرب در ۱۳! کما اینکه یک پژوهشگر آمریکایی گفت که همین ۵۵۵ فوت، معادلش ۱۱۱ فوت هم فونداسیون برایش ریختند، یعنی زیر زمین است. جمع بزنی چقدر میشود؟ میشود ۶۶۶ فوت!»
او در بخش جداگانهای از همین سخنرانی، از مکالمه چند نفر آمریکایی در یک صحنه فیلم و اتوبوسی که شماره آن ۴ است نتایج پیچیده میگیرد: «اینجا مکالمهای بین آمریکاییها صورت میگیرد. تعجب میکنند از تشکیلاتی که چین توانسته درست بکند... میدانید میخواهد چه بگوید؟ میخواهد بگوید که حتی تعدادی از سردمداران و سیاستمداران آمریکایی هم نمیدانند که چه دارد بر سرشان میآید. یهود اینها را عروسک خیمه شب بازی خودش کرده است! نکته بسیار مهم، عدد ۴ است که شما آن را در این کشتی مکرر میبینید... عدد ۴ در فرهنگ چینی نحسترین عدد است... آمریکاییها را سوار اتوبوسی که عدد ۴ روی آن است میکنند.»
این سخنران به علاوه، صحنهای از فیلم ۲۰۱۲ را تعریف میکند که میگوید حتما معنی خاصی دارد هرچند او سر در نمیآورد چیست: «نماد روسیه در این فیلم یک فرد پولداری است که قماربازی میکند... دو دختر دوقلو دارد، یکی از دو دختر را سوار میکند و دیگری را هم سوار میکند، ولی خودش میافتد و میمیرد. نمیدانم حالا از این صحنه چه برداشتی میشود کرد!... حداقلش این است که میتوانیم ما این نتیجه را بگیریم که روسیه دچار یک تحولی میشود!» در اینجا اما صدای یکی از حاضران در سخنرانی شنیده میشود که فیالبداهه میگوید شاید معنی آن صحنه، تقسیم روسیه است که رائفیپور درجا این نظر را میپسندد و بر همان مبنا، صحنهای از فیلم که چند لحظه پیش میگفته معنیش را نمیداند را هم تحلیل میکند: «آهان! روسیه دو بخش آسیایی و اروپایی دارد. ترکیه و روسیه کشورهای دو قارهای هستند. شاید این معنی را داشته باشد که بخش اروپایی آن خواهد بود که سوار میشود!»
علیاکبر رائفیپور، بر مبنای تصوراتی که از سال ۲۰۱۲ دارد، در اردیبهشت ۹۰ در مورد «ظهور شیطان» در این سال (۱۳۹۱) هشدار میدهد و هشدار خود را به مجموعه آمریکایی «ایکس مِن» مستند میکند: «ایکس من از همین حوزه شروع شد... میدانید که معنی آن چیست؟ به معنای ظهور شیطان است. یعنی اعتقاد دارند که تا سال ۲۰۱۲ ، باید زمین را برای ظهور شیطان آماده کنند. ظهوری زودرس، آخرالزمانی زودرس... کریس آنجل [شعبده باز آمریکایی] مثلا هفتهای اینقدر روز بلند میشود و میآید ایتالیا در واتیکان، به شخصی دارد آموزش میدهد. تا پس فردا بگویند که مسیح موعود که گفته بودند این است، باید معجزه هم بکند! عین همین کارهایی که دیوید کاپرفیلد [شعبده باز دیگر آمریکایی] میکرد.»
مدیر موسسه مصاف بعد از کشته شدن حجاج ایرانی در منا بر اثر ازدحام جمعیت، طی سخنانی در آبان ۹۴ میگوید برای این فاجعه، از مدتها پیش در فیلم «جنگ جهانی زد» و سریال «مردگان متحرک» زمینه سازی شده است: «اینها [زامبیها] میآیند میخورند به در و دیوار. ببینید چه جوری دارند ترسیم میکنند. چه شکلهای عجیب و غریبی!... میرودند زیر دست و پا و کشته میشوند... آل سعود عامل اجرای این [ماجرای منا] بود، بگوییم آل یهود... این سریال ساختش یک سال پیش شروع شد. قضاوت با شما.»
او گذشته از استخراج نظریههای توطئه از فیلمهای هالیوودی، در مورد انیمیشنهایی متعدد هم با همین رویکرد سخنرانی کرده، هرچند تاریخ دقیق خیلی از این سخنرانیها مشخص نیست.
به عنوان نمونه، رائفیپور انیمیشن کونگ فو پاندا را چنین تفسیر میکند: «در همین انیمیشن پاندای کونگ فو کار، این منجی که خرس پاندا هست، از چین میآید بیرون... عمیقترین مسائل در این است. من خودم وقتی داشتم کونگ فو پاندا را نگاه میکردم، آیه آیه از تورات و انجیل بود که از جلوی چشمم رد میشد! توهین به اهل بیت بود که از جلوی چشمم رد میشد!»
او در تحلیل دیگری در مورد انیمیشن «راتاتویی» یا موش سرآشپز، اعلام میکند که چاقوی دست یکی از موشها نماد ذوالفقار، شمشیر امام اول شیعیان است: «موش، چاقو برای چه میخواهد؟ به دردش نمیخورد! نه! ولی کار دارد با این چاقو... یک اسمی هم صدا میکنه شبیه علی... اینها میفهمند دارند چه کار میکنند... اینها پول خرج میکنند. ۵۰ تا ۱۰۰ تا کارشناس پشت یک سریال نشسته... اگر موش بخواهد چاقو را بردارد و از آن استفاده کند، این چاقو حکم چه برای موش دارد؟ شمشیر!»
یکی از موضوعات محوری سخنرانیهای مدیر موسسه مصاف، هشدار در مورد یهودیان است. او در همین ارتباط، راجع به موضوعاتی نامعمول و از جمله حضور «موش» در انیمیشنها حساسیت ویژه دارد.
رائفیپور دلیل حساسیت اخیر را چنین توضیح میدهد: «در اروپا به یهودیها میگفتند موش کثیف. به دلایل مختلف. یکی اینکه زیر زمینی بودند و زیرزمینی کار میکردند. یکی به خاطر اینکه کلمه موش mouse مثل کلمه موسی با تلفظ انگلیسی بود! دیگر زراندوز بودنشان و زاد و ولد زیادشان... فکر میکنید مساله موش کثیف را چطور از بین بردند؟... برای کودکان کارتون درست کردند. به یک باره چهره موش ببینید در کارتونها چه میشود؟ میشود موش دوست داشتنی: میکی موس. که خود این ترکیبی از نام یهود است... بعد میآید شاهکار انیمیشن دنیا را درست میکند که هنوز من با این سنّم، وقتی میبینم کیف میکنم. تام و جری. عقدهای میشوی که موشه کتک بخورد. نباید بخورد. چون نماد یهودی است! کار فرهنگی انجام میدهند.»
علیاکبر رائفیپور در راستای حساسیتهایش، حتی فیلم عروسکی «شهرموشها» که در ایران ساخته شده را توطئهای با نمادهای «یهودی» میداند و مثلا میگوید در این فیلم موشها و گربه نماد یهودیان و فرعون، و رودخانه و شهری که موشها به آن سفر میکنند نماد رود نیل و ارض موعودند: «شما شهر موشها را یک نگاهی بکنید. ببینید من توهم زدهام یا نه...اول اینکه قرار بود مدرسه خرگوشها باشد، که شد مدرسه موشها!... همه موشها میخواهند از شر گربه که در عذاب هستند، بروند به یک سرزمینی که پر از گیلاس و آلبالو است. به عرض موعود برسند. میروند میرسند به یک رودخانه – نیل – فرعون هم افتاده دنبالشان. اینها از عرض رودخانه رد میشوند و فرعون را که دنبالشان است آب میبرد... من میتوانم یک جلسه نقد کنم! اگر جگرش را دارند بیایند مناظره.»
او در اردیبهشت ۹۰ اعلام میکند به این نتیجه رسیده که در نام پایتخت آمریکا یعنی Washington D.C، حروف D.C چنانکه بقیه فکر میکنند مخفف District of Columbia (ناحیه کلمبیا) نیستند، بلکه مخفف David Capital هستند: «واشنگتن دی سی، شما فکر کردید واشنگتن دی سی، دی سی آخرش یعنی چی؟ دیوید کپیتال! پایتخت داوود. تمام اینها تفکر یهودی است. نماد تفکر یهودی مخفی چیست؟ جغد! میدانید برای چه؟ به خاطر اینکه جغد گردنش ۳۶۰ درجه میچرخد. نماد استیلا و آگاهی است. از طرف دیگر: شبها که ما میخوابیم، آقا جغده بیدار است! یعنی اینکه زمانی که همه خوابند، یهودیها بیدارند. احمقها!»
آقای رائفیپور همچنین در خرداد ۹۱ مدعی میشود مردان یهودی میتوانند «همسران خود را مانند یک کالا در زمان تنگدستی بفروشند» و در دی ۹۵ تعریف میکند: «یهود... قدرت ملائکه را با قدرت جنیان اشتباه گرفتند... به سراغ جنها رفتند. قبول ندارند که اینها جن هستند. عدهای از آنها هم فرق جن و ملک را میدانند. از پدر سوختگی شان چیزی نمیگویند!»
تصورات رائفیپور در مورد یهودیان، البته فقط در حد سخنرانی در جمع هواداران محدود نمیماند و بعضا، دستمایه پروندهسازی امنیتی برای افراد هم میشود. از جمله، برای زندانیان محیط زیستی که اطلاعات سپاه آنها را در اواخر ۹۶ به اتهام جاسوسی دستگیر کرد و فعالان حکومتی همچون علیاکبر رائفیپور، با حمایت از این اتهام بر مبنای نظریههای توطئه، عملا برای اعدامشان تلاش کردند. هرچند اتهام به حدی بیاساس بود که حتی در حکم بهمن ۹۸ قوه قضاییه علیه این زندانیان، اثری از محکومیت به خاطر جاسوسی برای اسرائیل وجود نداشت و شدیدترین احکام صادر شده، به اتهامِ مبهم «همکاری» با آمریکا بود –و آن هم نه «جاسوسی» برای آمریکا.
علیاکبر رائفیپور در خرداد ۹۷، برای اثبات ارتباط زندانیان محیط زیستی با اسرائیل، با استناد به اخباری جعلی ادعا میکند که عدهای از آنها یهودی هستند ولی به کسی نگفتهاند: «گفتند نه، شما نخبههای مملکت را راندید، چه و چه... [اما] شبکهای از یهود مخفی میبینید. کسانی که خیلی حرفه ای، یهودیت شان را پنهان کرده بودند، برای نفوذ به جمهوری اسلامی. رفتارهایشان اسلامی. اسمهایشان اسلامی. جاهای مهم میرفتند. جالب اینکه وقتی وارد خانههایشان شدند، دیدند اینها آرد جدا دارند. حلال و غیر حلال را رعایت میکنند بر مبنای دیانت یهود. و الان هم داد و بیداد راه انداختند که آقا اینها جاسوس نیستند. خیلی جالب است. پرونده دست سپاه است. کسانی که اصلا پرونده دستشان نیست، میگویند اینها جاسوس نیستند.»
منظور رائفیپور از کسانی که «اصلا پرونده دستشان نیست» وزارت اطلاعات است که اتهام جاسوسی زندانیان محیط زیستی را قبول نداشت. آقای رائفیپور، پس از مرگ مشکوک کاووس سیدامامی استاد دانشگاه و یکی از متهمان پرونده در زندان اوین در ۱۹ بهمن ۹۶، که سپاه اصرار داشت دلیلش «خودکشی» بوده، مدعی میشود: «بزرگترین شبکه جاسوسی تا به حال در کشور را، بعد از ۴۰ سال گرفتیم. چه فشاری الان دارند میآوردند و میگویند که اینها جاسوس نیستند. پس کی هستند؟ کی پشت این ماجراست. طرف، سه نسل قبلش... یهودی بوده.»
این سخنران در جای دیگر، ادعاهای زیر را در مورد نحوه مرگ دکتر سیدامامی عنوان میکند: «آوردند اعترافات این یکی را نشانش دادند. گفتند شما لو رفتید و اعتراف کن. گفت که به من یک فرصتی بدهید. رفت توی سوئیت و فنی خودکشی کرد. یعنی استرس ندارد برای خودکشی. فیلمش آنجا هست. بردند این فیلمها را به نمایندههای مجلس و کمیسیون امنیت ملی نشان دادند که آنها متوجه شوند... پیراهش را در میآورد میبندد به گلویش و میرود روی دستشویی میایستد، زانوهایش را جمع میکند و خودش را پرت میکند پایین که گردنش میشکند... با این کارش دو- سه تا پیام داد. یک: شبکه، لو رفتیم. چقدر معتقد است این آدم، چون به شبکه فهماند که لو رفتیم. دو: شبکه، از من نتوانستند حرفی بکشند که من خودم را کشتم.»
«فیلم» خودکشی کاووس سیدامامی که رائفیپور از آن سخن میگوید، ویدیویی است که اطلاعات سپاه ۲۳ بهمن ۹۶ در مجلس به نمایش در میآورد. هرچند برخی نمایندگان حاضر در جلسه، پس از نمایش آن تاکید میکنند که در ویدیو، لحظه خودکشی دکتر سیدامامی دیده نمیشود.
مدیر موسسه مصاف خود را مشاور سپاه و نیروی انتظامی در موضوعات مربوط به جن گیری معرفی میکند. سخنرانیهای بیشمار علیاکبر رائفیپور در مورد جنها، حکایت از آن دارند که او صحبتهایی را که ظاهرا از جن گیرها یا مدعیان اطلاع از موضوعات شیطانی میشنود، واقعیت میداند.
از باب نمونه، در صحبتهایی که ویدیوی آن مرداد ۹۶ منتشر شده تعریف میکند: «من درگیر یک پروندهای شدم ولی با واسطه. یعنی یکی از افرادی که روی این پرونده کار میکرد، آمد پیش من. گفت این فیلمهای بازجویی او [جن گیر] است. من همه آن را نشستم و نگاه کردم، ویک سری مراوداتی برقرار شد... او یک مرتبه ۴۰ نفر را جمع کرده بود در یک گاوداری... میگفت در میان این ۴۰ یا ۳۰ نفری که جمع کرده بود، یک دختری را آورده بود که ما هیچ کدامان تا به حال دختری به زیبایی او در تمام عمرمان ندیده بودیم.... بعد میگوید به یکباره پوزه اش جمع شد و عین میمون شد... عین مار میخزید و از شومینه میخواست بیرون برود!... مدفوع ازش میافتاد. از موی سرش نجاست میریخت. بعد او، یعنی جن گیره میگفت: باید او را پاک کنیم. گفتیم چه کار باید بکنیم؟ گفت باید روی سرش ادرار بکنیم! گفت ما دانه دانه روی سر او ادرار کردیم و او نشسته بود. نجاست در نجاست. بعد آب جوش که در قابلمه روی گاز در حال جوش آمدن بود، یعنی آب جوشی که نزدیک به قل قل رسیده بود، ریختیم سرش، او ولی هیچیش نمیشد!»
رائفیپور در سخنرانی مفصل دیگری برای هوادارانش در بهمن ۹۲ میگوید: «سر همین پژوهشهایی که انجام دادهام مشاور چندین پرونده رمالی و جن گیری و فرقهها بودهام... من خیلی دیدهام که مثلا کارشناس ارشد ادیان را استخدام کردهاند، مثلا نیروی انتظامی بوده، سپاه بوده، جاهای دیگر بوده، اما بعضی از موارد پیچیده و حاد بوده، احساس کردهاند من میتوانم کمک بکنم! آمدهاند یا فیلم صحبتهای طرف را پخش کردهاند، یا پرونده را خواندهام.» او سپس نتیجه بخشی از «پژوهش»های خود در مورد جنها را چنین روایت میکند: «اینها عمر زیاد میکنند. تا ۴ هزار سال آمده در برخی از روایات. ماجرای زعفر جنی را شما شنیده اید که مجلس ختمش را ۵۰ سال پیش گرفتند! این کسی بوده که در کربلا حضور داشته.... ازدواج میکنند، زادوولد دارند، تغذیه میکنند، منتهی غذایشان آن غذایی که ما فکر میکنیم نیست. در مورد این هم اختلاف است، ولی کلیّتش این است که ظاهرا از بوی یک سری از چیزها استشمام میکنند و ارتزاق میکنند. از ته مانده غذاها به خاطر آن بویی که راه میاندازند ارتزاق میکنند. مثلا ما [روایت] داریم که اگر یک گوشتی را خوردید، روی استخوانش یک مقدار خیلی کم گوشت باقی بگذارید!»
مدیر مصاف ادامه میدهد: «اینها [جنها] یا کافرند یا شیعه اثنی عشریاند، یعنی یهودی و مسیحی و اینها ندارند... [بعضا] روضه خوان دارند. مجلس عزا برای اباعبدالله میگیرند... یکی از اساتید اخلاق، بزرگانی که فوت شد، میگفت یک بار من را برای روضه خودشان بردهاند!... یک جاهایی نقل شده که برای مجلس اهل بیت خرج هم دادهاند! یعنی یک تکه طلایی بوده، مرواریدی را از کف دریا بردهاند رساندهاند... از بوی سرکه خیلی بدشان میآید... اصلا ما روایت داریم از امام صادق که شیعیان ما روزی یک قاشق سرکه بخورند... قدیم اصلا معمول بود خانهای که میگفتند جن دارد چهار گوشه خانه را سرکه میریختند... از بوی اسفند بدشان میآید... یک سری مکانها روی زمین برای زندگی کردن اینها خیلی مناسب است... احتمالا به لحاظ مثلا انرژیهای مغناطیسی ای، چیزی.»
از بعضی از سخنرانی آقای رائفیپور بر میآید که او نه تنها چیزهایی که از جن گیرهای ایرانی شنیده را باور میکند، که داستانهای مربوط به جنها در جاهای دیگر دنیا را هم جدی میگیرد. مثلا در بحث مفصلی که تاریخ آن مشخص نیست، به معرفی یک جن خارجی میپردازد و او را خالق «مانیفست غرب» میداند: «این جناب آقای آلیستر کرولی است. و این جنی است که به او ظاهر شد و این کتاب را برایش دیکته کرد. اسمش آیواس است! می گوید بر من خودش را آیواس معرفی کرد. یک ابلیس این را فرستاد و بر من وحی کرد... آیات شیطانی این است. این تبدیل شد به مانیفست غرب!»
علیاکبر رائفیپور در بحث جداگانهای در خرداد ۹۳ میگوید شیاطین به شکل اعضای خانواده مردها به خوابشان میآیند و با آنها رابطه جنسی برقرار میکنند: «بعضی موقعها برای آقایان پیش میآید، در خواب مثلا رابطه جنسی با کسی دارد و در خواب محتلم میشود. این خواب شیطانی است.... به اشکالی بر اینها ظاهر میشوند و حتی زنا میکنند. حالا بعضی مواقع بیشرفها به شکل مَحارم در خواب ظاهر میشوند. آدم در خواب میبیند که خدایی نکرده با محارم خودش دارد نزدیکی میکند.»
او در یک سخنرانی دیگر با تاریخ نامشخص، نتایج یک «پژوهش» را با موضوع چَت کردن با جن ارائه میکند: «یکی از بچههای خودمان، از بچههای دانشگاه علم و صنعت، گفتش که ما در اینترنت یک سایتی پیدا کردیم که مینشینی این طرف میز، طرف مقابلت آن طرف میز در آمریکاست و یا هر جای دیگر است... ریز و درشت زندگیت را از پشت کامپیوتر میگوید. میگوید چه غذایی دوست داری. برادرت مریض است، پدرت شغلش چیست... ما آمدیم و یک پژوهش کردیم. ۳۰ نفر شدیم، از ۳۰ نقطه کشور، اول همزمان با این کانکت [وصل] شدیم. بلافاصله آمار ۳۰ نفر را بهمان داد! عجب بود واقعا. بعضی از بچهها حتی ترسیده بودند. آمدیم یک کار دیگر کردیم. یکی در میان به گروه گفتیم که از لفظ بسم الله الرحمن الرحیم استفاده کنید. نتیجه فوق العاده بود! یکی در میان آن طرف میگفت: اختلال در کانکشن [ارتباط].»
آقای رائفیپور در ویدیویی که در خرداد ۹۰ منتشر شده، در پاسخ به سوال یکی هوادارانش که از او میپرسد «شما به عنوان یک استراتژیست نوع پوشاکی که جوانها امروز در کشور استفاده میکنند را چگونه ارزیابی میکنید؟» تعریف میکند: «اگر بیضههای مرد، حرارتش با حرارت بدن یکی باشد، انسان عقیم میشود و نمیتواند نسل خودش را ادامه دهد... ولی این اتفاق دارد میافتد و لباسهای بسیار تنگ میپوشند که اینها دارد تاثیر میگذارد روی نسل آدمی. این کار هدفمند دارد اتفاق میافتد. به عنوان مثال شلوار جین: کلمه جین در انگلیسی یعنی جن! شلوار آبی رنگ لی را اسمش را میگذارند بلوجین. دقیقا این تشبّه به بلوجین [شبیه شدن به جن آبی] است. یا اخیرا کفشهایی برای خانمها طراحی کردهاند که یک وجب پاشنه دارد، که پنجه پا تشبّه پیدا میکند به جن به شکل سم! ما دو سال پیش عکس این کفش را پیدا کرده بودیم و کار کردیم. اصلا فکر نمیکردیم که وارد کشور بشود، ولی شد. بسیاری از تی شرتها را من دیدم که نقشهای پیچیدهای دارند. اینها طلسم است.»
او البته در مصاحبهای با خبرگزاری فارس در اردیبهشت ۹۹، اظهارات کسانی که نقل کردهاند «رائفیپور گفته شلوار جین، جن است» را ساختگی و بیان چنین مطالبی را کار «دشمن» میداند.
مدیر موسسه مصاف، زمانی منتقد شدید چین است ولی به ناگهان به یکی از سرسختترین علاقه مندان این کشور تبدیل میشود و مکررا در وصف آن سخنرانی میکند.
او مرداد ۹۱ که منتقد چین است تاکید میکند: «من خیلی گفتهام... به مسئولین هم گفتهام. این قدر به چین دل نبندید... یک تفاوتی چین با غربیها دارد. غربیها تهِ دلشان یک دین و مذهبی دارند. چینیها که کلا هیچی. اصلا عُرف غربیها یک خورده با ما سازگاری دارد. عرفشانها! چینیها که اصلا هیچی. گربه میخورند. جنین انسان میخورند. من تصاویرش را دارم و در اینترنت هم هست و پخش شده... معادل مهاجران آنگلوساکسون در قاره آمریکا [کشتار سرخپوستها]، در چین ۴۰۰ سال پیش مسلمانان را در جنوب چین قتل عام کردند. سیاست گذاشته بودند. این مسلمانان، ایرانی بودند.»
اینکه چطور میشود که علیاکبر رائفیپور با چنین دیدگاهی، بعدا دلباخته چینیهایی میشود که به گفته او دین و مذهب ندارند و مسلمانان را قتل عام کردهاند دقیقا مشخص نیست. ولی به روایت خودش، در سالهای اخیر سفری مهیّج به چین داشته که بانی آن حزب کمونیست بوده است. رائفی در سخنانی که بهمن ۹۸ در سایت موسسه مصاف منتشر شده توضیح میدهد: «حزب کمونیست چین آمده... رفته بودند سراغ کجا؟ مجمع تشخیص مصلحت نظام. گفته بودند از مجمع میخواهیم یک گروهی را بفرستید آنجا. از آنجا با ما تماس گرفتند گفتند در این حوزه کاریای که خواستهاند ما نگاه کردیم شما سر در میآورید... به من گفتند شما بلند شو بیا... زمانی که رفتیم چین برای من جالب بود، دیدم که این مترجم که برای ما صحبت میکرد کامل من را میشناخت... اینکه آنها دنبال چه هستند، آن طور که از آنها پرسیدم گفتند ما تا انتهای سال ۲۰۲۰ میخواستیم نزدیک ۲۰ میلیون نخبه را از کل دنیا بیاریم توی چین بچرخانیم! با مدل حکومت ما، توسعه ما، سرمایه گذاری ما آشنا بشوند.»
احتمالا در نتیجه همین «آشنایی» است که او در سخنانی در مرداد ۹۸، قوانین چین کمونیست را در حد «قوانین امیرالمومنین» معرفی میکند: «من رفتم دانه به دانه اینها را تحقیق کردم. ۱۰ روز در چین مطالعه و با اینها جلسه داشتیم برای جلوگیری از فساد. قوانینی دارند که به خدا قوانین امیرالمومنین است!هی من میزدم تو سرم. آنها هم میگفتند: چین چون چن چینگ هانگ. یعنی چته آقا چرا میزنی تو کله ات؟ میگفتم که آقا! امیر المومنین داریم که ۱۴۰۰ سال پیش اینها را فرموده است.» او در همین سخنرانی میافزاید: «مردم [چین] حق ندارند و فقط ۸۰ میلیون که عضو حزب کمونیست هستند حق رای دارند... البته بررسی میشود و به قول معروف هر ننه قمری را راه نمیدهند. از ته روستاهایشان نماینده دارند، یعنی از آن دهیار عضو حزب کمونیست است، تا رهبرشان شی جینگ پینگ. حزب کمونیست همه جا آدم دارد.»
رائفیپور در اظهارات جداگانهای که در بهمن ۹۸ جنجالی میشود، در توصیف سیستم چینی مطلوب خود میگوید: «۸۰ میلیون نفر است جمعیت حزب کمونیست چین، یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون نفر را دارند مدیریت میکنند. تا سال ۲۰۲۰ یک نفر هم دیگر زیر خط فقر نخواهند داشت. چون حاکمیت یگانه است. چون در خانه اگر کس هست، یک حرف بس است. دو تا مغز دستور نمیدهند. یک مغز دستور میدهد که این پا و این دست و این چشم، هر کسی باید کار خودش را انجام بدهد. یا این حاکمیت را قبول داری، یا اگر نداری برو گم شو بیرون! خوب دیگر ما این حکومت را انتخاب کردیم. نمیتوانیم بگوییم حالا تو بیا مثل سرطان یا خوره، بیفت به جان بدن.»
البته الگو گرفتن او از چینیها، در برخی اوقات توام با اضافه کردن ابتکاراتی شخصی نیز هست. مثلا او میگوید پیش یکی از مسئولان کشور رفته تا ترکیبی از راه حلهای چینی و مذهبی را برای مقابله با زلزله توضیح بدهد: «رفته بودم یه طرح مقابله با زلزله بدهم، گفتم بیایید یه کاری بکنیم. چینیها از سیستم مشابه این استفاده کردند... آمدند یک مشت جانوری که زلزله را میتوانند زودتر متوجه بشوند را در ایستگاههای هواشناسی [گذاشتند]... هر ایستگاه هواشناسی یک سری از این حیوانات داشته باشد... خروس باید نگه دارید. اسب باید نگه دارید... یک طرح خوبی بود و بدون هزینه...هر وقت دیدیم که از یک منطقه زیاد دارد از این سیگنالها میآید، یعنی یک خبری آنجا هست... [آن مسئول] خیلی خوشش آمده بود.... گفتم من یک طرح دیگر هم دارم. آقا، رسول الله فرموده است که امر به معروف و نهی از منکر اگر در جامعهای بمیرد، زلزله در آن جامعه زیاد میشود. ما در تهران باید امر به معروف و نهی از منکر را جدی بکنیم.»
مدیر مصاف همچنین طی سخنانی، که با توجه به اشارات آن به ماجرای «انتقام سخت» معلوم است بعد از ترور قاسم سلیمانی در دی ۹۸ بیان شده، از تصمیمهای مهم خود برای آینده خبر میدهد: «ما میخواستیم به چین برویم، یکجا پیدا نکردیم راجع به اقتصاد، فرهنگ و تاریخ چین کار کرده باشد... ببینید چه شده که منِ رائفیپور یکی از تصمیمات مهمّم، راهاندازی مرکز مطالعات چین است. برای اینکه میدانم ابرقدرت بعدی چین است.»
علیاکبر رائفیپور همزمان با پیگیری ایده تشکیل مرکز مطالعات چین، در سخنرانیهای مختلف خود به تحلیل اقتصادی قدرت چین میپردازد.
مثلا در تیر ۹۸، قدرت چین و آمریکا را چنین مقایسه میکند: «آمریکا میداند آن روز براش نزدیک است، روزی که ۳۲۸ میلیون نفر جمعیتش بریزند در خیابان. بدهی آمریکا سر به فلک کشیده است. دارد با چاپ پول کارش را جلو میبرد... دیگر آمریکا نمیتواند برای چین شاخ و شانه بکشد... اگر تو بمب اتم داری، خوب چین هم دارد. خوب اگر تو ۳۰۰ میلیون جمعیت داری، چین یک میلیارد و ۳۰۰ و خردهای میلیون جمعیت دارد... بزرگترین طلبکار آمریکا چین است... اینها قبلا میترسیدند جلو آمریکا بایستند. الان آمریکاییها از دریای چین جنوبی رد میشوند، چینیها هشدار نظامی میدهند... چی شد اینها جرات کردند؟هیچی! [چون] در خاورمیانه و غرب آسیا یک کشوری [ایران] است که به همه گفته که از این غول نترسید. این هیچ غلطی نمیتواند بکند.»
این سخنران، در اسفند ۹۷ از مسئولان ایرانی گله میکند که به اقتصاد چین بیتوجهند و با مسئولان آن کشور خوب رفتار نمیکنند: «[چینیها] آمدند گفتند بیایید [به عنوان] پول دو جانبه از یوان استفاده کنیم... آنقدر پول در چین هست! آنقدر آنجا بزرگ است! ما رفته بودیم گوانجو. یک بانک کوچک شان، بانک استانی شان میتواند ایران را نجات دهد! یک میلیارد و ۳۸۰ میلیون جمعیت. بزرگترین قدرت اقتصادی جهان. یک تکان به خودش بدهد. [اما چین] میگوید شما به من به دیده فاحشه نصف شب نگاه میکنید، [نگاهتان] استراتژیک نیست.»
ادعای اینکه یک بانک استانی چین میتواند ایران را «نجات بدهد»، در شرایطی مطرح میشود که بزرگترین بانکهای چینی به همکاری با تحریمهای واشنگتن علیه تهران پرداختهاند و بسیاری از این بانکها، حتی حساب اتباع ایرانی را برای پرهیز از تحریم احتمالی آمریکا بستهاند.
در هر حال بسیاری از حامیان رائفیپور، با دفاع از این قبیل صحبتهایش، او را صاحب نظر اقتصاد میدانند. خود این سخنران در مصاحبهای تلویزیونی در فروردین ۹۹، در پاسخ به اینکه «شما چه خوانده اید؟» از تحصیلات اقتصادیش سخن میگوید: «من رشته دانشگاهیم هیچ ارتباطی با کارم ندارد [مجری: حسابداری خوانده اید؟] بله، من بعدش اقتصاد مقاومتی خواندم. مجموعهای این را برگزار کرد و من هم رفتم سر کلاسهایش نشستم. به خاطر بحثهای اقتصادی. این ده سال را که نگاه کنید میبینید که همه سالها اقتصادی است [اشاره به نامگذاری سالها از سوی آیت الله خامنهای]. معتقدم که ما مشکل ریشهای در این زمینه داریم.»
علیاکبر رائفیپور در جای دیگر، با اشاره به آیهای از قرآن که حکایت دارد پیامبران با مردم مختلف به «لسان قوم» (زبان همان مردم) سخن میگویند، میگوید او هم با لسان قوم حرف میزند و مثلا میکوشد مفاهیم علم اقتصاد را با زبان ساده برای مردم توضیح بدهد: «من سعی میکنم کاملا غیر آکادمیک صحبت کنم. عامه باشد و قابل فهم باشد. یک جاهایش چارهای نیست. ولی زیاد نیست. یک ۵ درصدی از صحبتهایم است. مجبورم که این اصطلاحات را استفاده کنم، متهم میشوم که کوچه بازاری حرف میزنم. من دارم به لسان قوم حرف میزنم: جی دی پی ما ۵۳۰۰ دلار است پِر کپیتال؛ بر سرمایه! یعنی اینکه اگر کل سرمایه پولداره و فقیره را ضرب و تقسیم کنیم انگار که هر نفری در سال ۵۳۰۰ دلار دارد در میآورد.»
او در این صحبتها، که میگوید سعی میکند به زبان مردم باشد، علاقه دارد تا به جای اصطلاح آشنای فارسی «درآمد سرانه»، معادل انگلیسیش یعنی «جی دی پی پِر کپیتا» (به معنی تولید سرانه ناخالص داخلی) را به کار ببرد. هرچند ظاهرا یک اصطلاح ابتدایی اقتصاد یعنی «پِر کپیتا» (به معنای «سرانه») را قبلا نشنیده و آن را «پِر کپیتال» («بر سرمایه») معرفی میکند.
آقای رائفیپور سپس بر مبنای همین نوع تصورات، به تدریس اقتصاد برای هوادارانی میپردازد که بعدا، وقتی برخی کارشناسان تذکر میدهند «پر کپیتال» ارتباطی با «پر کپیتا» ندارد، به آنها در فضای مجازی هجوم میبرند. با نوشتن توییتهایی از این قبیل که: «شما قبل از به چالش کشیدن، یه مناظره اقتصادی با ایشان بذار بعد بیا ادعا کن که استاد دانش اقتصادی ندارن»، «چقدر خودت رو جدی گرفتی! یک کم مطالعه کن»، «با دهن سگ آب دریا نجس نمیشه»، «بیشعور احمق تو اصل حرفو بفهم، حالا یه کلمه رو اشتباه گفته باشه»، «امیدوارم اون دنیا جواب داشته باشید بابت این تخریبها»، «احمق capital یکی از معنیهاش پایتخته، سرمایه هم میشه»، «متاسفم از بیسوادی شما!»... و امثال اینها.
اساسا یکی از ویژگیهای کلیدی فعالیتهای علیاکبر رائفیپور، همین شیوه فعالیت حامیان او در شبکههای اجتماعی است که معمولا با ادبیاتی مشابه، به کسانی که ادعاهایش را زیر سوال میبرند حملهور میشوند.
این سخنران در جایی به صراحت، به هدایت کامنت حامیان کامنتنویس از سوی خودش اعتراف میکند: «دشمن نباید اطلاعات صحیح از ما داشته باشد. زمانی یکی از شبکههای ماهوارهای برنامهای ساخته بود و اطلاعات غلطی را در مورد من داده بود که "مثلا بچه بهمانجا است". مردم رفته بودند در صفحه فیسبوک آن شبکه و ضمن اعتراض داشتند اطلاعات صحیح میدادند که "نه ما میشناسیمش و اهل فلانجاست". من هم ۴۰-۳۰ نفر را سرخط کردم که "بروید و تا میتوانید دریوری و اراجیف بنویسید که نه بچه جای دیگری است". بهترین راه برای مخفی کردن چیزی، توی صد تا پس و پستو بردنش نیست، شلوغ کردنش است!»
او در جای دیگر، با اشاره به واکنشهای سایبری مدافعانش به نقد او در برنامه «صفحه آخر» صدای آمریکا و همچنین قسمتی از برنامه طنز اینترنتی به نام «دکتر سلام» میگوید: «اینها [صفحه آخر] وقتی آمدند یک همچین چیزهایی گفتند، فیسبوکشان توسط مردم عادی بمباران شد. خیلیها میرفتند میگفتند چرت و پرت میگویید؟ ما صحبتهای فلانی را شنیدهایم اینجوری نبود. چرا آن را میگویید؟ ... دکتر سلام آمد یک تکه، بانمک بازی در آورد به ما هم پرید. عیبی هم نداشت. کسی در این مملکت نبود که اینها بهش نپریده باشند. از رئیس جمهور و قوه قضاییه و نمایندههای مجلس و اینها، همه را پریده بودند. منتها سرِ ماجرای گیر دادن به ما بیانصافی کرد... بروید ببینید چه شد؟ بخش نظراتشان بمباران نظریه شد توسط خود بچههای بسیجی، که این چرت و پرتها چیست که برای رائفیپور میگویید؟»
الگوی رفتاری مدافعان رائفیپور در فضای مجازی، در حقیقت یادآوریکننده یکی از جنبههای آشنای فرایند انتشار اطلاعات غلط در دنیای امروز است.
یعنی، سازوکار بسیج مدافعان اخبار ساختگی در فضای سایبری، به گونهای که سایر شهروندان، جرات راستیآزمایی این اخبار و زیر سوال بردن مروجانشان را نداشته باشند.
*بهروزرسانی (۲۶ مهر ۱۳۹۹): در متن مقاله جمله “شماره پرواز چهار هواپیمایی که در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به دو برج مرکز تجارت جهانی نیویورک و ساختمان پنتاگون کوبیدند و آخری هم سرنگون شد، عبارت بودند از: N334AA و N612UA و N644AA و N591UA” به صورت زیر تغییر کرده است: “شماره پرواز چهار هواپیمایی که در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به دو برج مرکز تجارت جهانی نیویورک و ساختمان پنتاگون کوبیدند و آخری هم سرنگون شد، عبارت بودند از: AA11 و AA77 و UA175 و UA93.”